سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره
شاپورمحمدزاده[10]

وبلاگ فوق به عنوان ابزار ارتباط با دانشجویان علوم اجتماعی وجامعه شناسی،روابط عمومی ،مدیران و کارکنان آموزش وپرورش وعلاقمندان در حوزه های علوم اجتماعی ، جامعه شناسی وآموزش و پرورش طراحی گردیده است. بدون تردید دیدگاهها و نظرات ارزشمند شما عزیزان می تواند درغنای هر چه بیشتر آن موثر باشد.
ویرایش
جستجو
صفحات اختصاصی
امکانات دیگر


[مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ]

[ Designed By Ashoora.ir ]
علوم اجتماعی - جامعه شناسی - آموزش وپرورش

 

  31 خردادماه 1360 سالروز شهادت دکتر مصطفی چمران؛ فرمانده جنگهای نامنظم در دفاع مقدس، دانشمندی فرزانه، معلمی فداکار، عارفی مبارز و سردار رشید سپاه اسلام است.

زندگى حماسه‏ آفرین و پرفراز و نشیب دکتر مصطفى چمران از مقاطعى بسیار گوناگون و حساس شکل گرفته است، شرایط خاص هر مقطع کاملاً قابل دقت است، زمانى در دوران مبارزات ملى‏ شدن صنعت نفت و پس از آن در دوران اختناق بعد از کودتاى 38 مرداد، سالیانى چند در آمریکا، سپس در مصر و بعد از آن دوران حماسه ‏ساز لبنان،  و پس از پیروزى انقلاب اسلامى ایران در وطن و میهن اسلامى خود در مسئولیت‏ها و مأموریت‏هاى مختلف، عمر پرجوش و تحرک و انسان ‏ساز خود را سپرى ساخت. این مقاطع با هم بسیار متفاوتند، ولى آن چه که همه این ادوار را به هم ارتباط مى‏بخشد، خط فکرى او، اعتقاد خالصانه و شیدایى او براى تکامل روح انسانى و اوج ‏گرفتن از این دنیاى خاکى و وصول به معشوق و لقاى حق بوده است. او لحظه‏ اى آرام نداشته است، خود را وقف خدمت به خلق و جهاد در راه خدا نموده و از هیچ کس و هیچ چیز جز خداى تعالى انتظار و ترس و باکى نداشت. سراپا عشق بود، محبت بود، شور بود، تلاش خالصانه بود، مبارزه بود، خودسازى بود، انسان‏ سازى بود، سازمان‏دهى بود، درد و غم و رنج بود، تنهایى و پرواز بود، فریاد بود و بالأخره شهادت بود.

 

مصطفى چمران که در سال 1311 تولد یافت، دوران کودکى و ابتدایى را در دبستان انتصاریه تهران خیابان 15 خرداد - عودلاجان و دوران متوسطه خود را در دبیرستان‏هاى دارالفنون و البرز سپرى ساخت و سپس وارد دانشکده فنى دانشگاه تهران شد و در سال 1335 در رشته برق فارغ ‏التحصیل و شاگرد ممتاز گشت. او همیشه در تمام دوران تحصیل پیشتاز و نمونه بود، علاوه بر آن‏ که در همه مبارزات سیاسى و مذهبى حضورى فعّال داشت؛ نمونه‏اى از یک نوجوان و جوانى پاک، پرتلاش، عمیق و براى همه دوست ‏داشتنى بود. با استفاده از بورس شاگرد اولى براى ادامه تحصیل راهى آمریکا شد و ابتدا در دانشگاه تگزاس درجه فوق ‏لیسانس مهندسى برق و سپس در یکى از بزرگ ‏ترین و مهم‏ ترین دانشگاه ‏هاى معروف آمریکا« برکلى»، در کالیفرنیا و با همراهى برجسته‏ ترین اساتید فیزیک، دکتراى خود را در رشته الکترونیک و فیزیک پلاسما با عالى‏ترین نمرات دریافت نمود و مدتى در یکى از مراکز مهم تحقیقاتى روى زمین در کنار دانشمندان و پژوهشگران بنام، سرگرم تحقیق روى پروژه هاى بزرگى، در زمان خود بود.

 

 

باز هم در کنار این مسیر تحسین ‏برانگیز و کم ‏نظیر، پایه ‏گذار و سازمان ‏دهنده مبارزات ضد استعمارى و ضد رژیم طاغوتى شاه و پایه گذار فعالیت‏هاى گسترده اسلامى در آمریکا بود. بعد از شکست اعراب در جنگ 1967، دنیاى وسیع آمریکا بر او تنگ مى‏نمود و  راهى اروپا، الجزایر و مصر شد و مدت دو سال در مصر ماند. بعد از فوت جمال عبدالناصر به دعوت امام موسى صدر رهبر وقت شیعیان لبنان به سرزمین فاجعه، درد و رنج مسلمین به ‏ویژه شیعیان لبنان قدم نهاد و در جنوب لبنان، شهر صور  رحل اقامت افکند ولى او در همه جاى لبنان حضور داشت، هر کجا که خطر بود، بلا بود و قیام بود، دکتر چمران نیز در پیشاپیش مردم بى‏پناه لبنان حضور داشت. در لبنان پایه ‏گذارى سازمان‏ها را بر عهده گرفت که هم‏زمان با روشنگرى اسلامى و مذهبى و تقویت روحیه و اعتقادات اسلامى و مکتبى، ورزیده‏ ترین، زبده‏ ترین و شجاع ‏ترین رزمندگان اسلام را تربیت نمود که فرزندان و شاگردان آن‏ها امروز نیز در لبنان براساس همین اعتقادات و روحیه شهادت ‏طلبى، حماسه ‏ها مى‏ آفرینند.

 

 

پس از پیروزى انقلاب اسلامى ایران مشتاقانه همراه با گروه 93 نفره نخبگان مذهبى و سیاسى لبنان به ایران آمد و به دیدار امام بزرگوار خود شتافت و بنا به توصیه امام راحل در ایران ماند. با آن‏ که در استمرار برنامه‏هاى خود در لبنان نیز دخالت داشت، در ایران نیز به دستور امام (ره) از پایه‏ گذاران سپاه بود و سپس در فرو نشاندن توطئه ‏هاى خطرناک و جدایى‏ طلبانه دشمن در کردستان با آن ‏که معاون نخست ‏وزیر بود، لباس رزم بر تن کرد و سلاح بر دوش گرفت و با سازمان‏ دهى و به‏ کارگیرى نیروهاى مسلّح و بخصوص مردمى، به خنثى ‏سازى توطئه‏ هاى سخت دشمنان برآمد و نام خود و پاوه و حوادث حماسه ‏ساز آن و فرمان تاریخى امام خمینى (ره) را براى همیشه در تاریخ ثبت نمود.
با آغاز جنگ تحمیلى راهى خوزستان شد و فرماندهى نیروهاى داوطلب مردمى و نظامى را تحت عنوان «ستاد جنگ‏هاى نامنظم» بر عهده گرفت و کتابى قطور از رشادت‏ها، شهادت‏ها، حماسه ‏ها و مقاومت‏ ها را قلم زد. بالاخره در حالى ‏که نام او و نیروهاى رزمنده و شجاع او به دوستان روحیه مى ‏بخشید و پشت دشمنان متجاوز را مى‏لرزاند.

 

 

 

در ظهر هنگام روز 31 خردادماه 1360، در روستایى به ‏نام «دهلاویه» در نزدیکى سوسنگرد با ترکش خمپاره دشمن، شهادت را در آغوش کشید و به اوج و عروج پرکشید و به لقاءاللَّه رسید و به ‏سوى معبودش شتافت تا عند ربهم یرزقون شود.

 
شهید دکتر چمران روحی عاشق داشت و همین روحیه عاشقانه سخنان و مناجاتهای وی را سخت دلنشین و خواندنی کرده است. نامه ها و کوتاه نوشته هایی که از آن زنده یاد به جا مانده است، خود مؤید نثر پخته و روح عاشق این چهره فروتن، اما پایدار عرصه فرهنگ و سیاست است.

 





      

دکتر شریعتی از امام به عنوان «مرجع بزرگ عصر ما» یاد می کند و در کتاب «خودسازی انقلابی» درباره‌اش اینچنین می‌نویسد: «... ظهور روحهای انقلابی و شخصیت‌های پارسا، آگاه ودلیری که به خاطر وفادار ماندن به ارزش‌های انسانی و .....»
در شبستان مسجد جامع نارمک تهران جای سوزن انداختن نبود. شب شام غریبان امام حسین«ع» بود و دکتر داشت با شور و حرارتی وصف ناپذیر از امامت و نقش آن در حادثه عاشورا می گفت. جوانها به هم نگاه می کردند: «حسین یک درس بزرگتر از شهادتش به ما داده است و آن نیمه تمام گذاشتن حج و به سوی شهادت رفتن است. حجی که همه اسلافش، اجدادش، جدش و پدرش برای احیای این سنت، جهاد کردند. این حج را نیمه تمام می گذارد و شهادت را انتخاب می کند؛ مراسم حج را به پایان نمی برد، تا به همه حج‌گزاران تاریخ، مؤمنان به سنت ابراهیم، بیاموزد که: اگر امامت نباشد، اگر رهبری نباشد، اگر هدف نباشد، اگر حسین نباشد و اگر یزید باشد، چرخیدن بر گرد خانه خدا با خانه بت، مساوی است.»

مو بر تن همه سیخ شده است. نفسها حبس شده است و دکتر ادامه می دهد:  «وقتی در صحنه حق و باطل نیستی، وقتی شاهد عصر خودت و شهید حق و باطل جامعه‌ات نیستی، هر کجا که می‌خواهی باش: چه به نماز ایستاده باشی چه به شراب نشسته باشی، هر دو یکی است.شهادت، حضور در صحنه حق و باطل همیشه تاریخ است .» سخنرانی تمام شده است، خون در رگهای همه بخصوص جوانهایی که سیاهپوش عزای سید الشهدا «ع» هستند به جوش آمده است. چراغهای مسجد جامع خاموش می شود و فریاد دویست جوان که اکثراً دانشجو هستند شبستان را به لرزه در می‌آورد: زنده باد خمینی – زنده باد خمینی. مأموران ساواک وحشت زده می‌کوشند چراغها را روشن کنند. فریاد جوانان پرشورتر ادامه می‌یابد: خمینی پیروز است- خمینی پیروز است. مأموران پلیس و ساواک با مردم و جوانان درگیر می‌شوند و زد و خورد شدیدی صورت می‌گیرد.
***
فردا صبح گزارشی روی میز مسئول مربوط در سازمان اطلاعات و امنیت کشور بود که از سخنرانی 7 اسفند 1350 علی شریعتی در مسجد نارمک و اتفاقات بعد از آن حکایت می‌کرد، معلوم نیست همین مأموران بودند یا مأموران دیگری که یک سال بعد اما این بار پس از سخنرانی دکتر در حسینیه ارشاد درباره فلسفه حج در گزارش خود نوشتند که پس از این سخنرانی، جوانان و دانشگاهیان شعار دادند: مرگ بر حکومت یزیدی –خمینی بت شکن بپاخیز. بپاخیز خمینی.

 روحانی و عالم آرمانی دکتر شریعتی بود؛ بزرگمردی که از او به عنوان «مرجع بزرگ عصر ما» یاد می کند و در کتاب «خودسازی انقلابی» درباره‌اش اینچنین می‌نویسد: «... ظهور روحهای انقلابی و شخصیت‌های پارسا، آگاه و دلیری که به خاطر وفادار ماندن به ارزش‌های انسانی و پاسداری از حرمت و عزت اسلام و مسلمین گاه به گاه دربرابر استبداد ، فساد و توطئه های استعمار، قیام می کرده‌اند، از این گونه است قیام‌های که از زمان میرزای شیرازی تا اکنون، آیت الله خمینی، شاهد آن بوده ایم.»

او در جایی دیگر، قیام 15 خرداد 1342 را گسستن پیوند مماشات روحانیت با سلطنت ارزیابی و امام خمینی را چنین توصیف می‌کند: «در خاموشترین ایامش ناگاه خفته‌ای از این اصحاب افسوس بیدار می‌شود و از کهف حجره‌ای بیرون می‌پرد و ابوذروار بر سر قدرت فریاد می‌زند و اسرافیل وار در صور قرآن می‌دمد و گور‌ها را بر می‌شوراند و امنیت سپاه قبرستان را بر می‌آشوبد و محشر قیامتی بر پا می‌کند.»
گزارش‌های ساواک آنقدر صریح است که جای هیچ اما و اگری باقی نمی‌گذارد:
بر اساس اسناد به دست آمده از این گزارش‌ها، شریعتی در نهان نیز در پی ترویج مرجعیت و رهبری آیت الله روح الله خمینی بوده است: «علی شریعتی پس از بسته شدن حسینیه ( ارشاد)، به طرفداران خود دستور داده است که در مجالس، به نام طرفداران آیت الله خمینی با معممین و طلاب بحث نموده و آنان را به طرفداری خمینی گرایش دهند.» این گزارش تصریح می‌کند که در حال حاضر مریدان وی( شریعتی) به همین نحو عمل می‌نماید. با این همه، آنها که چشم و گوش خود را بر این همراهیهای دکتر با نهضت امام خمینی و همنشینی‌های او با علمایی چون مطهری، طالقانی، خامنه ای، بهشتی و موسی صدر بسته بودند و فریادهای شریعتی علیه سکوت یا مماشات برخی از روحانیان را تاب نمی‌آوردند ناجوانمردانه او را به دشمنی با کل روحانیت متهم می‌کردند و او را اینچنین به واکنش وا می داشتند: «اول گفتند با ولایت مخالف است! بعد که دیدند یک میلیون نسخه کتاب و نوار از من درباره ولایت، در دسترس مردم قرارگرفته، گفتند: نه به خاطر «مصلحت» است- چرا که خدا و خلق می‌دانند که تاکنون دروغی را به خاطر «مصلحت» نگفته بودم و نگفته‌ام، و نخواهم گفت و... سرنوشتم حاکی از این است که نگفته‌ام. و به خاطر اعتقاد و ایمان خود ضرورت اجتماعی و مسئولیت فکری من است که من در طول این مدتی که می‌توانستم در هر سطحی، چه در اروپا و چه در اینجا –کار کنم، حرف بزنم و خدمتی انجام دهم، همیشه قویترین، مؤمنانه‌ترین و متعصبانه‌ترین دفاع را از «روحانیت راستین و مترقی» ازجامعه «علمی درست و اصیل اسلامی» کرده ام و در اینجا حتی به خود شما هم گفته‌ام که: دفاع، نگهبانی و جانبداری از این جامعه علمی نه تنها وظیفه هر مسلمان مؤمن است بلکه – از آنجا که آخرین و تنها سنگری است که در برابر هجوم استعمار فرهنگی غرب، ایستادگی می کند وظیفه هر «روشنفکر مسئول» است و لو معتقد به مذهب هم نباشد.

با این حال، بزرگان روحانی انقلاب، بخصوص رهبر عزیزمان آیت الله خامنه ای – چه پیش و چه پس از پیروزی انقلاب نهضت – بارها بر نقش مهم و تأثیرگذاری کم نظیر روشنفکرانی چون دکتر شریعتی و جلال آل احمد در «زمینه سازی» و «پیروزی» انقلاب اسلامی تأکید کرده‌اند. این نوشته ها را با دستنوشته‌ای از حضرت آیت الله سید علی خامنه‌ای درباره جلال و شریعتی به پایان می بریم: «... مطهری و طالقانی و شریعتی در این انقلاب حکم «پرچم» را داشتند.همیشه بودند. تا آخر بودند. چشم و دل «مردم» و نه خواص از آنها پر است و این همیشه بودن و با مردم بودن، چیز کمی نیست. »...




      

بهار امسال، اشک ها و لبخندها در هم آمیخته اند
اشکهای بهاری تقدیم به شما ای یادگار پیامبر (ص)، یا حضرت زهرا(س)
 
در دو عالم جلال ما زهراست
رمز تغییر حال ما زهراست
عید با فاطمیه می آید
ذکر تحویل سال ما زهراست

عکس تبریک سال نو





      

 





      

 





      


    در پاسداشت 16 آذر روز دانشجو
  

مقام معظم رهبری می فرمایند بنده طرفدار دانشگاهى هستم که اصولى،

اعتلاطلب، روبه ‏مردم، فعّال و از لحاظ علمى و فکرى پُرنشاط باشد.


