7. اخلاق و روحیات ناپسند 

دنیازدگی و رفاه‏طلبی 

از آفات بزرگی که معمولاً دامنگیر رجال سیاست می‏شود، دنیازدگی و فریفتگی به زرق و برق دنیاست. امام علی(ع) با دنیا این‏گونه سخن می‏گوید: 

ای دنیا! از من دور شو. مهار تو را بر پشتت نهادم و از چنگالت رهایی یافتم، و از دام‏های تو رسته و از لغزشگاه‏های تو دوری گزیده‏ام. کجایند بزرگانی که به بازیچه‏های خود فریبشان دادی؟ و کجایند امت‏هایی که با زر و زیورت آنان را فریفتی؟ که اکنون در گورها گرفتارند و در درون لحد پنهان!، ای دنیا! به خدا سوگند، اگر شخصی دیدنی بودی و قالبی حس کردنی داشتی، حدود خدا را بر تو جاری می‏کردم، به جهت بندگانی که آنان را با آرزوهایت فریفتی، و ملت‏هایی که به خاک هلاک افکندی، و قدرتمندانی که تسلیم نابودی کردی و هدف انواع بلاها قرار دادی که دیگر نه راه پس دارند و نه راه پیش. اما هیهات، کسی که در لغزشگاه‏های تو قدم بگذارد سقوط خواهد کرد و کسی که بر امواج تو سوار گردد غرق می‏شود. اما کسی که از دامهای تو رست پیروز می‏شود و آن کس که از تو به سلامت بگذرد نگران تنگی جایگاهش (در قبر) نیست؛ زیرا دنیا در پیش او چونان روزی است که گذشت. از برابر دیدگانم دور شو. سوگند به خدا، رام تو نمی‏گردم تا خوارم سازی، و مهارم را به دست تو نمی‏سپارم تا هر کجا که خواهی مرا بکشانی... . 

سیاست‏های اقتصادی خلفای نخستین در تدوین دیوان و اختلاف پرداخت‏های توجیه‏ناپذیر و به‏دست آوردن غنایم فراوان در جریان فتوحات و عواملی دیگر، موجب دنیازدگی زمامداران و مردم شد. نمونه آن، سعید بن العاص اموی بود که در دوران امارتش بر کوفه گفت: «ان السواد بستان لقریش و بنی‏أمیة». این سخن مورد اعتراض مالک اشتر و کوفیان قرار گرفت.

یکی از آثار طبیعی رسیدن به قدرت و حکومت، تمکّن مالی است. هرکس به امکانات زیاد دسترسی پیدا کند، روح رفاه طلبی و تجمل گرایی در او زنده می‏شود؛ گرچه در گذشته حتی با آن مخالف بوده باشد.

پیدا شدن روح رفاه‏زدگی و تجمل‏گرایی مانع بسیاری از خدماتی است که مدیران جامعه می‏توانند برای توده‏های مردم انجام دهند. این رفاه زدگی در زوایای مختلف زندگی از قبیل خرید خانه، اتومبیل، برپایی مهمانی‏های آن‏چنانی بروز می‏کند که با پارسایی و ساده‏زیستی، که از زمامداران باید انتظار داشت، منافات دارد.

امام علی(ع) از خرید خانه هشتاد دیناری توسط قاضی شهر کوفه (شریح) انتقاد می‏کند و او را از این که خانه را از غیر مال حلال تهیه کرده باشد، برحذر می‏دارد. هم‏چنین وقتی خانه مجلل و بزرگ یکی از کارگزاران حکومتی را مشاهده کرد، فرمود:

سکه‏های طلا و نقره سربرآوردند و خود را آشکار ساختند. همانا این ساختمان مجلل و با شکوه توانگری تو را می‏رساند.

امام علی(ع) الگوی تمام عیار پارسایان و پیشوای همه رهبران تاریخ بشر، هنگام ورود به خزانه بیت‏المال بصره، وقتی نگاهش به طلاها و نقره‏ها افتاد با بی اعتنایی فرمود:

یا صَفْراءُ و یا بَیضاءُ غُرّی غیری، المالُ یَعْسوبُ الظَلَمة و أنا یعسوب المؤمنین.