  
دانشجو و دانشگاه از نگاه رهبر فرزانه انقلاب

 

. مقام معظم رهبری می‌فرمایند: *به نظر من دانشجوى موفّق کسى است که خوب درس بخواند؛ خوب تهذیب اخلاق کند و خوب به ورزش بپردازد. *مظهر شهامت و سرعت عملِ ملت ایران دانشجویانند. *دانشگاه پایگاه اصلى انقلاب بوده و باز هم خواهد بود. *دانشجو، قشر فاخر و با ارزشى است. *دانشجویان یکى از قشرهاى زنده و فعّال و با نشاطند. در قضایاى اجتماعى و سیاسى هم باید همین‏طور زنده و فعّال و بانشاط شرکت کنند. *دانشجو، فرزند ماست؛ متعلّق به ماست؛ متعلّق به این کشور است. *دانشجو جزو بچه‏هاى برگزیده این خانواده بزرگى است که اسمش ملت ایران است. *قشر دانشجوى ما، یک قشر ممتاز، برجسته و متدیّن مثل بقیه مردم است. *اگر دشمنان نتوانستند دانشجو را در جهت خودخواسته به راه بیندازند، یقیناً کار و تلاش و تبلیغى مى‏کنند تا شاید بتوانند دانشجو را به انفعال و بى‏عملى بکشانند. *انقلاب اسلامى، جهت گیرى دانشگاه را یکسره دگرگون کرد و خودباورى، و ابتکار، و استقلال، و پایبندى به ارزشهاى اسلامى، و جهاد علمى، و آزادى از اسارت و تبعیت، را جهت اصلى آن قرار داد. *ساده‏انگارى است اگر امید و طمع دشمن بر رجعت دانشگاه به آن گذشته‏ آفت زا، نادیده گرفته شود. *امروز آماج بسیارى از تبلیغات خصمانه‏ دشمنان، در درجه‏ اول، دانشجویان و دانشگاهیانند. *این خیلى ارزش دارد که جوان و دانشجوى ما احساس کند این کارى که الان به آن سرگرم و مشغول است، کارى است که مى‏تواند آن را پاى خدا حساب کند و براى خدا دنبال بنماید. *جوان - چه جوان دانشجو و چه بقیه نسل جوان - اگر حسّاسیت و شوق و شور خودش را از دست داد، دیگر آن جوانى نیست که انسان بتواند براى آینده کشور به او امید ببندد. *صفا و معنویت و نورانیّت و پاکى جوانان ما بر خیلى از چیزهایى که امروز سعى مى‏شود در محیط جوان و بخصوص در محیط دانشجویان تزریق و تلقین و تحمیل شود، فائق خواهد آمد. *طبیعت جوان، طبیعت دانشجو و نهضت دانشجویى، مقابله با نفوذ بیگانه، نفوذ دشمن، نفوذ قلدرها، زورگوها و دیکتاتورهاى بین‏المللى در داخل مسائل یک کشور است. *انتظارم از نسل جوان، به‏ویژه دانشجویان این است که صفا و یکرنگى و طهارت اخلاقى داشته باشند و از دوز و کلکهایى که مربوط به دوره بعد از جوانى و مربوط به ابتلائات زندگى است، خود را دور نگه دارند. *هر کس در کشور ما نسبت به جامعه جوانِ دانشجو حسّاسیتِ همراه با احساس تکلیف نداشته باشد، بدون شک دچار غفلت است. *دانشجوى ایرانى، با هوشمندى‏اش، با ایمانش، با احساس استقلالش، با احساس عزّتى که امروز در ملت ایران و بخصوص در جوانان و دانشجویان ما هست، اگر سى سال کار کند، امید هست که به قدر صد سالِ دیگران پیشرفت کند. من معتقدم بین گروههاى دانشجویى، با هر سلیقه‏اى که هستند، باید روابط حسنه برقرار باشد. *دانشجو اگر قدرت تحلیل سیاسى نداشته باشد، فریب مى‏خورد و فریب خوردن دانشجو، درد بزرگى است که تحمّلش خیلى سخت است. *اگر دانشجویان بخواهند قدرت تحلیل پیدا کنند، باید فعّالیت سیاسى بکنند؛ باید سیاست را بخوانند، بنویسند، بگویند، مذاکره و مباحثه کنند. تا این کار نشود، دانشجویان توانایى پیدا نمى‏کنند. *من به طور خلاصه دانشگاه اسلامى را دانشگاهى مى‏دانم که در آن، علم یک ارزش حقیقى است. آدم علم را براى گرده نانى که از آن طریق مى‏شود به دست آورد، تحصیل نمى‏کند. *شما [دانشجویان‏] باید علم را دوست بدارید، ارزش بدانید، آن را براى خدا و با نیّت خالص دنبال کنید. *عزیزان دانشجو! سخنرانى و اجتماعات ایرادى ندارد؛ اما دو گروه هیچ وقت همزمان در یک دانشگاه اجتماع تشکیل ندهند. این توصیه پدرانه من به شماست. *دانشگاههاى کشور، همه حقّ عظیمى بر انقلاب و نظام و پیشرفت جریان علم و فرهنگ در کشور دارند. *امروز نسل روشنفکر دانشگاهى، یک مسؤولیت ویژه دارد. *من اصل وجود نشریات دانشجویى و افزایش آن را تا هر مقدارى که ممکن و مناسب باشد، تأیید مى‏کنم؛ خیلى خوب است. *طبیعت دانشگاه، یک طبیعت جوان است و محیطى که در آن جوان هست، از خصوصیاتش این است که همیشه احتیاج به کمک فکرى دارد. *نشریات شما باید هدایت‏کننده باشند. ببینید از لحاظ هدایت - هدایت فکرى و دینى و احیاناً هدایت سیاسى جوانان - کجاها کمبود هست، در رفع آن کمبود بکوشید. این بارى است بر دوش شما به عنوان مطبوعات دانشجویى. *اگر نسل جوان دانشجو بخواهد یک حرکت مؤمنانه انقلابى انجام دهد، معنایش بسیج شدن این قشر در راه خداست. تشکّلهاى دینى به جوان دانشجو، هویّت دینى و اصیل مى‏بخشد. *قشر دانشجو براى ما، براى این کشور و براى آینده، مهم است. *دانشگاهها مانند همه نقاط و مناطق جوانى، مظهر احساسات دینى است. *من آرزو مى‏کنم که روزى دانشگاه ما - چه دانشگاه دولتى، چه دانشگاه آزاد - به حدى برسد که دانشجو در آن‏جا غرق در امکانات باشد. *امروز کشور و جامعه ما، بخصوص جامعه‏ى جوان و بالاخص جامعه‏ى دانشجویى ما به خودسازى و درون‏سازى احتیاج دارد. *دانشجویان به گردن انقلاب و به گردن کشور، به خاطر فعّالیتهایشان، بخصوص در دوره جنگ و دوره‏هاى دیگر، حق دارند *وظیفه همه است که امروز دانشگاههاى کشور را همچنان محیط امنِ تعلیم و تحقیق نگه دارند. *دانشجو باید با مسائل سیاسى آشنا شود و مغز تحلیلى پیدا کند. *فهم سیاسى در دانشگاه، که هم براى استاد، هم براى دانشجو یقیناً جزو ضروریّات است، با سیاست‏بازى ... نباید اشتباه شود. *دانشگاه، باید سیاسى باشد، تا دانشجو فریب نخورد و وسیله‏اى براى کسانى نشود که مى‏خواهند سر به تن نظام اسلامى و جمهورى اسلامى و هیچ‏کس دیگر نباشد! *این‏که ما گفتیم دانشگاه‏ها سیاسى باشند، معنایش این است که دانشجو قدرت تحلیل سیاسى پیدا کند تا گروه‏هاى بیرون دانشگاه نتوانند بر اوضاع دانشگاه مسلط شوند. *دانشجو باید صاحب فهم سیاسى، قادر بر تحلیل سیاسى، قادر بر شناخت انگیزه‏ها و جریان‏هاى سیاسى، و صاحب شناخت از اوضاع سیاسى کشور و جهان - نه فقط کشور - باشد. *عشق و علاقه من به دانشجو، بخش عمده‏اش ناشى از صفا و صداقت دانشجوست. *از آفات جنبش دانشجویى این است که به آرمانها و آرمانگرایى پشت کنند. *خصوصیت دانشجو، تعمّق و تدقیق است. *دانشگاه اسلامى، قطعاً باید از لحاظ علم، از لحاظ تحقیق و از لحاظ همه چیزهاى دیگر، پیشرو باشد. *قشر دانشجو براى کشور و آینده‌ی آن و نیز براى آینده انقلاب و سرنوشت این ملت، مهمّ است. *انتظارم از نسل جوان، به‏ویژه دانشجویان این است که حالت صفا و یکرنگى و طهارت اخلاقى داشته باشند و از دوز و کلکهایى که مربوط به دوره بعد از جوانى و مربوط به ابتلائات زندگى است، خود را دور نگه دارند. *دانشگاه هم نوعى مسجد است. *هر وقت در دانشگاه‏ها دانشجو به دلبستگى‏هاى دیگرى پرداخته، علم در آن‏جا ضعیف شده است. *هر وقت دانشگاه‏ها به طرف بى‏بندوبارى رفتند علم در آن‏جا ضعیف شده. *واقعاً اگر دانشجویان بخواهند سعادتمند شوند و به ابتلائات گوناگون دچار نشوند، باید آنها را متدین تربیت کنید. *محیط دانشجویى، محیط جوان و محیط پاک و بى‏آلایشى است. *محیط دانشجویى محیط صفا، محیط صداقت، محیط صمیمیت، محیط پاسخگویى به احساسات درست است. *اگر مى‏خواهید دانشگاه به علم و تحقیق و انسانیت و خدمت و همه چیز برسد، راهش این است که فضا را دینى کنید. *مهمترین فریضه دانشگاهها این است که در درون خودشان مسأله علم و تحقیق را دو دستى بچسبند. *باید در داخل دانشگاهها روح علم و روح تحقیق در دانشجو واقعاً رسوخ پیدا کند. *دانشگاهى که در آن جنجال و شعار و هیاهو باشد، دیگر چندان به علم نخواهد پرداخت. *عزیزان من! به این که با نام اسلام در محیط جوانِ دانشجویى تلاش مى‏کنید، افتخار کنید. *چون دانشجوها نسل فرزانه و آگاه و برگزیده کشورند، بایستى بیشتر از دیگران احساس مسؤولیت کنند. *طبقه و قشر دانشجو بایستى اسیر جلوه‏هاى دنیا نشود. *یکى از خطرات محیط دانشجویى این است که آنها از مسائل سیاسى و از سیاست دلزده شوند و کنار بروند. *دانشجو بودن یک ارزش است. *جوان باشى، اهل علم باشى، آزاد اندیش باشى، آرمانگرا باشى، شاد باشى، در صحنه باشى؛ همه اینها خصوصیاتى است که در زیر عنوان دانشجو نهفته است *خاصیت دانشجویى، آرمانگرایى است. * دانشجو؛ هوشمند و هشیار و باسواد و بانشاط و جوان و خسته‏نشو و آرمانگراست و دلش پاک است. *[شما دانشجویان‏] ستارگان درخشانى هستید که آسمان آینده این کشور را نورباران کرده‏اید. *یکى از وظایف مهم دانشگاهها عبارت است از نواندیشى علمى. *آنچه که براى یک محیط علمى و دانشگاهى وظیفه آرمانى محسوب مى‏شود، این است که در زمینه مسائل علمى، نواندیش باشد. *مهم این است که روح نوآورى علمى در محیط دانشگاه زنده شود و زنده بماند. *دانشگاه باید بتواند یک جنبش نرم‏افزارىِ همه‏جانبه و عمیق در اختیار این کشور و این ملت بگذارد تا کسانى که اهل کار و تلاش هستند، با پیشنهادها و با قالبها و نوآوریهاى علمىِ خودى بتوانند بناى حقیقى یک جامعه آباد و عادلانه مبتنى بر تفکّرات و ارزشهاى اسلامى را بالا ببرند. *بنده طرفدار دانشگاهى هستم که اصولى، اعتلاطلب، روبه‏مردم، فعّال و از لحاظ علمى و فکرى پُرنشاط باشد. دانشگاه باید دائم نردبان تعالى را طى کند و پیش برود. *نسل جوان دانشجو اجازه نخواهد داد که دانشگاه خانه امن دشمنان این ملت و فریب‏خوردگان بیگانه شود. *خودسازى فکرى و اخلاقى و انقلابىِ درونىِ دانشجویان یک فریضه است. *دانشگاه باید انقلابیّون مثبت پرورش دهد. *باید محصول دانشگاههاى ما، انقلابىِ مثبت، انقلابىِ فعّال، انقلابىِ مسؤول، انقلابىِ متعهّد و امیدوار باشد. *دانشگاه در نظام جمهورى اسلامى و در پیگیرى همه هدفهاى آن، یک نقش اساسى دارد. *یک ملت و نسل جوان دانشجو بداند که همیشه نباید شاگرد ماند و دست نیاز براى تولید علمى دیگران دراز کرد؛ باید به تولید علم پرداخت. *هر چیزى که مزاحم علم و آگاهى باشد، جایش در دانشگاه نیست. *دانشگاه ضربه اساسى را از همین دخالتها و نقش‏آفرینى متحجّران سیاسى در محیطهاى دانشجویى مى‏خورد. محیط دانشگاه، محیط بالیدن شخصیتها، جوشیدن استعدادها و بروز و ظهور نقاط درخشانِ پنهان در شخصیت انسان است. *محیط دانشگاه را محیط بسیج علمى و سیاسى و فکرى و اخلاقى قرار دهید. *اکنون دانشگاه به تلاش براى پیشرفت علمى و رشد فکرى و نورانیت معنوى روزافزون بیش از همیشه نیازمند است. *براى جوان دانشجو هیچ فسادى بالاتر و خطرناکتر از خلاء ایمان آگاهانه نیست و این است که زمینه‌ى همه‌ى فسادها و انحرافها را فراهم مى‌آورد. *به‌هرحال نسل جوان دانشجو اگر به علم بپردازد و دانشجو باشد، این تعیین‌کننده‌ى شناسنامه‌ى ملت ما در بیست، سى سال دیگر است. علت احترام من به قشر دانشجو - که شما هم جزو آنها هستید - در درجه‌ى اول این است.






      


تذکرات ضروری برای راهپیمایان اربعین

برای اینکه این سفر و بخصوص این راهپیمایی سه چهار روزه پربارتر و مفیدتر و پر نشاطتر باشد،‌ شنیدن و به کار بستن برخی تذکرات و یادآوری ها به این دسته از مسافران حرم ضروری است

  سال به سال به خیل عاشقان ایرانی زیارت ابا عبدالله الحسین‌«ع» در روز اربعین و شرکت کنندگان در راهپیمایی عظیم چندین میلیونی این مسیر بخصوص مسیر نجف اشرف تا کربلا افزوده می‌شود. به همین دلیل، این روزها، همه جا حال و هوای رفتن به کربلای معلا و شرکت در راهپیمایی عظیم اربعین دیده می‌شود. آنها که رفته‌اند خاطراتشان را برای آنها که نرفته‌اند تعریف می‌کنند؛ آنها که نرفته‌اند و تصاویر و فیلمهای مربوط را از تلویزیون می‌بینند، اشک حسرت می‌ریزند و آنها که امسال عازمند...
 شاید تنها با یک حس عاشقانه، عازم راه شده‌اند و چیز زیادی از فراز و نشیب های احتمالی این راه نمی‌دانند، اما برای اینکه این سفر و بخصوص این راهپیمایی سه چهار روزه پربارتر و مفیدتر و پر نشاطتر باشد،‌ شنیدن و به کار بستن برخی تذکرات و یادآوری ها به این دسته از مسافران حرم ضروری است.
این یادآوری ها را با مشورت و استفاده از تجربیات جمعی از دوستان خوب گرد آوری کرده‌ام و پیشاپیش از صراحت در برخی از این یادآوریها پوزش می‌خواهم اما این تذکرات هم جوری نیست که بشود آنها را در نظر نگرفت چرا که در طول سفر و راهپیمایی ممکن است بی توجهی به آنها، زائران ابا عبدالله «ع» را با مشکل مواجه کند.
الف- پیش از سفر:
- به هیچ وجه با خودتان چمدان ها و ساک های بزرگ و حجیم نیاورید (بخصوص خانم ها به این نکته توجه داشته باشند!)، بلکه یک کوله پشتی راحت و متوسط  انتخاب کنید.
- بهتر است کوله پشتی‌هایی انتخاب کنید که به قول کوهنوردها حداکثر چهل لیتری هستند. و چه بهتر که شستی هم داشته باشند و بندشان پیش‌سینه هم داشته باشد که بتواند کوله را بخوبی روی پشت، فیکس کند.
- در همین کوله پشتی از آوردن بارهای سنگین و کمرشکن خودداری کنید؛ مسیر نجف به کربلا حدود 85 کیلومتر است و بار سنگین، شما را از پا در می‌آورد.
- یک مفاتیح که اعمال زیارتی نجف و کوفه و کربلا را داشته باشد یا کتابهای مخصوصی که فقط این اعمال را ذکر کرده‌اند. به مفاتیح نصب شده روی گوشیهایتان اعتماد نکنید؛ بعید است بتوانید آنها را داخل حرمهای مطهر یا مسجد کوفه ببرید.
- یادتان هم باشد که در این مسیر، مدیران موکبهای بین راه، آنقدر با کرامت با شما برخورد می‌کنند که لازم نباشد با خودتان خوراکیهای زیاد و متنوع بردارید. بنابراین هیچ خوردنی در کوله پشتی خود بر ندارید مگر اینکه فرزند شیرخواری داشته باشید یا خدای نکرده به خاطر نوع خاصی از بیماری به دارو نیاز داشته باشید که برای آن باید تمهیدات لازم را بیندیشید.
- البته همراه داشتن مقداری مویز و کشمش و مغزهای خوراکی برای زمان پیاده روی بخصوص در هوای نسبتاًً سرد شب برای تأمین انرژی توصیه شده است.
- حساب لیموترش و نمک، سواست. لیموترش را حتماً‌ همراه داشته باشید و قبل از مصرف غذاهای گوشتی روی آنها چند قطره بچکانید تا از مسمومیتهای احتمالی پیشگیری کنید.
- با این حال، اگر بار و بندیل زیادی دارید و هیچ چاره‌ای هم از آوردنش ندارید، برای اینکه در طول مسیر خودتان یا همراهانتان اذیت نشوید، بهترین کار این است که یک کالسکه بچه با خودتان بیاورید و بارهایتان را روی آن بگذارید و با این وسیله آنها را حمل کنید!
- برای بین راه، مشکلی برای اسکان ندارید چون موکبهای فراوانی هستند که شما را با اصرار دعوت به ناهار و شام و استراحت و ... می‌کنند. اما به هر حال، امسال به خاطر آواره شدن بسیاری از برادران شیعه و سنی ما بر اثر حملات داعش، صاحبان موکبها آنها را در همین استراحتگاه های مسیر اسکان داده‌اند. با این همه، سعی کنید پتوهای بزرگ و حجیم و سنگین با خودتان نیاورید تا اذیت نشوید. بهترین چیز این است که از همین پتوهای سبک سفری تهیه کنید تا در صورت لزوم از آن برای گرمایش خود بهره بگیرید.
- حتماً‌ یکی دو تا ملحفه سبک سفید تمیز و نیز چند ماسک یک بار مصرف با خودتان بیاورید.
- قاشق و چنگال و یک چاقوی کوچک و استکان یا لیوان کوچک دسته دار(برای چای خوردن در طول مسیر)، خمیردندان کوچک سفری و صابون کوچک، ژل ضد عفونی و چند شامپوی کوچک هتلی، مهر و جانماز کوچک و خودکار روان و کاغذ یا دفترچه یادداشت کوچک برای نوت برداری از اتفاقاتی که فراوان است و دیگر تکرار نمی شود و به احتمال زیاد فراموششان می کنید، از ضروریات است.
- داشتن کلاه خیلی به شما کمک می کند، چون هوا بشدت متغیر است و بالا پایین می‌شود. پیشنهاد می‌شود کلاهی انتخاب کنید که گوشهایتان را هم بپوشاند و اگر لبه دار هم باشد که بهتر؛ برای در امان بودن از آفتاب و نور شدید، عالی است. برخی آوردن یک چتر کوچک یا عصای کوهنوردی را هم توصیه می‌کنند اما دقت داشته باشید که بارتان را خیلی سنگین نکنید و جوری نشود که مثلاً‌ همین عصا در کربلا دست و پا گیرتان شود؛ بخصوص اگر محل اسکان نداشته باشید.
-  حتماً‌ دو سه تا چفیه (ترجیحاً‌ مدل سرداری) و یک حوله متوسط ( استخری کوچک) بیاورید. این چفیه‌ها برای پوشاندن سر و گردن، خشک کردن دست و صورت و انداختن روی بالشهای خواب و خیلی موارد دیگر کاربرد دارند. برای بسیاری از افراد هم، کار حوله را هم می‌کند و می‌توان از حوله استخری صرف نظر کرد تا بارتان سبکتر باشد. یک سربند هم با خودتان بردارید.
- مسئله کفش خیلی برای پیاده روی مهم است و علی رغم اینکه خیلی توصیه شده به دمپایی و اکثر اهالی عراق خودشان دمپایی می‌پوشند، کفشهای خوب ترکینگ شرکت های معروف بمراتب بهتر است.
- کفش هایی که از پارچه های گورتکس ساخته شده‌اند و تختشان آنتی‌شوک و ضربه گیر دارد و الیاف نانونقره دارند خیلی بهتر است. این کفشها مانع عرق کردن می‌شود و اگر هم عرق کند، آن را به بیرون می‌دهد و پا خشک می ماند.
- با این حال اگر امکان تهیه چنین کفشهایی را ندارید، بهتر است از کفشهای تازه خریده و نو در این مسیر استفاده نکنید. کفشهای کتانی معمولی هم علی‌رغم آنکه راحت‌تر به نظر می‌رسند شاید بهترین گزینه نیستند. بهتر است کفش چرمیِ مدتی استفاده شده که نه خیلی گشاد و نه خیلی چسبان باشد برای این راه بپوشید. در میان گزینه‌های درجه دو، دمپایی البته بهتر و راحت‌تر است اما دمپایی هم از آن پلاستیکیهای زمخت نباشد؛ بلکه لاستیک نرم و منعطفی داشته باشد.
- بسیاری از با تجربه‌ها هم هستند که توصیه می‌کنند اگر بتوانید بدون پاپوش حرکت کنید راحت‌تر هستید، بخصوص اگر از بخش کناره و غیر آسفالت جاده حرکت کنید که بسیار کمتر خسته می‌شوید و پاهایتان هم کمتر اذیت می‌شود. حتی اگر با کفش یا دمپایی هستید هم سعی کنید از مسیر خاکی کناره و نه آسفالت حرکت کنید تا خستگی کمتری به سراغتان بیاید.
- جماعتی که کفش را برای راه، انتخاب می‌‌کنند، اگر کوله‌پشتی‌شان جا دارد و یک مقداری هم در رعایت پاکی و نجسی وسواسی هستند، بد نیست یک جفت دمپایی سبک که ارتفاع تخت زیادی دارد (تختش کلفت است) و کف پای شما را دو سه سانتی از گِل و شُل زمین دور می کند همراه بیاورند. این دمپایی‌ها حجم را اشغال می‌کند، اما وزنی ندارد . به هر موکبی رسیدند و هر جایی قصد قضای حاجت یا تجدید وضو داشتند، این دمپایی خیلی به کارشان می‌آید. اگر هم  پرروتر هستند که در هر موکبی که استراحت می‌کنند،  کفششان  را دربیاورند و داد بزنند: آقا این دمپایی اینجا را پوشیدم الان میام! بعدا این دمپایی توی هتل هم در حمام کردن و ... به دردشان می خورد. خب با کفش وضو گرفتن واقعاً‌ برای بعضی‌ها سخت است.
- یک سری داروهای گیاهی و شیمیایی افزایش دهنده و تقویت کننده سیستم ایمنی بدن هستند مثل اکی هرب (Echeherb) و امثالهم که بیشتر گیاه بابونه را در خودش دارد. با مراجعه به داروخانه، آن را تهیه کنید و قبل از سفر، سیستم عمومی خودتان را تقویت کنید. اگر بتوانید روزی یک قرص جوشان مولتی ویتامین یا قرص معمولی مولتی ویتامین ترجیحاً اصلی‌اش را از همین الان تا یک هفته بعد از سفر میل کنید،  کمک زیادی می کند که مریض نشوید. برخی هم قرصهای تقویتی «فارماتون» یا «دیکلوفناک» را برای پادرد و کمردرد احتمالی پیشنهاد می‌کنند.
- در عین حال همراه داشتن یک مقدارکی عسل هم به همه توصیه می‌شود. یک مقدار عسل خوب طبیعی را در یک بطری نوشابه 300 سی سی بریزید. بطری‌های آب معدنی شکننده‌تر و وارفته‌تر است اما شیشه نوشابه محکمتر است و نشت نخواهد کرد.
- چند چسب زخم و وازلین یا پماد مخصوص ترک خوردگی یا تاول هم همراهتان باشد بد نیست؛ هر چند اکیپهای امدادی عراقی اکثراً‌ به این کار می‍پردازند.
- خیلی مهم است که لباس زیر، چه بالاپوش و چه زیرپوش، حتماً از جنس پنبه‌ای باشد تا بتواند عرق بدن را جذب کند. پیشنهاد مشخص هم اینکه اگر هر چند تا بر می دارید از کهنه هایش بردارید که هر جا حمام کردید بتوانید با خیال راحت، قبلی را دور بیندازید. چرا که در این چند روز خیلی فرصت یا حوصله یا جایی برای شستن یا پهن کردن لباس نخواهید داشت. تعداد زیاد هم بر ندارید که  بالاخره هر کدام وزنی دارد و خسته می‌شوید.
- دستمال مرطوب، گزینه بسیار بسیار مهمی است. همین طور پد الکلی. اولی خیلی سریع می تواند  شما را رفرش و سر و صورتتان را تمیز کند و بوی عرق بدنتان را بگیرد. و پد الکلی هم برای مواردی که احتیاج به ضد عفونی سریع داریم مثل شیر آب، دستشویی، قاشق، چاقو و ... خیلی اهمیت دارد و می‌تواند خیلی سریع کارتان را راه بیندازد.
- به نظر می‌رسد دو تا بسته 20 تا 25 تایی دستمال مرطوب برای طول مسیر کفایت کند (البته اگر اهل بذل و بخشش نیستید!). پنبه الکلی هم یک بسته صد تاییش بسیار بسیار کارگشاست که می‌توانید آن را از داروخانه تهیه کنید.
- حمیانهای مسافرتی حاجیان یا کیفهای زیر لباسی مدارک که برخی شرکتهای مشهور تولید می‌کنند، همراهان بسیار کارامد و مفیدی است. در طول سفر، بیش از همه چیز، مواظب گذرنامه‌هایتان باشید. پول را می‌شود از کسی قرض کنید اما اگر گذرنامه‌تان را گم کنید به گرفتاری شدیدی دچار می‌شوید.
- به هر حال خوب و بد همه جا هست. محض احتیاط پول و دلار و تومن و دینارها و اشیای قیمتی‌تان را توی جیبهای دم دست قرار ندهید و همه آنها را در یک جیب یا یک کیف نگذارید که اگر به هر دلیلی آنها را از دست دادید، برای خودتان و همراهانتان مشکل ایجاد نکنید.
- معمولاً‌ صبح اول وقت موقع حرکت، هوا سرد است و بتدریج، هم هوا گرم می‌شود و هم راهپیمایان عرق می‌کنند. بهتر است به جای کاپشن و پالتوهای بزرگ و دست و پا گیر، از دو سه تا لباس متوسط و یک کاپشن معمولی استفاده کنید تا در موقع حرکت هر چه گرمتر شُدید، یکی از این پیراهنها یا بلوزهای معمولی را کم کنید.
- کتابهای صوتی مرتبط و برخی شعرها یا سخنرانیها و مرثیه خوانیهای برگزیده خوب را دانلود کنید و در گوشی همراهتان بریزید تا در طول مسیر، حال و هوایتان هر چه بیشتر عاشورایی باشد. هر چند در طول مسیر در و دیوار و هر صحنه، بهانه‌ای برای روضه و گریه و اشک است. پیشنهاد مشخص، «تزورونی» ملا باسم است که با زیرنویس فارسی آن در شبکه‌های اینترنتی موجود است.
- در بسیاری از موارد، همراه نداشتن تعداد زیادی از تصاویر امام خمینی و رهبر معظم انقلاب بخصوص در مواردی که زائران کشورهای دیگر از شما درخواست می‌کنند، خیلی موجب حسرت شما می‌شود!
- شارژرتان یادتان نرود. اگر دوربین هم می‌برید، شارژر دوربین بیشتر یادتان می‌رود! توجه داشته باشید با وجود اینکه مراکزی برای شارژ در طول مسیر تعبیه شده و تخته برق و پریز گذاشته‌اند ولی مسئله شارژ مسئله طاقت‌فرسایی است، خصوصاً برای کسانی که اسمارت‌فون دارند و دوست دارند عکس بگیرند و تلفنی بزنند و وارد شبکه اجتماعی بشوند، توصیه می‌کنم یکی از این دیوایس‌های خازن شارژر با خودشان بردارند.
- با همه این تذکرات، بسیاری از دوستان بوده‌اند که تنها با یک کیف کمری و بدون هر گونه بار و وسایل و تجهیزات و ... به این سفر آمده‌ و برگشته‌اند و اگر نیازی به چیزی پیدا کرده‌اند، در شهرهای زیارتی خریده‌اند و راحت‌ترین راهپیمایی را داشته‌اند!
ب- در حین راهپیمایی:
- حاج آقا مجتبی تهرانی «رضوان الله تعالی علیه» می‌فرمود در صدقه دادن، در دعا کردن و در زیارت کردن زرنگ باشید. می‌فرمود: «اگر می‌خواهی صدقه بدهی، همین‌طوری صدقه نده، زرنگ باش! حواست جمع باشد، صدقه را از طرف امام رضا «علیه السلام» برای سلامتی آقا امام زمان «عجل الله فی فرجه» بده! برای دو معصوم است؛ دو معصومی که خدا آنها را دوست دارد، ممکن نیست خداوند این صدقه تو را رد کند، تو هم اینجا حق واسطه‌گری‌ات را می‌گیری. تو واسطه‌ای و همین حق واسطه‌گری است که اجازه می‌دهد تو به مراحل خاص برسی.»
- به همین شیوه می‌توان اعمال این سفر و زیارتهایش را از طرف یکی از معصومین «ع» انجام داد که بی‌تردید از سوی خداوند متعال مورد قبول قرار خواهد گرفت و این وسط، به شما مزد واسطه‎گریتان را می‌دهند. پس چه خوب که مثلاً از ابتدای سفر چنین نیتی کنیم.
- از بعضی از بزرگان نقل شده است که یکی از بزرگترین آرزوهای رهبر عزیز انقلاب، زیارت قبر مطهر جدشان امام حسین «ع» در کربلاست. می‌توان این سفر را به پاس همه زحمتها و جانفشانیها و خون دلهایی که ایشان برای ما و ملت ما و امت اسلامی می‌خورند، به نیابت از ایشان انجام داد.
-  اجازه گرفتن از امیرالمؤمنین علی «ع». خوشبختانه ما ایرانیها عمدتاً این سعادت را داریم که اول به نجف اشرف برویم و از مولا «ع»  برای سفر به سمت پسران بزرگوارش اجازه بگیریم. نجف، منزل پدری همه ماست که پیامبر «ص» فرمود: أنا و علی اَبَوا هذه الأمّه؛ من و علی، پدران این امت هستیم.
- از ابتدای خروجی شهر نجف تا ابتدای شارع العباس در کربلا، عمودها یا همان تیرکهای برق که به فاصله 50 متری از هم قرار دارند، شماره گذاری شده‌اند. از خود نجف تا دوراهی کربلا 300 عمود و از ابتدای بزرگراه کربلا تا ابتدای شارع العباس «ع» هم 1460 عمود یا تیرک وجود دارد. این عمودها و این شماره‌ها بهترین وسیله است تا با هم قرار بگذارید و یکدیگر را پیدا کنید. جمعیت در این مسیر بسیار بسیار زیاد است و ممکن است کسی به دلیل خستگی، یا نوشیدن چای یا دلایل دیگر، از همراهی با دوستانش باز بماند. مشکلی نیست. از همان ابتدای راه می‌توانید با هم قرار بگذارید که سر هر ده یا بیست یا ... عمود می‌ایستیم تا بقیه راه را با هم ادامه دهیم. می‌توانید بسته به برنامه‌ریزیتان که این مسیر را چند روزه بروید، صبح و شامهای راه را بر سر یک عدد توافق کنید و مثلاً‌ بگویید ظهر برای ناهار و نماز در عمود 300 قرار می‌گذاریم و شب را در عمود 500. در هر صورت، این عمودها دقیقاً‌ به مثابه «یک رسانه» خوب می‌توانند برای شما عمل کنند به شرطی که خوب از این رسانه استفاده کنید!
- کسانی که چیزهایی درباره «مدینه فاضله» و «جامعه آرمانی» شنیده یا خوانده‌اند آن را در این مسیر، بعینه می‌بینند. این مسیر، سراسر مهربانی، عاطفه، جود وسخاوت، معنویت، تعاون و همه صفتها و ویژگیهای یک جامعه خوب را با خود به همراه دارد.
- کسانی که برای اولین بار در این مسیر قرار می‌گیرند، خواه ناخواه چشمشان به اتفاقات و تصاویری «افسانه‌وار» می‌افتد که مبهوت می‌مانند: آنکه به زور تو را به پذیرایی ساده یا مفصلش دعوت می‌کند، آنکه تو را به ناهار یا شام یا خوردنی یا میوه دعوت می‌کند، آن کودکی که در یک پارچ ساده به تو آب تعارف می‌کند، پیرمردی که می‌خواهد با عطر کوچکی که در دست دارد، زائران ارباب را خوشبوتر کند، آنکه تو را با دستهایش یا دستگاههای برقی به ماساژ دعوت می‌کند تا خستگی راه از تنت بیرون ببرد، آنکه بر زخمهای پایت مرهم می‌نهد، و آنها که در هر چند قدم تو را به نوشیدن چای عراقی یا نوشیدنی‌های دیگر می‌خوانند، آنها که خط تلفن بین المللی مجانی راه انداخته‌اند تا خبر سلامتی‌ات را به خانواده‌ات بدهی، آنکه بره کوچک نذری‌اش را با ریسمان کوچکی به همراه آورده تا به حرم مولا ببرد، مادران و پدرانی که فرزندان دوقلوی خودشان را در کالسکه‌ها همراه آورده‌اند، آنها که تمام خانواده و اقوامشان را در این مسیر همراهی می‌کنند،‌ و .... اینها خیلی جذاب هستند و دیدنی. حتماً دوست دارید از این صحنه‌ها عکس و فیلم تهیه کنید تا دیگران را هم در شگفتی دیدارشان شریک کنید. دوست دارید به خانه که برگشتید این فیلمها را بگذارید و ضجه بزنید؛ حتماً‌ این کار را بکنید.
- اما بخشی از مسیر را که این‌گونه طی کردید حتماً به این صرافت هم بیفتید که چه ثوابی برای هر گامی که در این راه می‌زنید به شما می‌دهند: پاک شدن یک گناه و اضافه شدن یک حسنه و اعتلای یک درجه در هر گام! این مسیری است که در هر قدم، به امام حسین «ع» نزدیکتر می‌شوید و هر چه نزدیکتر، غم و اندوه و حزنتان افزونتر. این مسیر، بهترین فرصت برای تفکر و دعاست. یکی از بزرگانی که دو سال پیش در خدمتشان بودیم می‌فرمود: «ثواب هر یک گامتان را به یکی از عزیزان زنده یا مُرده خود هدیه کنید. تک تکشان را یاد کنید و حاجتهای خاصشان را از خدا بخواهید.».
- از روی فهرست مخاطبان گوشی همراهتان می‌توانید همه را یاد و دعا کنید. می‌توانید با تسبیح در ذهنتان، نام تک تک اعضای خانواده و فامیل و دوستان و همکاران و همسایگان و شهدایی که با آنها مأنوس بودید یا دوستشان دارید را بیاورید و جلو بروید. می‌توانید ذکرهای متعدد را تکرار کنید. می‌توانید در گوشی تلفن همراهتان، چند روضه خوب یا چند شعر خوب یا مرثیه مرتبط و تأثیرگذار بریزید تا بیشتر حال و هوای عاشورایی پیدا کنید. هر چند به هر چیزی که در این مسیر می‌بینید می‌توانید به عنوان بهانه‌ای برای روضه بنگرید: دخترکان کوچک سیاهپوش را که می‌بینید یاد دختران خردسال قافله حسین «ع» در سال 61 بیفتید و آزارها و شکنجه‌هایی که در مسیر کربلا تا شام تحمل کردند. خوب است که دستی به سر این دخترکان کوچکِ بین راه بکشید و ببوسیدشان، گاهی اگر پدر و مادرشان خسته شده‌اند برای چند گامی به آغوش بکشیدشان و همراهیشان کنید. اما هیچ چیز جای «تفکر» را نمی‌گیرد. این مسیر، «آزادراه تفکر» در انگیزه و اهداف قیام حسینی و حتی تفکر در راههای غلط رفته خودمان است؛ که همین «تفکر» می‌تواند بهترین راه حلهای بازگشت و توبه را پیش روی ما قرار دهد. در همین مسیر با مولای خودمان پیمان ببندیم که آنها را تکرار نکنیم و گذشته را جبران کنیم و آنگونه باشیم که برای امام زمانمان، زینت باشیم نه مایه سرافکندگی! خود را موظف کنیم تا انسان کاملی شویم که آنها به داشتن سربازانی چون ما افتخار کنند. خلاصه بهترین توشه این سفر برای هر کس که در این راه گام می‌نهد، «تفکر»، «سکوت» و «اشک» است و بس! این سرمایه‌های بزرگ را که در جاهای دیگر و در زمانهای دیگر به این خوبی به دست نمی‌آید، با شوخی و خنده و پرگویی و غفلت از دست ندهید تا بعد حسرت نخورید.
- یادتان هم باشد که این سفر، با سفرهای دیگر حتی سفرهای عتبات در دیگر مواقع سال متفاوت است. اینجا تنها مقصد موضوعیت ندارد؛ راه و مسیر هم مهم و به نوعی هدف است. فکر نکنید اگر از زیارت یا زیاد زیارت کردن بازماندید خیلی خسارت کرده‌اید؛ اینجا مسیر تماشا و حیرت است و بس!
- قرآن در سوره آل عمران توصیه می کنه که با ادیان الهی دیگر بر سر نقاط مشترک توحید و معاد متحد بشویم: «قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ! تَعَالَوْا إِلَى کَلِمَهٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَن لَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئًا وَلَا یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ». امام خمینی هم فرمودند که شیعه وسنی در برابر دشمن متحد بشوند. نکند در این سفر با لعن و دشنام و ... که بارها از سوی رهبر فرزانه انقلاب اسلامی حرام اعلام شده، موجب تفرقه دشمن پسند بشویم بخصوص که بسیاری از آوارگان مظلوم ساکن در این موکبهای بین راه، از برادران و خواهران اهل تسنن ما هستند و این کار قطعاً مورد رضایت امام زمان و خداوند متعال نخواهد بود. حال وقتی ما باید تلاش کنیم که وحدت شیعه و سنی را در این مسیر الهی خدشه دار نکنیم، به طریق اولی نباید به گونه‌ای عمل کنیم که باعث تفرقه شیعه و شیعه هم بشویم یعنی کاری که شبکه های انگلیسی ساخته مبلغ شیعه و سنی در این سالها و بخصوص در این ماهها انجام می‌دهند و ما سربازان بی جیره و مواجب لندن نشینان بشویم.
- در یک کلام: تفرقه انگیزی در این سفر اکیداً‌ حرام و ممنوع! این مسیر، رود یکی شدن‌هاست نه جدا کردن نهرها از رود پر خروش اصلی...
- ممکن است خود ما با توجه و شعوری که داریم، دست به اعمال تفرقه‌افکنانه نزنیم، اما کسانی را ببینیم که چنین می‌کنند. حتی المقدور تا جایی که ممکن است با نرم‌ترین روش ممکن و با مهربانی، کسانی را که لعن و طعن می‌کنند از این منکَر بزرگ نهی کنیم.
- زائران کشورهای مختلف با پرچم خودشان در این مسیر حاضرند. خوب است ما هم با پرچم جمهوری اسلامی ایران و یا تصاویر رهبر عزیز انقلاب یا هر دو در این مسیر حضور داشته باشیم تا نشانه‌ای باشد برای کسانی که دوست دارند با ما ارتباط برقرار کنند و دلگرمیی برای کسانی که امیدشان به حضور هر چه بیشتر عاشقان ایرانی اباعبدالله است.
- سعی کنید درست بعد از اقامه نماز صبح، حرکت روزانه خود را آغاز کنید و ساعت چهار بعدازظهر و کمی مانده به غروب، جایی برای اسکان شب پیدا کنید و برای نماز و شام هم همانجا باشید. اگر دیر بجنبید شاید خیلی بسختی جای خواب پیدا کنید. البته اگر کنار مسیر جا پیدا نکردید، ساکنان روستاهای اطراف با محبت زایدالوصفی شما را به منازل خود خواهند برد.
- حتماً‌ سعی کنید در این سفر و بخصوص در این مسیر تمرین از خودگذشتگی کنید. شنیده شده حتی در این سفر بودند کسانی که به دنبال پتو فقط برای خودشان، جا فقط برای خودشان و غذا و ... فقط برای خودشان بوده‌اند. ثواب کسانی که در این راه به خودشان سختی می‌دهند تا همسفران و دیگر زائران امام حسین «ع» در آرامش و آسایش بیشتر باشند، کمتر از عبادتهای بزرگ نیست. چه اشکالی دارد که در طول مسیر، باری را از دوش خسته‌ای برداریم، از آب و نوشیدنی و خوردنی و تجهیزات اضافی‌مان به کسانی که آنموقع به آن نیاز دارند بدهیم و در شیرینی این ایثارهای کم یا زیاد، لذت ببریم؟
- این گنده دماغی و طلبکاری ذاتی را هم که در وجود برخی از ماها هست، در این سفر کنار بگذاریم. درست است که آنها خادمند و دست زائران ابا عبدالله «ع»  را هم می‌بوسند و پای آنها را هم می‌مالند، اما این باعث نشود که چون ما هم زائر ابا عبداللهیم، خدای نکرده، با آنها دعوا و بی‌احترامی و توهین کنیم. ارث پدرمان را که از این بزرگواران طلب نداریم!
- در شرایط مساوی، از کسانی خوراکی بگیریم که همه چیزشان را در طبق اخلاص گذاشته‌اند و شاید موکب بزرگ و پر خدم و حشمی نداشته باشند. اگر هم به دلایل بهداشتی با لیوان خودمان چای و آب می‌گیریم، جوری برخورد کنیم که گویی برای در راه نوشیدن می‌خواهیم چنین کنیم. نکند دل خادمی از خادمان امام حسین «ع» را بشکنیم...
- در طول مسیر راهپیمایی، از مصرف غذاهای خیلی چرب، خیلی سرخ شده و نوشیدن آبهای خیلی سرد خودداری کنید.
- در غذا خوردن هم در عین حالی که وسواس تمیزی نباید داشت، سعی کنید انتخابی عمل کنید. یعنی اینکه شما هر چه آنجا بخورید بالاخره به نوعی آلوده است. بنابر این سعی کنید متنوع بخورید که معده‌تان به هم نریزد تا بتوانید مواد غذایی مورد نیاز بدنتان را تأمین کنید. این به معنی این نیست که برویم به فلان موکب که غذای چربتری دارد. کلاً همه چیزهایی که در این مسیر پخش می‌شود، در راه خداست و تفاوت گذاشتن‌ بر اساس ظاهر، کاری خلاف رضای خداست. البته مثلاً هر چه مصرف برنج را کمتر کنید و به سمت مواد پروتئینی و میوه بروید بهتر است. میوه‌ها را حتماً میل کنید تا سیستم گوارشی شما به هم نریزد و بتوانید سفر بدون اسهال و بدون یبوستی را از سر بگذرانید که هر دو تا بشدت مضر است و شما را بشدت اذیت می کند. خصوصا با وضعیت توالتهای بین مسیر که بیشتر از 99 درصدش آفتابه‌ای است و شیلنگ ندارد و شاید خیلی از جماعت جوان شهرنشین ما طهارت گرفتن با آفتابه را بلد نیستند. حالا تصور کنید که مزاجتان هم به هم ریخته باشد. همراه داشتن آن دستمال مرطوب و دستمال کاغذی پیش‌گفته، این جور جاها به درد می خورد. دستمال کاغذی و بسته‌های آن را خیلیها در طول راه توزیع می‌کنند، اما دستمال مرطوب را نه. خصوصاً‌ اگر دستمال بچه باشد فوق العاده کمک بیشتری به شما می‌کند.
- اگر از کیف کمری و کوله‌پشتی استفاده می‌کنید، در ازدحامها و ورود به حاجزهای بازرسی خصوصاً‌ در شهر کربلا و نجف (البته نجف کمتر)، در صفهای طولانی قرار می‌گیرید. طبیعی است  کسانی در پشت سر شما قرار گیرند. ممکن است در این شلوغی کسی زیپ کوله شما را باز کند و هر چه دستش رسید بردارد. از قدیم گفته‌اند: مال خودت را بپا و مردم را دزد نکن! بنابر این، به حاجز که رسیدید، کوله را فوراً مثل کیف کانگو برعکس کنید و بندازید جلویتان و دو تا بند را حتماً‌ بیندازید. این طوری امنیتش بیشتر است.
- اگر جای مشخصی را در شهرهای زیارتی تعیین کرده‌اید، قبل از حرکت یا پیش از رسیدن به آن شهر،  بر اساس نشانی، آن را روی گوگل مپس جست و جو کنید تا نقشه پیاده رفتنش را از روی همان گوگل مپس پیدا کنید. بخصوص در شهر کربلا که اصلاً‌ خیابانها، محله ها و در و دیوار به زحمت پلاک یا اسم دارند و صرفاً یا باید خودت رفته باشی یا کسی که بلد باشد تو را  ببرد. اگر دو تا کوچه از خیابان اصلی دور باشد، پیدا کردنش تبدیل به یک معضل بزرگ می‌شود. مورد داشتیم که کسی یک شب را توی خیابان خوابیده است چون محل استقرارش فاصله کم اما بی نشانی تا خیابان اصلی داشته است و او نتوانسته است آن را پیدا کند.
ج‌- در کربلا:
- معمولاً‌ پیدا کردن جا در ایام اربعین در کربلا، سخت‌تر از نجف است. اگر نتوانسته‌اید جایی پیش‌بینی کنید، جوری برنامه‌ریزی کنید که روز اربعین به کربلا برسید. این را هم در نظر داشته باشید که برای زیارت سیدالشهدا فرموده‌اند: «زُر وانصَرِف» (زیارت کنید و [سریع] برگردید) بر عکس نجف، که تأکید بر هر چه بیشتر ماندن در آنجاست.
- در کربلا همیشه سر دوراهی بین الحرمین گیر می‌کنیم که اول به زیارت حضرت عباس «ع» برویم یا به زیارت ابا عبدالله «ع». شاید این موضوع یک مقدار زیادی ذوقی باشد، اما به نظر می‌رسد اینکه اول خدمت حضرت ابوالفضل «ع» برسیم و از علمدار و سالار سپاه و پیشمرگ امام، اجازه زیارت مولا را بگیریم به سلیقه دلمان نزدیکتر باشد.
-  حتی المقدور زمانتان را در یکی از دو حرم بگذرانید؛ حالا یا در حرم حضرت عباس یا سیدالشهدا «ع» و یا در بین‌الحرمین و این محدوده. و حتی المقدور خرید نکنید و برای خرید کردن از محدوده حرم خارج نشوید. گذشته از آثار معنوی بهره‌گیری از این فرصت محدود، آثار امنیتی این موضوع هم مهم است. به هر حال الحمدلله در مربع امن بین الحرمین تا حالا اتفاقی نیفتاده اما تا باب الطوریج هم آمده اند و بمب گذاشته‌اند. از هر جهت حریم امن حرم را از دست ندهید.
- یادمان هم باشد که به هر حال همگی سفیر جمهوری اسلامی ایرانیم و سر هزار تومان، دو هزار تومان ارزانتر و گرانتر چانه نزنیم و گدابازی در نیاوریم که همه این عزیزان، خادمان با اخلاص امام حسین «ع» و زائرانش هستند. با این کارمان، فقط حیثیت ایرانی جماعت را خدشه‌دار می‌کنیم.
- خیلی مغازه‌ها در عراق هست که مشهور است اجناس آمریکایی مثل کوله پشتی و کفش و ... دیگر می‌فروشند. دقت کنید که اکثر قریب به اتفاق آْنها اجناس به درد نخور چینی است و همه آنها را می‌توانید در اطراف میدان گمرک تهران با قیمت مناسبتر پیدا کنید. جنس نظامی هم سالهای پیش در عراق پیدا می‌شد اما الان دیگر نیست. وقت خودتان را تلف نکنید. 