ای سیم‏ها و زرها غیر مرا فریب دهید، مال نگهدارنده ظالمان است و من نگهدارنده مؤمنان هستم.

همو زمانی رفتن عثمان بن حنیف والی بصره را به مجلسی که فقرا در آن حضور نداشتند، دور از شأن والی خود بیان کرد و فرمود:

ای عثمان بن حنیف! من نفس خود را با تقوا ریاضت داده‏ام، تا در قیامت در امان و ثابت قدم باشد. من اگر می‏خواستم، می‏توانستم از عسل پاکیزه و مغز گندم و بافته‏های ابریشم برای خود غذا و لباس تهیه کنم؛ اما هیهات که هوای نفس بر من چیره شود... درحالی که در حجاز یا یمامه کسی باشد که به قرص نانی نرسد یا شکمی سیر نخورد...

بدین‏ترتیب رفاه‏زدگی زمامداران و رهبران یکی از عوامل آسیب پذیری نظام سیاسی و نیز سبب از بین رفتن اقتدار شخصیت آنان است.

قدرت‏طلبی

یکی از پدیده‏های شوم اخلاقی در قاموس سیاست و سیاست‏مداران، قدرت‏طلبی است. قدرت و حکومت چیزی است که افراد غیرمهذب، حریصانه به دنبال آنند و کمال مطلوب خود را در آن می‏جویند؛ غافل از آن‏که قدرت، نعمتی زوال‏پذیر و از خطرناک‏ترین نعمت‏هاست. امام علی(ع) می‏فرماید:

همنشین قدرت و سلطنت سلطان و حاکم، شیر سواری را ماند که دیگران غبطه او را می‏خورند، ولی خود می‏داند که در چه جایگاه خطرناکی است.

امیرالمؤمنین(ع) فلسفه مبارزات سیاسی و نظامی خود را چنین بیان می‏کند:

خداوندا! تو خود می‏دانی که جنگ و درگیری ما برای به دست آوردن قدرت و حکومت و ثروت دنیا نیست، بلکه می‏خواهیم نشانه‏های از میان رفته دینت را باز گردانیم، و در سرزمین‏های تو اصلاحات انجام دهیم، تا بندگان ستم دیده‏ات در امن و امان زندگی کنند، و قوانین و مقررات فراموش شده دینت دو باره اجرا گردد.

در جای دیگر راجع به حق مسلم خویش و سزاوارتر بودنش به حاکمیت اسلامی سخن می‏گوید، ولی یادآوری می‏کند تا زمانی که اوضاع مسلمانان روبه‏راه باشد و جز بر من، بر دیگری ستم نشود، برای رضای خدا سکوت خواهم کرد. هم‏چنین در نامه‏ای به مردم مصر این مطلب را یادآوری می‏کند:

وقتی دیدم دین محمد (ص) از بین می‏رود، برخاستم و حکومت را پذیرفتم ... تا آن‏جا که دیدم گروهی از اسلام بازگشته و می‏خواهند دین محمد(ص) را نابود سازند؛ پس ترسیدم که اگر اسلام و طرفدارانش را یاری نکنم، رخنه‏ای در آن بینم یا شاهد نابودی آن باشم که مصیبت آن بر من سخت‏تر از رها کردن حکومت بر شماست.

پس به دست گرفتن قدرت اگر با انگیزه خدمت به مردم و رشد جامعه باشد، پسندیده است؛ اما فی نفسه قدرت‏طلبی امری ناپسند و موجب آفات فراوان برای حاکم و جامعه است.