      

ویژگیهای خاص جامعه کوفه

شهر کوفه در سال هفدهم هجری به دستور عمر و توسط سعد بن ابی وقاص، فرمانده ارتش اسلام، در عراق بنا شد. این شهر در واقع برای اسکان و سازماندهی سربازان عربی شکل گرفت که قرار بود در نبرد قادسیه و گسترش فتوحات شرکت کنند. تعداد کل اولین مهاجران برای سکونت در این شهر 24 هزار نفر بوده است(38). از آنجا که این عده از نقاط مختلف عربستان و از قبایل مختلف بودند، کوفه ماهیتی نامتجانس یافت و در آن هیچ قبیله ای اکثریت نداشت. بافتِ جمعیتی کوفه بعدها با مهاجرت اعرابِ دیگر و نیز ورود تعداد زیادی غیر عرب (= مَوالی) که عمدتا از مناطق تازه فتح شده به کوفه می آمدند پیچیده تر و ناهمگون تر شد. «کوفه شهری مهاجرنشین بود که از تیره ها و نقاط مختلف با فرهنگهای مختلف به آن آمده بودند. لذا همبستگی معمول شهرهای آن زمان رانداشت»(39). در ابتدای خلافت عثمان در کوفه 40 هزار مرد جنگی وجود داشت(40).

برای درک رفتار کوفه نسبت به امام حسین علیه السلام ، ابتدا باید جناح بندی کوفه در قبال علی بن ابی طالب علیه السلام را بشناسیم. «اهالی کوفه اوّلین کسانی بودند که با هدایت مالک اشتر با حضرت علی علیه السلام بیعت کردند.(41)» حضرت علی علیه السلام با کمک همین مردم در جنگ جمل و نهروان پیروز شد(42). وقتی او خلافت را به دست گرفت، کوشید ساختار قبیله ای کوفه را اصلاح کند. وی رهبرانِ سابق (در زمان عُمر) را که سابقه اسلامی قوی داشتند مجدّدا به ریاست قبایل منصوب کرد و در تقسیم بیت المال هیچ گونه تفاوتی بین قبایل و حتّی عرب و موالی قائل نمی شد. این عملکرد موجب نارضایتی هر چه بیشتر اشراف قبیله ای که قدرتشان بر مبنای قبیله استوار بود از حضرت علی علیه السلام شد(43).

«بدین ترتیب سه گونه موضعگیری در قبال امام علی علیه السلام در کوفه وجود داشت:

1) شیعیان مؤمن به حقّانیت حضرت علی علیه السلام که از طرفداری آن حضرت، انگیزه ای مذهبی داشتند.

2) اَشراف قبیله ای که در سیاست مساوات امام علی علیه السلام ، امتیازات خود را بر باد رفته می دیدند و از حضرت ناراضی شده بودند. این عده در ابتدای خلافت امیرالمؤمنین هواداران سیاسی او را تشکیل می دادند.

3) توده مردم کوفه، عمدتا شامل موالی و قبایل یمنی (اعراب جنوبی) که متمایل به آرمانهای شیعه بودند، ولی از مواجهه با خطر هراس داشتند. هرگاه امید موفقیت را در یکی از رهبران شیعه می دیدند، به سویش می شتافتند و چنانچه امید موفقیت کمرنگ می شد از گِردش پراکنده می شدند»(44). موضعگیری گروه سوم نقش تعیین کننده ای در سرنوشت تحولات کوفه داشت؛ چرا که گروه اول و دوم همواره در اقلیّت بودند. بنابراین برای تحلیل رفتار کوفه در قیام عاشورا باید عمدتا به تحلیل گروه سوم پرداخت. در زمان معاویه گروه دوم تقویت شدند و بسیاری از سران گروه اول به خارج کوفه تبعید شدند(45).

کوفه شهری ارتشی بود، ارتشی که در نبرد صفین نهایتش به جریان حکمیت منجر شد. «شکست ارتش در یک جنگ موجب تضعیف روحیه و سازمان آن می شود»(46). همچنین در دوران معاویه، ارتش کوفه که قبلاً مستقل بود تحت فرمان دمشق قرار گرفت و استقلال خود را از دست داد. این امر موجب سرخوردگی و عدم اعتماد به نفس سیاسی کوفه شد. باید این نکته را متذکر شد که ویژگی ارتشی بودن منحصر به کوفه نبود، بلکه بصره نیز چنین بود، ولی بیشتر فرماندهان و سرداران عالی رتبه در کوفه سکونت داشتند و ویژگی ارتشی بودنِ کوفه بارزتر بود.

کوفه در زمان معاویه دوره ای از استبداد و بی ثباتی را با حاکمانی چون مُغیرة بن شعبه(47) و زیاد بن اَبیه(48) پشت سر گذارده بود. در این دوره «مردم شاهد جنگها، نزاعها، دستگیریها و اعدامهای فراوان بودند. بی ثباتی وضع سیاسی، مردم را از آینده خود بیمناک می کرد و نسبت به هیچ وضعیتی اطمینان نداشتند. لذا یک حالت روانی بی ثبات و عدم اطمینان در آنها ایجاد شده بود»(49). عهدی می بستند، امّا به علت همین حالت روانی به محض تغییر اوضاع آماده برگشت به حالت قبلی و نقض عهد خود بودند.

حال می خواهیم بر اساس این ویژگیها علل عملکرد مردم کوفه را که به گسسته شدن همبستگی اجتماعی، برقراری حالت بی هنجاری و ایجاد یک انبوهه(50) به جای یک گروه سازمان یافته در کوفه انجامید بیان کنیم.

از آنچه گفته شد می توان نتیجه گرفت:

علّت جامعه شناختی رفتار ناپایدار مردم کوفه (عمدتا دسته سوم) در عهد و پیمانها: 1) شکست در صحنه مبارزه با شام و از دست دادن اعتماد به نفس سیاسی و 2) بی ثباتی سیاسی در دوران معاویه و ایجاد حالت روانی عدم اطمینان بود.

به علّت اینکه کوفه از قبایل گوناگون و متعدّدِ مهاجر که هیچ یک قدرت حاکم را در شهر در اختیار نداشتند تشکیل شده بود، ساخت اجتماعی(51) چند پاره ای، متشکّل از قبایل کم قدرت و فراوان داشت. در این ساختار حکومت راحت تر می توانست قبایل کوچک و ضعیف را از طریق وعده های اقتصادی و سیاسی تطمیع کند یا از طریق تهدید و ارعاب به همراهی وادارد. اگر کوفه مانند بسیاری از شهرهای ریشه دار و تاریخی عرب دارای ساخت منسجم قبیله ای و به تبع آن ساخت یکپارچه اجتماعی بود، این همراهی با حکومت به راحتی و سرعت انجام نمی گرفت. چندپارگی ساخت اجتماعی کوفه موجب ضعف هر چه شدیدتر همبستگی اجتماعی این شهر می شد.

مردم کوفه به دلایلی که در بالا اشاره شد، در بیشتر مواقع به دلیل عدم سازمان یافتگی و فقدان رهبری مشترک، و به علّت ساختار اجتماعی چندپاره حالتی شبیه یک انبوهه (crowds) داشتند. یکی از ویژگیهای انبوهه ها، «تلقین پذیری» و «سرایت رفتار» در آنهاست. بر اساس «نظریه سرایت»(52)، هم می توان رفتار جمعی کوفیان در دعوت از امام و هم رفتار جمعی آنها در کناره گیری از جنبش را تحلیل کرد.

عبید اللّه بعد از ورود به کوفه توانست برخی از سران قبیله ای(53) و حامیانشان را که عمدتا جزء دسته دومِ طبقه بندی مردم کوفه قرار می گرفتند با خود همراه کند. از آنجا که مردم تقریبا همچون یک انبوهه عمل می کردند، هم تبلیغات این دسته بر آنها بسیار کارگر افتاد و هم رفتار آنها در حمایت از عبید اللّه ، به سرعت به بسیاری از مردم دیگر «سرایت» کرد. به این امر باید ویژگی مشترک مردم عرب آن دوران مبنی بر غلبه احساس بر تعقّل را افزود که موجب اثرگذاری هر چه بیشتر تبلیغات، مرعوب شدن هر چه بیشتر مردم و رکود کامل جنبش شد.

در هنگام مرگ معاویه هم می بینیم مردم کوفه به شکل جمعی امام را دعوت کردند. در این زمان بزرگان شیعه کوفه(54) که جزء دسته اول مردم کوفه قرار می گرفتند این تصمیم را پیشنهاد کردند و سپس به علّت خصلت انبوهگیِ رفتار کوفیان، این رفتار به سرعت به سایر مردم نیز سرایت کرد، به گونه ای که حتّی بسیاری از افراد دسته دوم همانند شَبَث بن رِبعی، و عمرو بن حجّاج نیز برای امام دعوتنامه نوشتند(55).

نمودار صفحه بعد علل جامعه شناختی کناره گیری مردم کوفه از جنبش را نشان می دهد:

7 چگونگی تبدیل ضعف حکومت
به قوّت و قوّت جنبش به ضعف

پس از مرگ معاویه، افکار عمومی مسلمانان، یزید را در سیاست و تدبیر بسیار پایین تر از پدرش ارزیابی می کرد. تصوّری که از حکومت یزید در بین مسلمانان، خصوصا اهل عراق رایج بود، تصویر یک حکومت ضعیف بود. بر اساس همین تصوّرِ ضعفِ حکومت بود که مردم کوفه جرئت یافتند از امام حسین دعوت کنند، امّا این ضعف مدت زیادی دوام نیاورد، چرا که هر چند یزید کشورداری نمی دانست، امّا از زمان پدرش افرادی زیرک، مستبد و خشن باقی بودند که می توانستند در پسِ خون و خدعه و خفقان، آرامش را برقرار سازند.

هر چند همگی کارگزاران حکومت یزید

نسبت به او وفادار بودند، امّا دسته ای از آنان مانند ولید بن عتبه (والی مدینه) و نعمان بن بشیر (والی کوفه قبل از عبید اللّه ) حاضر نبودند خون بی گناهی را بریزند، خون فرزند رسول خدا را به گردن گیرند و بی گناهی را به جای گناهکار عقوبت کنند. عملکرد ولید بن عتبه در مدینه هنگامی که حاضر نشد به رغم دستور یزید و تشویق مروان حکم پس از امتناع امام حسین علیه السلام از بیعت، ایشان را به قتل برساند و نعمان بن بشیر در کوفه که بر مسلِم سخت نمی گرفت، گواه این مدّعاست. دسته ای دیگر همچون عبید اللّه بن زیاد(56)، مروان حکم و عمر سعد حاضر بودند بی گناه را به جای گناهکار بگیرند و حتّی خون فرزند پیامبرشان را به گردن گیرند. در جریان سرکوب جنبشِ مردم کوفه نقش اصلی را دسته دوم داشتند.

برای پاسخ به این سؤال، در اینجا بیشتر به عملکرد نماینده حکومت (عبید اللّه بن زیاد) و نماینده جنبش (مسلم بن عقیل) می پردازیم. هر چند که پاسخ این سؤال، جنبه اجتماعی هم دارد، امّا از آنجا که در صفحات قبل به این جنبه پرداختیم، اکنون به جنبه ای دیگر می پردازیم.

«مسلم به هنگام ورود به کوفه جوانی 28 ساله بود. مسلمانی پاک و پرهیزکار بود و این نخستین مأموریت سیاسی و نظامی او بود»(57).

در مقابل، عبید اللّه در این زمان تجربه سیاسی و نظامی زیادی داشت. سالها بود که همراه پدرش در عراق به سر می برد و روحیه مردم آنجا را می شناخت و شیوه پدر را در حکومت آموخته بود. همچنین پس از بازگشت پیروزمندانه عبید اللّه از خراسان، معاویه امارت بصره را نیز به او سپرد(58)

بعد از ورود عبید اللّه به کوفه، این شهر به صحنه «مبارزه ای امنیّتی اطلاعاتی» بین عبید اللّه و مسلِم تبدیل شد. مسلِم در این مبارزه در سه جا از عبید اللّه عقب افتاد و همین امر یکی از دلایل به ضعف گراییدن جنبش بود:

اوّل) مسلِم به دلیل آموزش ندیدگی یارانش و زودباوری آنها، پوشش امنیتی ضعیفی داشت و محل اختفای وی توسط جاسوس عبید اللّه و به واسطه سادگی و بی تجربگی مسلم بن عوسجه در امور امنیتی شناسایی شد.

دوم) پس از دسگیری هانی، مسلم با 4 هزار نفر(59)، قصر حکومتی را محاصره کرد. به روایتی در این وقت «عبید اللّه تنها 30 پاسبان داشت و 20 تن از سران کوفه و خانواده ابن زیاد در آنجا بودند.»(60) اولاً مسلم بلافاصله دستور حمله نداد و زمان به نفع عبید اللّه سپری شد و ثانیا محاصره قصر کامل نبود، لذا برخی از بزرگان کوفه که در خدمت عبید اللّه بودند توانستند از قصر خارج شده، در شهر بر ضد مسلم تبلیغ کنند، مردم را مرعوب کرده، از گرد مسلم پراکنده کنند(61).

سوم) فرصت دیگری که مسلم می توانست (البته از طریق ترور) بر عبید اللّه غلبه کند، زمانی بود که شریک بن اعور که از بزرگان بصره بود و همراه عبید اللّه به کوفه آمده بود، بیمار شد. ابن زیاد به وی پیغام داد که شب هنگام به عیادت او می آید. شریک، مسلم را خبر کرد تا در پستوی خانه پنهان شود و وقتی عبید اللّه به آنجا آمد، بر وی بتازد و او را بکشد. مسلم به اقامتگاه شریک آمد، در پستو پنهان و آماده حمله شد، امّا عبید اللّه را نکشت. به روایتی مسلم به این دلیل که به یاد حدیثی از پیامبر افتاد که در آن از ترور (فتک) نهی شده بود(62) و به روایتی دیگر به خاطر اینکه هانی میزبان شریک بود و خوش نمی داشت که کسی در خانه او کشته شود(63)، این کار را نکرد.

اگر عدم استفاده از فرصت سوم را به دلیل عدم تطابق آن با احکام دینی موجّه بدانیم، باز هم فرصتهایی برای غلبه بر عبید اللّه وجود داشت که از دست رفت. همچنین مسلم به دلایلی نتوانست نیروی بزرگ موالی را که علاوه بر اینکه تعصّبات قبیله ای عرب را نداشتند، به خاطر سیاست مساوات علی علیه السلام ، به شیعه نیز متمایل بودند جذب کند؛ کاری که بعدها مختار بن ابو عبیده ثقفی انجام داد.

سه عامل اصلی از جانب حکومت که باعث قوّت هر چه بیشتر آن و ضعف جنبش شد به این قرار است:

حکومت به دلیل پیکهای سریع و مطمئنی که داشت «شبکه ارتباطی قوی تری» نسبت به جنبش داشت. گواه این مدّعا آن است که: 1) یزید به موقع، توسط مأموران خود، از اوضاع غیر عادی کوفه آگاه شد و عبید اللّه را به موقع به کوفه فرستاد؛ 2) عبید اللّه از زمان دقیق حرکت امام از مکّه و محل دقیق آنها در راه کوفه آگاه بود و توانست لشکر حُر را به موقع مقابل امام بفرستد تا وی نتواند خود را به کوفه برساند یا حتّی به آن نزدیک شود. از طرف دیگر با کنترل راهها مانع رسیدن پیکهای امام حسین علیه السلام به کوفه و بصره می شد و ایشان تنها می توانست از طریق مسافرانی که عازم حجاز بودند از اخبار کوفه مطلع شود(64).

عبید اللّه در «امور اطلاعاتی امنیّتی» بر مسلِم برتری داشت، چرا که جاسوسان آموزش دیده و متبحّری در اختیار داشت و توانست مخفیگاه مسلِم را، به کمک عدم مهارت امنیتی یاران مسلم، شناسایی کند. این امر آنجا اهمیت نهایی خود را می نمایاند که بدانیم قبل از قتل مسلم و خصوصا قبل از شناسایی مخفیگاه وی هنوز اغلب کوفیان هر چند از تهدیدات عبید اللّه ترسیده بودند به پیروزی جنبش امیدوار بودند و انتظار موفقیت بالایی داشتند.

عبید اللّه توانست در اوج ضعف، هنگامی که در محاصره سپاه چهار هزار نفری(65) مسلم در قصر محبوس شده بود با تدابیر ماهرانه «تبلیغاتی روانی»، جَوّ اجتماعی را که بر ضد خودش بود، معکوس کند و از این طریق با دستگیری و کشتن مسلم آخرین ضربه را به جنبش وارد کرد.

پس عوامل اصلی موفقیت حکومت بر جنبش، برتری در سه چیز بود:

1) شبکه ارتباطات؛

2) امور امنیتی اطلاعاتی؛

3) تبلیغات و جنگ روانی.

می دانیم این سه عامل، امروزه نیز بخشی از عناصر قدرت را در جهان تشکیل می دهند.

سخن پایانی

از آنچه گفته شد، می توان به یک چیز پی برد و آن اینکه «نه مردم کوفه آن قدر قوی بودند که بتوانند بر حکومت غلبه یابند و نه حکومت آن قدر ضعیف بود که تسلیم جنبش شود».

هر چند کوفیان نقاط ضعفی داشتند، ولی اگر سیاستمداری کارکشته و آشنا به ضعفهای آنان، مانند عبید اللّه ، به سراغشان نمی آمد یا اینکه حسین بن علی علیه السلام قبل از ابن زیاد به کوفه می رسید، مردم کوفه با رهبری آن حضرت مسلما سرنوشت دیگری برای حکومت یزید رقم می زدند؛ چرا که اگر کنترل کوفه از دست حکومت خارج می شد، قیام به مردم ناراضی سایر شهرها که تعدادشان کم نبود سرایت می کرد و دیگر نمی شد جلوِ آن را گرفت.

گر چه برخی ویژگیهای فرهنگیِ مردم کوفه مثل تعصّبِ قبیله ای و غلبه احساس بر تعقّل و بعضی ویژگیهای اجتماعی آنها، مانند چندپارگی ساخت اجتماعی، از دست دادن اعتماد به نفس سیاسی و روحیه عدم اطمینان به اوضاع، در افول جنبش کوفه نقش داشت، امّا این عملکرد ماهرانه عبید اللّه در استفاده از همه پتانسیلهای حکومت و بهره گیری از تمام نقطه ضعفهای مردم کوفه، جهت سرکوب قیام بود که ضربه اصلی را به جنبش وارد کرد. لذا می توان اقدامات ابن زیاد را علّت نهایی شکست جنبش مردم کوفه قلمداد کرد. البته باید در پایان به این نکته اشاره کرد از آنجا که هدف اصلی قیام امام حسین علیه السلام ، اصلاح اُمّت اسلامی بود با توجّه به نفوذ و تأثیر قیام ایشان در اعصار بعد که منجر به قیامهای متعدد علیه بی عدالتیهای حکومتهای وقت شد اقدام ایشان موفقیت آمیز بود.

منابع و مآخذ

1 ابن اعثم کوفی، محمّد بن علی، الفتوح، ترجمه محمّد بن احمد مستوفی هروی، تصحیح غلامرضا طباطبائی مجد، تهران، انتشارات و آموزش اسلامی، 1372ش.

2 باقی، عماد الدین، جامعه شناسی قیام امام حسین و مردم کوفه، تهران، نشر نی، 1379ش.

3 توسّلی، غلامعباس، نظریه های جامعه شناسی، چاپ ششم: تهران، انتشارات سمت، بهار 1376ش.

4 جعفری، سید حسین، تشیّع در مسیر تاریخ، ترجمه محمّد تقی آیت اللهی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1359ش.

5 دینوری، ابوحنیفه احمد بن داود، اخبار الطِّوال، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، نشر نی، 1364ش.

6 رفیع پور، فرامرز، توسعه و تضاد، چاپ دوم: تهران، شرکت سهامی انتشار، 1377ش.

7 ، آناتومی جامعه، تهران، شرکت سهامی انتشار، 1378ش.

8 روشه، گی، کنش اجتماعی، ترجمه هما زنجانی زاده، چاپ سوم: مشهد، انتشارات دانشگاه فردوسی، 1374ش.

9 ، تغییرات اجتماعی، ترجمه منصور وثوقی، چاپ هشتم: تهران، نشر نی، 1377ش.

10 ساروخانی، باقر، روشهای تحقیق در علوم اجتماعی، چاپ دوم: تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و ارتباطات فرهنگی، 1378ش.

11 شهیدی، سید جعفر، پس از پنجاه سال، پژوهشی تازه پیرامون قیام حسین علیه السلام ، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1359ش.

12 ، خلاصه پس از پنجاه سال، پژوهشی تازه پیرامون قیام حسین علیه السلام ، تهران، مؤسسه کتاب همراه، 1376ش.

13 ، تاریخ تحلیلی اسلام، چاپ یازدهم: تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1370ش.

14 صالحی نجف آبادی، نعمت اللّه ، شهید جاوید، چاپ هفدهم: تهران، انتشارات امید فردا، 1381ش.

15 کوئن، بروس، درآمدی به جامعه شناسی، ترجمه محسن ثلاثی، چاپ هفتم: تهران، نشر توتیا، 1378ش.

16 کوزر، لوئیس، روزنبرگ، برنارد، نظریه های بنیادی جامعه شناختی، ترجمه فرهنگ ارشاد، تهران، نشر نی، 1378ش.

17کوزر، لیوئیس، زندگی و اندیشه بزرگان جامعه شناسی، ترجمه محسن ثلاثی، چاپ ششم: تهران، انتشارات علمی، 1376ش.

18 کوهن، آلوین استانفورد، تئوریهای انقلاب، ترجمه علیرضا طیّب، تهران، نشر قومس، 1369ش.

19 گولد، جولیوس و دیگران، فرهنگ علوم اجتماعی، ویراستار محمّد جواد زاهدی مازندرانی، تهران، انتشارات مازیار، 1376ش.

20 گیدنز، آنتونی، جامعه شناسی، ترجمه منوچهر صبوری، چاپ سوم: تهران، نشر نی، 1376ش.

21 مهاجرانی، عطاءاللّه ، انقلاب عاشورا، چاپ ششم: تهران، مؤسسه اطلاعات، 1379ش.

22 مجله مشکوة، شماره 76 و 77، پاییز و زمستان 1381، مشهد.

23 نجمی، محمّد صادق، سخنان حسین بن علی، قم، انتشارات اسلامی، 1364ش.

24 نصیری رضی، محمّد، تاریخ تحلیلی اسلام، چاپ نهم: قم، نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاهها، 1378ش.


1 بنگرید به: غلامرضا جلالی، «مراسم عاشورا در جهان اسلام»، مجله مشکوة، ش 77 و 76، پاییز و زمستان 1381ش.

2 غلامعباس توسلی، نظریه های جامعه شناسی، انتشارات سمت، بهار 1376ش، ص 52.

3 منظور از قواعد معتبر، نظریاتی است که هنوز موارد خلاف آن مشاهده نشده و «ابطال» نگردیده است.

4 کُنش اجتماعی عبارت است از «رفتار معنی دارِ جهت گیری شده به سوی دیگران.» (گی روشه، کُنش اجتماعی، ص 21).

5 باقر ساروخانی، روشهای تحقیق در علوم اجتماعی، 1378ش، ج 2، ص 212.

6 آنتونی گیدنز، جامعه شناسی، ترجمه منوچهر صبوری، 1376ش، ص 794.

7 برخی صاحبنظران تحولات نادری را انقلاب می دانند. تعریف آنها انقلابهای کبیر را شامل می شود. این دسته شش شرط برای انقلاب نامیدن یک حرکت جمعی لازم می دانند: «1) استحاله ارزشها؛ 2) دگرگونی در ساختار اجتماعی؛ 3) تحول نهادهای سیاسی؛ 4) غیر قانونی بودن تحول [از نظر رژیم حاکم]؛ 5) تغییر نخبگان؛ 6) رفتار خشونت آمیز.» (آلوین استانفورد کوهن، تئوریهای انقلاب، ترجمه علیرضا طیب، 1369ش، ص 26-25). گروهی دیگر که «کارکردگرایان» نامیده می شوند، بیشتر به جنبه غیر قانونی و خشونت آمیز بودن انقلاب توجّه دارند تا تحولات بعد از آن. (همان، ص 25).

8 گیدنز، جامعه شناسی، ص 652.

9 عطاء اللّه مهاجرانی، انقلاب عاشورا، چاپ ششم: مؤسسه اطلاعات، 1379ش، ص 16.

10 گیدنز، جامعه شناسی، ص 671.

11 کوئن، درآمدی به جامعه شناسی، ترجمه محسن ثلاثی، 1378ش، ص 315.

12 برای اطلاع بیشتر از انواع جنبشهای اجتماعی بنگرید به: گیدنز، جامعه شناسی، ص 673؛ کوئن، درآمدی به جامعه شناسی، ص 316.

13 کوئن، درآمدی به جامعه شناسی، ص 317.

14 گیدنز، جامعه شناسی، ص 673.

15 امام در وصیتنامه خود به برادرش محمّد بن حنفیه اهداف خود را از قیام چنین بازگو می کند: «هدف من از این قیام، اصلاح امّت جدّم، احیای سنّت رسول خدا و ترویج امر به معروف و نهی از منکر است» (محمّد صادق نجمی، سخنان حسین بن علی، انتشارات اسلامی، قم، 1364ش، ص 37؛ ابن اعثم، الفتوح، ص 832). این هدف، هدف مذهبی ایشان بود که اسباب مادّی آن، قیام علیه نظام سیاسی موجود بود که از نظر امام حسین منشأ همه انحرافاتی بود که او از اصلاح آن سخن می گفت.

16 رفیع پور، توسعه و تضاد، 1377ش، ص 33.

17 همان، ص 48.

18 همان، ص 50.

19 همان، ص 52.

20 مفهوم بسیج (Mobilization) در جامعه شناسی «عبارت از منابع مالی، تکنیکی، انسانی یا سایر منابعی است که برای کُنش جمعی در اختیار یک قدرتِ قابل قبول قرار گرفته باشد.» (گی روشه، تغییرات اجتماعی، 1377ش، ص 213).

21 دینوری، اخبار الطوال، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، ص 291.

22 فرامرز رفیع پور، توسعه و تضاد، ص 55-54.

23 برای اطلاع بیشتر از مفهوم محرومیت نسبی بنگرید به: نظریاتِ تِدگور (Ted Gurr) در این منابع: رفیع پور، توسعه و تضاد، ص 44؛ لیوئیس کوزر و دیگران، نظریه های بنیادی جامعه شناختی، 1378ش، ص 620.

24 سید حسین جعفری، تشیع در مسیر تاریخ، 1359ش، ص 98.

25 دینوری، اخبار الطوال، ص 279.

26 ابن اعثم، الفتوح، ص 840.

27 شهیدی، خلاصه پس از پنجاه سال، پژوهشی تازه پیرامون قیام حسین علیه السلام ، 1376ش، ص 34.

28 همان .

29 دینوری، اخبار الطوال، ص 284.

30 مسعودی، مروج الذهب، ج 3، ص 59 به نقل از: محمّد نصیری رضی، تاریخ تحلیلی اسلام، 1378ش، ص 207.

31 طبری این رقم را 50 و دینوری آن را 200 نفر نقل کرده است. طبری، ج 4، ص 276؛ دینوری، اخبار الطوال، ص 286.

32 طبری، تاریخ، ج 4، ص 276 و ارشاد مفید، ص 191، به نقل از: صالحی نجف آبادی، شهید جاوید، ص 74-73.

33 ابن اعثم، الفتوح، ص 857.

34 دینوری، اخبار الطوال، ص 287.

35 همبستگی اجتماعی (Social Cohesion) «کشش به سوی گروه» و «میدان کلی نیروهایی که بر اعضا در جهت ماندن در گروه [در اینجا جنبش] وارد می شود». (جولیوس گولد و دیگران، فرهنگ علوم اجتماعی، 1376ش، ص 905).

36 آنومی (anomie) که به بی هنجاری و آشفتگی اجتماعی ترجمه شده، حالتی است که «تنظیمهای اجتماعی از هم گسیخته شده، نظارت جامعه بر افراد کارایی خود را از دست داده و افراد جامعه به حال خود رها شده اند. در این حالت تمایلات فردی با هنجارهای مشترک تنظیم نمی شوند و هر کسی تنها هدفهای شخصی اش را دنبال می کند». (لیوئیس کوزر، زندگی و اندیشه بزرگان جامعه شناسی، 1376ش، ص 192).

37 بنگرید به: جعفری، تشیع در مسیر تاریخ، 1359ش، ص 98.

38 بلاذری، ترجمه فتوح البلدان، ص 436، به نقل از: جعفری، تشیع در مسیر تاریخ، ص 97، شامل 12 هزار تن از اعراب جنوبی (یمنی)، 8 هزار تن از اعراب شمالی (نزاری) و 4 هزار تن از اهل فارس که از طریق سعد ابی وقاص اسلام آورده بودند و به نام رئیسشان، دیلم، دیلمیان نامیده می شدند.

39 باقی، جامعه شناسی قیام امام حسین علیه السلام و مردم کوفه، 1379ش، ص 62.

40 جعفری، تشیع در مسیر تاریخ، ص 100-92.

41 همان، ص 107.

42 شهیدی، خلاصه پس از پنجاه سال، پژوهشی تازه پیرامون قیام حسین علیه السلام ، ص 20.

43 جعفری، تشیع در مسیر تاریخ، ص 111-107.

44 همان، ص 112.

45 همان، ص 112 و 114.

46 چالمرز جانسون، 1966، به نقل از: رفیع پور، توسعه و تضاد، ص 42.

47 دینوری، اخبار الطوال، ص 265.

48 همان، ص 267.

49 باقی، جامعه شناسی قیام امام حسین علیه السلام و مردم کوفه، ص 48.

50 مجموعه های انسانی از نظر ساختار و سازماندهی به چهار دسته تقسیم می شوند: «گروه (group)، توده (masses)، حضّار [= عامّه] (public) و انبوهه [= جماعت[ (crowds). گروه دارای رهبر مشترک و نقشهای تفکیک شده و بیشترین سازماندهی و انسجام درونی است. انبوهه بدون رهبر و تفکیک نقش است و تقریبا فاقد انسجام و سازماندهی است. توده و حضّار وضعیتی بین این دو دارند». (رفیع پور، آناتومی جامعه، 1378ش، ص 119).

51 ساخت اجتماعی (Social Structure) عبارت است از مجموعه عناصر و اجزای جامعه و روابط پایدار بین آنها. در این باره بنگرید به: غلامعباس توسلی، نظریه های جامعه شناسی، ص 125؛ گیدنز، جامعه شناسی، ص 786.

52 بنگرید به: کوئن، درآمدی به جامعه شناسی، ص 250-249. نظریه سرایت بر این پایه استوار است که از آنجا که در انبوهه رهبریِ مؤثر و با نفوذ و هنجارهای (الگوهای رفتارِ) عمومی وجود ندارد، افراد آن بیشتر بر اساس تلقین عمل می کنند و در اینجاست که تبلیغات بسیار کارگر می افتد. همچنین وقتی رفتاری توسط عده ای از افراد انبوهه انجام می گیرد این رفتار بدون ارزیابی و سنجش عقلانی به سرعت به دیگران سرایت می کند و همه گیر می شود.

53 افرادی چون کثیر بن شهاب، عمرو بن حجاج، شَبَث بن رِبعی و عمر سعد.

54 افرادی چون سلیمان بن صُرَد، حبیب بن مظاهر و عبد اللّه بن وال. بنگرید به: ابن اعثم، الفتوح، ص 839.

1 بنگرید به: محمّد علی چنارانی، «پیوستگان و رهاکنندگان امام حسین»، مجله مشکوة، شماره 76 و 77؛ همچنین ابن اعثم، الفتوح، ص 841.

55 زیاد بن اَبیه، پدر عبید اللّه ، مردی بسیار خشن و زیرک بود. او از طرف معاویه به امارت عراق منصوب شد. اهل کوفه و بصره به خاطر خشونتهای زیاد به شدّت از او می ترسیدند. او خود می گفت: «به خدا سوگند، من ولی را به گناه مولی و مقیم را به گناه مسافر و تندرست را به گناه بیمار می گیرم». (شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، 1370ش، ص 172). سیاست زیاد «گرفتن بی گناه به جرم گناهکار» بود. عبید اللّه نیز از سیاست پدرش پیروی می کرد.

56 شهیدی، پس از پنجاه سال پژوهشی تازه پیرامون قیام حسین علیه السلام ، 1359ش، ص 123-122.

57 عبید اللّه از طرف معاویه برای گسترش فتوحات به خراسان فرستاده شد. وی پس از پیروزی در جنگها با غنائم و تحفه های بسیار نزد معاویه آمد. معاویه از او خرسند شد و امارت بصره را به او داد. بنگرید به: ابن اعثم، الفتوح، ص 789.

58 تاریخ طبری، ج 4، ص 275 و ارشاد مفید، ص 190 به نقل از: صالحی نجف آبادی، شهید جاوید، ص 78.

59 شهیدی، خلاصه پس از پنجاه سال پژوهشی تازه پیرامون قیام امام حسین علیه السلام ، ص 38. عبید اللّه در آن زمان آن قدر ترسیده بود که وقتی شب رسید و مردم از همراهی مسلم دست کشیدند و از اطراف قصر پراکنده شدند او به گمان اینکه این حیله جنگی مسلم است و او و یارانش در مسجد (که مجاور قصر بود) پنهان شده اند جرئت بیرون آمدن نداشت. در نهایت دستور داد «دسته های نی را آتش زنند و در حیاط مسجد اندازند تا روشن شود و ببیند کسی در مسجد هست یا نه». (دینوری، اخبار الطوال، ص 287)، این امر قوّت مسلم و جنبش و ضعف کامل حکومت را در زمان محاصره قصر برای ما روشن می کند.

60 بنگرید به: صالحی نجف آبادی، شهید جاوید، ص 78.

61 شهیدی، پس از پنجاه سال، پژوهشی تازه پیرامون قیام حسین علیه السلام ، ص 123. «الایمان قید الفتک» (طبری، تاریخ، ج 7، ص 248 به نقل از: همان، ص 130).

62 ابن اعثم، الفتوح، ص 850.

63 شهیدی، پس از پنجاه سال، پژوهشی تازه پیرامون قیام حسین علیه السلام ، ص 151.

64 هر چند مسلم سپاهی چهار هزار نفری فراهم کرد، امّا این سپاه به دلیل عدم انسجام، همچون یک انبوهه عمل کرد و بسیار تلقین پذیر بود.






      

جامعه شناسی تاریخی قیام عاشورا / هادی سعیدی رضوانی

مقدّمه

در بین وقایع مختلف تاریخ اسلام واقعه ای به گستردگی، نفوذ و ماندگاری عاشورا به ندرت می توان یافت. اکنون مراسم سوگواری عاشورا علاوه بر ایران و عراق که مرکز تجمّع شیعیان هستند، در لبنان، مصر، افغانستان، پاکستان، قفقاز و آذربایجان، هند، کشورهای حوزه خلیج فارس، یمن، ترکیه و حتّی کشورهای جنوب شرقی آسیا همه ساله با شور و شکوه فراوان برگزار می شود(1). چنین واقعه ای با نقش وسیعی که در حیات دینی کنونی بسیاری از جوامع مسلمان دارد شایسته آن است که از زوایای مختلف مورد مطالعه قرار گیرد تا هر چه بهتر شناخته شود.

ما در این نوشتار می کوشیم از زاویه ای نسبتا جدید یعنی از دید «جامعه شناسی» به این جنبش بنگریم. به طور کلی ابعاد مختلف مطالعه قیام عاشورا به این قرار است:

بُعد تاریخی: تاریخ می کوشد اصل ماجرا را آن طور که اتفاق افتاده روایت کند. در واقع این بُعد، مهم ترین وجه در هر مطالعه قیام عاشورا است، چرا که اکنون این قیام، واقعه ای تاریخی محسوب می شود و هرگونه مطالعه درباره آن، کاملاً نیازمند اطلاعاتِ تاریخی صحیح و کافی است.

بُعد کلامی: کلام علمی است که به دفاع عقلانی از گزاره های دینی می پردازد. در رابطه با عاشورا، شیعیان بسیاری که حرکت امام حسین را حق دانسته و لشکر مقابلش را باطل، با بحثهای مختلف در مقام دفاع از این حق و زنده نگه داشتن آن برآمده اند.

بُعد جامعه شناختی: جامعه شناسی در پی این است که تأثیر نیروی جامعه را که نیرویی مستقل از تک تک افراد و خارج از کنترل هر یک از آنهاست بر کُنشهای افراد بسنجد و با اطمینان قابل قبولی بتواند وقایع اجتماعی آتی را پیش بینی نماید. به عبارت دیگر، «جامعه شناسی به دنبال یافتن قاعده کلی رفتار انسانهاست تا با کمک آن، تونایی پیش بینی و کنترل وقایع اجتماعی را بیابد و با به کارگیری تجربه علمی به کشف روابط میان پدیده ها نایل شود(2)».

در ارتباط با قیام عاشورا، جامعه شناسی می تواند در شناسایی عوامل و نیروهای اجتماعی مؤثر بر این واقعه به ما کمک کند.

1 روش مطالعه

همان طور که اشاره شد، سعی می کنیم با دید و روش جامعه شناسی به بررسی واقعه عاشورا بپردازیم. امّا از آنجا که جامعه ای که این واقعه در آن رخ داده (جامعه سال 61 ه ق) اکنون وجود ندارد، ناچاریم با استفاده از مدارک تاریخیِ قابل اطمینان، به بازسازی شرایط اجتماعی و سیاسی جامعه آن زمان بپردازیم و سپس با استفاده از نظریات جامعه شناسیی که به شرایط آن دوران نزدیک هستند به تبیین علل افول جنبش کوفه و وقوع عاشورا بپردازیم. از آنجا که جامعه ای را که موضوع مطالعه است با استفاده از منابع تاریخی بررسی می کنیم، روش کار «روش تاریخی» بوده و مطالعه ما در حوزه مطالعات «جامعه شناسی تاریخی» قرار می گیرد.

2 تفاوت جامعه شناسی
تاریخی و تحلیل تاریخی

در تحلیل تاریخی مورّخ می کوشد با شناسایی و مقایسه جریانات مؤثر بر یک رویداد تاریخی از طریق استنتاج عقلی به علّت یابی در مورد وقوع یک واقعه تاریخی بپردازد؛ امّا جامعه شناسی تاریخی «علاوه بر این» با استفاده از نظریات جامعه شناسی (که شامل قواعد معتبر رفتار جمعی انسان است(3)) می کوشد علاوه بر علّت یابی عقلانیِ واقعه (که توسط تحلیلگر تاریخی نیز صورت می گیرد) به تبیین علّی دقیق تر و جامع تری از یک واقعه تاریخی دست یابد، چرا که نظریات جامعه شناسی حاصل مطالعه کُنشهای اجتماعیِ(4) متعدّد و مکرّر است و مورد تجربه و آزمون قرار گرفته است و طبیعتا نسبت به تحلیلی که حاصل مطالعه یک کنش اجتماعی تاریخی می باشد (= تحلیل تاریخی)، دقّت و جامعیت بیشتری دارد.

در واقع تشابه این دو مطالعه در: 1) استنتاج عقلانی 2) «بازسازی گذشته و مطالعه پدیده تاریخی در بستر زمانی خود»(5) و تفاوت آنها در «استفاده و جامعه شناسی تاریخی از نظریات جامعه شناسی» به عنوان منبعی برای علّت یابی وقایع تاریخی است. البته این امر بدان معنی نیست که ما در اینجاکلمه ای جز نظریات جامعه شناسی نخواهیم گفت، بلکه از آنجا که بسیاری از نظریات جامعه شناسی با شرایط جامعه آن روزگار همخوانی ندارد و نیز هر واقعه اجتماعی ویژگیهای مختصّ به خود دارد که در سایر وقایع دیده نمی شود، مطالب دیگری علاوه بر نظریات نیز ذکر شده است.

3 قیام عاشورا، انقلاب یا جنبش؟

حرکتهای جمعی در جامعه شناسی با اصطلاحات مختلفی چون انقلاب (revolution)، شورش (rebellion)، جنبش اجتماعی (socail movement) و کودتا نام برده می شوند. از آنجا که قیام حسین بن علی علیه السلام حرکتی جمعی بود در ابتدا باید مشخص شود که جزء کدام دسته جای می گیرد. بدین جهت که در حرکت امام تغییر ساختار سیاسی و اجتماعی مد نظر بود، حرکت ایشان نمی تواند شورش یا کودتا تلقّی شود؛ چرا که کودتا «گرفتن حکومت توسط عده ای محدود به زور اسلحه است و در آن هیچ جنبش مردمی وجود ندارد»(6) و شورش نیز چنانچه هدف سیاسی داشته باشد به دنبال تغییر رژیم حاکم است نه تغییر کل ساختار سیاسی، لذا قیام حسین بن علی علیه السلام با ویژگیهایی که داشت تنها می تواند انقلاب یا جنبش تلقّی شود.

در تعریف انقلاب نظریات مختلفی وجود دارد(7)، امّا تعریفی که تا حدی فصل مشترک سایر تعاریف است از آنتونی گیدنز (Giddens)، جامعه شناس معاصر انگلیسی است. وی می گوید:

«انقلاب عبارت است از تصرّف قدرت دولتی از طریق وسایل خشن به وسیله رهبران یک جنبش توده ای، به منظور استفاده از آن برای ایجاد اصلاحات عمده اجتماعی.»(8)

مطابق این تعریف قیام امام حسین علیه السلام از آنجا که به تصرّف قدرت دولتی و نیز ایجاد یک جنبش عمومی نینجامید، نمی تواند انقلاب تلقّی شود.

از آنجا که بعضی پدیده ها منتسب به انقلاب هستند، مثل انقلاب صنعتی، انقلاب کشاورزی و انقلاب فرهنگی که البته این اطلاق هیچ مبنایی در جامعه شناسی ندارد برخی معتقدند «عاشورا به دلیل زنده بودن محرّم و اوج سوگواری مسلمانان در این ماه، انقلاب زنده روزگار ماست. عاشورا نه تنها مبانی ارزشها را دگرگون کرد و سلطه بنی امیه را از درون فرو پاشاند، خود، اسطوره ای شد که فراتر از بحث دگرگونی حکومت در قلمرو روح انسانها تحول ایجاد می کند.»(9)

هر چند این گفته بر اساس شواهد تاریخی و آنچه ما امروزه در جامعه شاهدیم تأیید می شود، امّا از آنجا که ما این مطالعه را بر مبنای آرای جامعه شناسی انجام می دهیم، نمی توانیم یک اصطلاح جامعه شناسی (مثل انقلاب) را بدون در نظر گرفتن تعریف و شرایط آن، به دلخواه به کار بریم. لذا نمی توانیم قیام عاشورا را یک انقلاب به معنای جامعه شناسی بدانیم.

حال به تعریف «جنبش اجتماعی» می پردازیم. «جنبش اجتماعی را می توان کوششی جمعی برای پیشبرد منافع مشترک یا تأمین هدفی مشترک، از طریق عمل جمعی خارج از حوزه نهادهای رسمی تعریف کرد.»(10) در تعریفی دیگر جنبش اجتماعی «تلاش سازمان یافته توسط گروهی از افراد برای تغییر یا حفظ برخی از عناصر جامعه»(11) تلقّی شده است.

می بینیم که دایره شمول جنبش اجتماعی بسیار وسیع تر از انقلاب است، چرا که در جنبش اجتماعی لازم نیست که عمل جمعی موجب انتقال قدرت سیاسی گردد یا حتّی خشونت آمیز باشد، بلکه فقط کافی است جمعی، هدفمند و غیر دولتی باشد. در این صورت باید گفت قیام حسین بن علی علیه السلام از نظر جامعه شناسی یک جنبش اجتماعی است.

امّا جنبشهای اجتماعی نیز انواع مختلفی دارند که شرح تفصیلی آنها در اینجا لازم نیست(12). تنها اشاره می کنیم که جنبش انقلابی «خواستار دگرگونی سریع و اساسی در جامعه است و می کوشد نظام اجتماعی موجود را از پایه براندازد و نظام تازه ای جای آن بنشاند.»(13) جنبش دگرگون ساز نیز «به دنبال دگرگونی سریع، عظیم، فراگیر و غالبا خشن است.»(14)

تعریف اول از کوئن و تعریف دوم از آبِرل (Aberle) می باشد. با مقایسه این دو تعریف می توان فهمید که جنبشهای انقلابی و دگرگون ساز در ماهیت یکی هستند و تفاوت آنها تنها در لفظ است، لذا در اینجا مختصرا هر دو را جنبش انقلابی می نامیم. در مقابلِ جنبش انقلابی، جنبش اصلاحی که خواستار تغییر «برخی» جنبه های نظم موجود و جنبش محافظه کار که خواستار «حفظ نظم موجود» و عدم تغییر آن است قرار می گیرد.

با این توضیحات می توان نتیجه گرفت؛ از آنجا که قیام امام حسین علیه السلام به قصد تغییر ساختار سیاسی صورت گرفت(15) و با استفاده از قدرت نظامی همراه بود، «جنبش انقلابی» می باشد.

یادآوری می شود که قلمداد کردن قیام عاشورا به عنوان یک جنبش اجتماعی و نه انقلاب، تنها به دلیل تعیین جایگاه این قیام در بررسیهای جامعه شناسی است و از نظر جامعه شناسی، انقلاب هیچ برتری بر جنبش، شورش یا هر نوع حرکت جمعی دیگر ندارد. این تفکیک تنها جنبه ای علمی دارد و نباید تصوّر کرد که با قرار دادن قیام عاشورا می کوشد هر موضوعی را فارغ از ارزش گذاری مطالعه کند.

از آنجا که این قیام، جنبش انقلابی است که مراحل یک انقلاب را طی کرد و در مرحله پایانی به علّت عدم حمایت مردمی با رکود مواجه شد باید در تحلیل آن از نظریات انقلاب کمک گرفت. سعی می کنیم از کل نظریات موجود، آنهایی را که با شرایط زمان وقوع قیام سازگارترند مورد استفاده قرار دهیم.

4 حلقه های مفقودِ جنبش

در این بخش می خواهیم به این پرسش، پاسخ دهیم که «چه چیز مانع تبدیل قیام حسین بن علی علیه السلام به انقلابی فراگیر شد؟»

برای این منظور می کوشیم با استفاده از نظریه های انقلاب، عناصر لازم برای انقلاب را بشناسیم و از این طریق عناصر موجود و مفقود در این جنبش برای تبدیل شدن به انقلاب را بیابیم.

«گوتشالک (Gottschalk)، پیدایش انقلاب را به علل زیر می داند:

1 تقاضا و نیاز مردم برای یک تغییر، که خود از دو علّت ناشی می شود:

الف) تحریک مردم؛ ب) هم عقیدگی فشرده و قوی بین مردم مبنی بر ضرورت تغییر.

2 امیدواری مردم به موفقیت که خود در پی عوامل زیر به وجود می آید:

الف) داشتن یک برنامه برای تغییر؛ ب) داشتن رهبری.

3 ضعف نیروی حاکم و تردید آنها در دفاع از خود.»(16)

«تیلی (Tilly) این عوامل را موجب بروز انقلاب می داند:

1 پیدایش یک گروه رقیب که خود را مُحقِ به کنترل حکومت می داند.

2 وابستگی و پایبندی یک بخش مهم از مردم به هدف این گروه رقیب در حدّی که بتوان آن بخش از مردم را برای رسیدن به اهداف گروه بسیج نمود.

3 عدم توانایی یا عدم تمایل ارتش برای متلاشی کردن گروههای انقلابی.»(17)

«به نظر تیلی چنانچه بتوان از بسیج مردم جلوگیری کرد و ارتش با شدّت و خشونتِ تمام، گروههای انقلابی را متلاشی کند، در آن صورت احتمال وقوع انقلاب کاهش می یابد.»(18)

«زیمرمان (Zimmermann) معتقد است، چنانچه مشروعیت نظام کاهش یابد و بین نخبگان و نظام سیاسی، جدایی رخ دهد و حکومت توسط نخبگان نفی شود، در این شرایط اگر توده مردم ناراضی، بر اساس یک ایدئولوژی نویددهنده و رهبری توانا، سازماندهی و بسیج شوند و ارتش به علل نارضایتی، نافرمانی و یا شکست در یک جنگ بیرونی نتواند جلوِ جنبش را بگیرد، در آن صورت انقلاب روی می دهد.»(19)

از آنجا که این نظریات از مطالعه و مقایسه انقلابهای قرون اخیر (18 به بعد) به دست آمده، معنای برخی مفاهیم به کار رفته در آنها با معنای این مفاهیم در زمان قیام عاشورا متفاوت است؛ مثلاً در آن زمان «ارتش» منظّم و حقوق بگیر مانند امروز وجود نداشت، بلکه ارتش در آن زمان نیروی نظامی ساده ای بود که در استخدام حکومت نبود و بسته به شرایط از نزدیک ترین شهرها فراهم می شد. همچنین «نخبگان» در آن زمان شامل هر کسی بود که از نفوذ و تأثیرگذاری اجتماعی برخوردار بود که عمدتا شامل بزرگان قبایل می شد؛ امّا به رغم این تفاوتها این نظریات باز هم راهگشاست.

با توجّه به نظریات فوق می توان گفت: مشروعیت حکومت با سرکار آمدن یزید کاهش یافته بود. با مرگ معاویه امید به موفقیت افزایش یافت. در اثر روشهای تبعیض آمیز دوران معاویه، توده مردم ناراضی شکل گرفته بود. وجود رهبری درستکار و قوی با برنامه ای برای حکومت بر مبنای اصول اسلامی (مطابق الگوی حکومت امام علی علیه السلام ) بر تمایل مردم برای قیام می افزود.

در نتیجه می توان عوامل موجود و مفقود جنبش را در مسیر تبدیل به انقلاب این گونه برشمرد:

عوامل موجود: 1) توده مردم ناراضی؛ 2) امیدواری به پیروزی؛ 3) ایدئولوژی نویددهنده (ایدئولوژی اسلامی با الگوی حکومت امام علی علیه السلام )؛ 4) رهبر توانا (با حضور حسین بن علی علیه السلام ).

عوامل مفقود: 1) سازماندهی جنبش (اگر این عامل موجود بود مردم از تبلیغات حکومتی متأثر نمی شدند و متقابلاً دست به تبلیغات ضد حکومتی می زدند)؛ 2) گسترش بسیج مردمی؛ 3) ضعف و ناکارایی ارتش برای سرکوب جنبش.

از بین عوامل موجود جنبش، توده مردم ناراضی، ایدئولوژی و رهبر توانا در زمان معاویه هم وجود داشت، امّا عامل «امیدواری به پیروزی» در اثر مرگ معاویه ایجاد شد و همین عامل بود که باعث تحرّک کوفیان و دعوت از امام حسین علیه السلام شد.

یکی از موانع اصلی جنبش، عدم تردید حکومت و نیروی نظامی وابسته به آن (ارتش به زبان امروزی) در استفاده از زور و خشونت در برخورد با جنبش بود. هر چند قبل از ورود عبید اللّه به کوفه این تردید وجود داشت و همین امر موجب ایجاد تصوّری ضعیف از حکومت در بین مردم کوفه شده بود، ولی بعد از آمدن وی این روند کاملاً معکوس شد و چنان که خواهیم گفت، ضعف حکومت به قوّت تبدیل گشت.

5 سؤالات قیام

اصلی ترین سؤالاتی که از دید جامعه شناسی می توان درباره این جنبش مطرح کرد عبارت اند از:

1 چرا بسیج(20) مردمی کوفه در حمایت از جنبش تداوم نیافت؟

2) چگونه ضعفِ حکومت به قوّت و قوّتِ جنبش به ضعف بدل شد؟

این سؤالات از آنجا ناشی می شود که می دانیم جنبش در ابتدا بسیار امیدوارانه پیش می رفت. معاویه که سیاستمداری قَدَر بود از میان رفته بود و پسرش، یزید، که فردی بدنام و خوشگذران بود، جانشین او شده بود. در این شرایط حسین بن علی علیه السلام به عنوان رهبری با نفوذ و درستکار مورد حمایت گسترده مردم کوفه قرار گرفت. صدها دعوتنامه از جانب کوفه برایش فرستاده شد و حدود هجده هزار تن در کوفه با فرستاده او، مُسلم بن عقیل، بیعت کردند(21).

6 چرا بسیج مردمی در کوفه تداوم نیافت؟
یک نقش حکومت

اگر بخواهیم نقش حکومت را در این زمینه بررسی کنیم باید کل جنبش را به دو مقطع «قبل و بعد از ورود عبیداللّه بن زیاد به کوفه» تقسیم کنیم. در این زمینه از نظریه کورپی (Korpi) در مورد احتمال بسیج مردمی استفاده می کنیم و متغیرهای آن را در هر دو مقطع بررسی می کنیم.

«کورپی احتمال بسیج مردمی را تابع و حاصل ضرب احتمال دستیابی به هدف و انتظار فایده از حرکت جمعی می داند: (احتمال دستیابی به هدف × انتظار فایده) f = احتمال بسیج مردم.

از طرف دیگر کورپی معتقد است هر چه تعداد افراد بیشتری در جامعه احساس محرومیت و بی عدالتی نسبی داشته باشند و هر چه هزینه دستیابی به هدف (احتمال دستگیری، مجروح یا کشته شدن) کمتر باشد در آن صورت، فایده بسیج از نظر مردم بیشتر می شود. متغیر دیگری که کورپی مطرح می کند «فاصله قدرت» بین گروه حاکم و انقلابگر است. وی معتقد است هر چه فاصله قدرت گروه حاکم از گروههای انقلابی بیشتر باشد احتمال درگیری بین آن دو گروه کاهش می یابد؛ امّا اگر تفاوت قدرت این دو گروه کم شود و این امر توسط افراد گروه انقلابی درک شود، از یک طرف انتظار موفقیت توسط گروه انقلابی افزایش می یابد و از طرف دیگر هزینه مورد انتظار برای رسیدن به هدف کمتر ارزیابی می شود، در نتیجه احتمال بسیج نیرو در گروه انقلابی و وقوع درگیری بیشتر می شود.»(22)

چه قبل از ورود عبیداللّه به کوفه و چه بعد از آن، احساس محرومیت و بی عدالتی نسبی در مردم کوفه وجود داشت (هر چه فاصله بین انتظارات و امکانات ارضای آنها بیشتر باشد احساس محرومیت نسبی بیشتر می شود)(23). شهر آنان در زمان عمر همواره مورد ستایش وی بود و او کوفه را قبة الاسلام (= برج اسلام) و مردم آن را سرور مسلمین خطاب می کرد(24). در خلافت علی بن ابی طالب علیه السلام نیز کوفه مرکز خلافت بود؛ امّا کوفیان بعد از این دوره تحت سلطه شام قرار گرفتند و همواره توسط بنی امیه تحقیر می شدند. خراج کوفه به دمشق فرستاده می شد و در تقسیم بیت المال، شامیان مقدّم بودند. لذا بازگشت به دوره درخشان پیشین یکی از آرزوهای کوفه بود.

قبل از ورود عبید اللّه به کوفه هزینه شرکت در جنبش (= هزینه دستیابی به هدف به بیان کورپی) بسیار پایین بود. علّت این امر در رفتار حاکم کوفه بود. نُعمان بن بَشیر، حاکم کوفه در این مقطع، به خلاف عبید اللّه ، مردی آرام و بردبار بود. وی فعالیت شیعیان و آمدن مسلم به کوفه را با دیده اغماض می نگریست. وقتی مسلم به کوفه آمد و خبر رفت و آمد شیعیان نزد او به نعمان رسید وی گفت: «من جز با کسی که به من حمله کند نزاع نخواهم کرد و کسی را به تهمت و سوء ظن نگیرم، ولی هر کس بیعت خود بشکند و آشکارا رویاروی من قرار گیرد، با او جنگ خواهم کرد.»(25)

از طرف دیگر، بزرگان شیعه کوفه نیز نعمان را احترامی نکرده و در نمازش شرکت نمی کردند. در نامه سلیمان بن صُرَد و حبیب بن مظاهر به امام چنین آمده است:

«امروز ما را نه امیری است و نه امامی که در جُمَعات و اعیاد بدو اقتدا توانیم کرد. نعمان بن بشیر انصاری از دست یزید اینجاست. او را حرمتی و جاهی نیست. شبها در کوشکِ امارت نشسته، نه خراجی بدو می دهند و نه خدمتی او را می کنند. اگر کسی را بخواند، اجابت نکنند و امیری است بی حرمت.»(26)

از این جملات می توان فهمید که در زمان نعمان، مردم کوفه از اینکه همراه جنبش شوند هراسی نداشتند، چون می دانستند تا وقتی که دست به شمشیر نبرند نعمان به آنها کاری نخواهد داشت. لذا هزینه دستیابی به هدف در این مقطع بسیار پایین بود. همچنین در این زمان، فاصله قدرت بین گروه حاکم و انقلابی بسیار کم شده بود. اگر در این زمان حسین بن علی علیه السلام به کوفه می رسید، مسلما با استقبال کوفیان مواجه می شد. شاهد تاریخی برای اثبات این ادّعا آن است که وقتی عبید اللّه از جانب یزید حکم امارت کوفه را دریافت کرد و عازم این شهر شد، در نزدیکی کوفه، مدتی توقف کرد تا هوا تاریک شود، سپس با چهره ای پوشیده وارد شهر شد. مردم کوفه به تصوّر اینکه حسین بن علی علیه السلام وارد شهر شده است به استقبالش آمدند و دائما می گفتند: «ای پسر پیغمبر خوش آمدی، اینجا لشکرهای آماده و گوش به فرمان، منتظر تو هستند.»(27)

پس اگر در آن زمان واقعا حسین بن علی علیه السلام به جای عبید اللّه وارد کوفه می شد مورد حمایت مردم قرار می گرفت.

بعد از ورود عبید اللّه به کوفه هزینه شرکت در جنبش و دستیابی به هدف برای مردم بسیار بالا رفت، به طوری که هزینه آن تقریبا مساوی «مرگ» بود. اقدامات عبید اللّه در آن زمان که موجب بالا رفتن هزینه شرکت در جنبش شد عبارت اند از:

وقتی عبیداللّه با ترفندی که به کار برد، شبانه با چهره ای پوشیده وارد شهر شد و مردم به تصوّر اینکه امام حسین علیه السلام آمده به او خوش آمد گفتند، او توانست برآوردی از محبوبیت امام حسین به دست آورد و حامیان او را شناسایی کند. این امر موجب غافلگیری و انفعال کوفیان شد و آنها را هر چه بیشتر از عبید اللّه ترساند.

در خطبه ای کوتاه و کوبنده مردم را از نافرمانی بیم داد و به مطیعان وعده بخشش داد(28).

با استفاده از غلام مخصوص خود، معقل، با حیله و فریب، مخفیگاه مسلم بن عقیل را شناسایی کرد و به این ترتیب ضربه روحی دیگری به جنبش وارد ساخت(29).

هانی بن عُروه، میزبان مسلم و بزرگ قبیله بنی مذحج را در عین ناباوری کوفیان دستگیر و مضروب کرده، سپس به زندان افکند(30). این اقدام جسارت بسیار و شدّت خشونت عبید اللّه را می نمایاند؛ چرا که در آن زمان بین عرب رسم بر آن بود که اگر کوچک ترین گزندی به بزرگ قبیله ای وارد می شد همه آن قبیله برای انتقام بسیج می شدند. عبید اللّه بی هیچ ترسی از این عکس العمل، هانی را در کمال خونسردی به زندان افکند. این اقدام جسورانه نیز ترسی مضاعف در دل مردم کوفه نسبت به پیوستن به جنبش ایجاد کرد.

وقتی پس از دستگیری هانی، مسلِم با چهار هزار مرد، عبید اللّه را با حدود پنجاه تا دویست تن(31) در قصر حکومتی محاصره کرد، عبید اللّه خود را نباخت و نا امید نشد، بلکه با برنامه ریزی دقیق و زیرکانه، تبلیغاتی وسیع علیه مسلِم و جنبش ترتیب داد. این تبلیغات شامل فعالیتهای زیر بود:

«1) کثیر بن شهاب را که از سران کوفه بود مأمور کرد که با عده ای از طایفه مذحج که طرفدار اویند در شهر گردش کنند و با تبلیغ زبانی مردم را از مسلم باز دارند.

2) برافراشتن «پرچمهای امان» در پنج نقطه از کوفه و تبلیغ اینکه هر کس در لوای این پرچمها قرار گیرد از عقوبت عبید اللّه در امان خواهد بود.

3) سخنان تهدیدآمیز اطرافیان عبید اللّه از بالای بام قصر و شایع کردن اینکه سپاه شام به سمت کوفه حرکت کرده و اگر کسی تا امشب در خارج از خانه خود با مسلِم بماند عبید اللّه دودمان او را از بیت المال محروم می کند و او می کشد.»(32)

ابن اعثم کوفی نقل می کند: «چون آن جماعت که با مسلم بیعت کرده بودند، این کلمات بشنیدند، عظیم بترسیدند و آهسته آهسته ده نفر بیست نفر بازپس می گریختند»(33).

در هنگام غروب آفتاب تنها سی تن با مسلم مانده بودند و پس از نماز شام هیچ کس با او باقی نماند(34). بدین ترتیب عبید اللّه ، آخرین ضربه را به جنبش وارد ساخت.

با اقدامات عبید اللّه ورق برگشت، مردم کوفه مردّد شده، مرعوب تبلیغات حکومتی گشتند، لذا هزینه دستیابی به اهداف، بسیار بالا رفت. همچنین از آنجا که مردم کوفه خود را نه در برابر سربازان عبید اللّه ، بلکه در برابر سپاه شام دیدند، «فاصله قدرت» آنها با حکومت آن قدر زیاد شد که دیگر کسی جرئت مخالفت نداشت؛ در نتیجه، «انتظار فایده» از بسیج در نظر مردم کوفه کاهش یافت و نهایتا بر اساس معادله [(احتمال دستیابی به هدف × انتظار فایده) f = احتمال بسیج مردم]، احتمال تداوم بسیج مردم بسیار ضعیف شد.

دو نقش مردم

آنچه در جریان جنبش، بعد از ورود عبید اللّه به صحنه مشاهده می شود، آن است که همبستگی اجتماعی(35) مردم کوفه از هم پاشید و یک حالت بی هنجاری یا آشفتگی(36) در بین مردم ایجاد شد و دیگر هیچ نوع هنجارِ (= قاعده عملِ) مورد توافق عمومی وجود نداشت. این حالت به تدریج بعد از ورود عبید اللّه شروع شد و بعد از کشته شدن مسلِم به اوج رسید. بعد از شهادت مسلم، حالتِ بی هنجاریِ کامل حکمفرما شد، چرا که مردم ارتباط خود را با رهبر جنبش از دست دادند و وظیفه و تکلیف خود را نمی دانستند. حکومت از این حالت بی هنجاری استفاده کرد و مردم را با زور و تهدید به نبرد با حسین بن علی علیه السلام فرستاد. این آن چیزی بود که اتفاق افتاد.

حال می خواهیم علل اجتماعی (= نقش مردم) در ایجاد این معلولها (یعنی فروپاشی همبستگی اجتماعی و برقراری حالت بی هنجاری) را بررسی کنیم. برای نیل به این هدف باید ویژگیهای جامعه کوفه را بشناسیم. باید توجّه داشت که برخی ویژگیهای این جامعه در واقع ویژگی مشترک همه جوامع عربِ آن زمان بوده و برخی دیگر ویژگی خاص کوفه بوده است.

ویژگیهای مشترک

به طور کلی در بین عرب، «احساس و عاطفه بر عقل غلبه داشت». اعراب به شعر و ادب بیشتر علاقه نشان می دادند تا به علم و دانش. به رغم تأکید پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بر سوادآموزی و فراگیری دانش هنوز علم آموزی در بین اعراب عمومیت نیافته بود. در عوض توجّه آنان به شعر همچنان از دوره جاهلیّت حفظ شده بود. این امر نشانگر آن است که آنها از نظر عاطفی، تأثیرپذیرتر بودند تا از نظر عقلی. البته باید این نکته را ذکر کرد که کلاً در اغلب جوامعِ ما قبل مدرن به دلیل عدم همه گیری دانش و سواد، احساس و عاطفه مردم در تصمیم گیریهایشان بیش از تعقّل نقش داشته و این ویژگی، مخصوصِ اعراب آن دوران نیست، ولی در اعراب به شکل بارزی وجود داشته است.

دیگر ویژگی عرب که از دوره جاهلیّت تا آن زمان همچنان حفظ شده بود، «پیروی اعراب از اشراف و سران قبائل خود» بود. این امر تعصّبهای قبیله ای را رشد می داد و مانع شکل گیری امّت واحد اسلامی می شد و به بیان جامعه شناسی «همبستگی اجتماعی را تضعیف می کرد». هر چند پیامبر در زمان حیات خود با مسئله تعصبهای قبیله ای برخورد کرد و عملکرد او در مدینه که باعث از بین رفتن خصومت دیرینه دو قبیله اوس و خزرج در آنجا شد، نشانگر مخالفت پیامبر با این مسئله است و عُمر نیز با گماردن عمار یاسر که مردی فاقد امتیازات قبیله ای بود به عنوان حاکم کوفه کوشید این ویژگی را، لااقل در کوفه، از بین ببرد(37)، امّا این امر محقّق نشد و در زمان قیام حسین بن علی علیه السلام همچنان روابط قبیله ای نقش بسیار مهمی در معادلات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی داشت.

 





      


السلام علیک یا أباعبدالله
وعلی الارواح التی حلت بفنائک علیکم منی جمیعا
سلام الله أبدا مابقیت وبقی اللیل والنهار
ولاجعله الله آخر العهد منی لزیارتکم
السلام علی الحسین
وعلى علی بن الحسین
وعلى أولاد الحسین
وعلى أصحاب الحسین

 

 





      
   1   2   3   4   5   >>   >