زراندوزی

انباشتن ثروت ـ به‏ویژه برای رجال سیاسی ـ آفت است. فریاد ابوذر غفاری در مدینه از زراندوزی‏های عثمان و اطرافیان، گرچه او را به تبعید و مرگ در غربت (ربذه) کشاند،49 اما فریادهای او هم‏چنان در گوش تاریخ طنین‏انداز است. امام علی(ع) به ابوذر فرمود:

ای ابوذر! تو برای خدا به خشم آمدی و به او امیدوار باش. این مردم [حاکم و اطرافیانش] برای دنیای خود از تو ترسیدند، و تو بر دین خویش از آنان... ای ابوذر! اگر تو هم دنیای آنان را پذیرفته بودی، تو را دوست می‏داشتند و اگر سهمی از آنان برمی‏گرفتی، دست از تو برمی‏داشتند و چون دیگران در امان بودی.50

حضرت علی(ع) به قُدامَة بن عِجْلان، یکی از کارگزاران خود در کَسْکَر، که دارایی خزانه را ربوده و به سوی حجاز گریخته بود، نوشت:

تصور نکنی که مال کسکر برای تو مباح است؛ آن گونه که از پدر و مادرت به ارث برده باشی.

گزارش مهمی به روایت ذهل بن حارث در این زمینه آمده است. او می‏گوید: مصقله مرا به محل اقامت خود فراخواند و غذایی آماده ساخت و خوردیم. سپس گفت: به خدا سوگند، امیرمؤمنان این ثروت‏ها را از من می‏خواهد و من برآن توانایی ندارم. ذهل می‏گوید که به او گفتم: اگر مایلی یک هفته دستور را به اجرا نگذار تا ثروت‏ها را گردآوری کنی. گفت: به خدا سوگند، نمی‏خواهم آن را بر خویشاوندانم تحمیل کنم یا از کسی درخواست کنم. به خدا قسم، اگر پسر هند یا پسر عفّان، آن ثروت را مطالبه می‏کردند، آن را برای من می‏گذاشتند. ندیدی که چگونه در حکومت عثمان، اشعث بن قیس، صدهزاردرهم از مالیات آذربایجان را هر ساله خرج میهمانی می‏کرد؟ ذهل می‏گوید که به او گفتم: این مرد [علی بن ابی‏طالب] بدین رأی معتقد نیست و چیزی را به تو نخواهد بخشید. یک شب از این گفت‏وگو نگذشت که مصقله به معاویه پیوست.

سیره امام علی(ع) نیز بر عدم زراندوزی او گواهی می‏دهد تا آن‏جا که درباره خود می‏گوید:

از دنیای شما تنها به دو جامه کهنه و دو قرص نان کفایت کردم؛ و گرچه شما توان زندگی علی‏گونه را ندارید، ولی با تلاش و پاک‏دامنی و درستی مرا یاری رسانید.

امتیازخواهی

یکی از نقاط ضعف رهبران و زمامداران جوامع، امتیاز خواهی برای خود و نزدیکانشان است. امام علی(ع) مالک اشتر را از امتیاز خواهی برحذر می‏دارد:

ای مالک! مبادا در آنچه همه مردم مساوی‏اند، امتیازی برای خود در نظر بگیری... زیرا به‏زودی پرده‏ها کنار می‏رود و انتقام ستمدیدگان را از تو باز می‏ستانند... .

عثمان در شش سال دوم خلافتش در کار رعیت سستی کرد و خویشان و بستگان نزدیک خود را به امارت و ولایت نشانید. خمس غنایم مصر و افریقا را تیول مروان ساخت، اموال بیت‏المال را میان بنی‏امیه تقسیم کرد و بی‏مهابا در مقابل مردم گفت: ابوبکر و عمر سهم خودشان را نیز برنمی‏داشتند، اما من آن را برمی‏دارم و میان خویشاوندانم پخش می‏کنم.55 او جمعی از صحابه را، که عمار نیز جزو آنان بود،

فراخواند و به آنان گفت: از شما سؤالی می‏پرسم و پاسخ آن را به راستی و صدق می‏خواهم؛ شما را به خدا! آیا پیامبر(ص) قریش را بر دیگران، و بنی‏هاشم را بر سایر قریش ترجیح نمی‏داد و مقدم نمی‏داشت؟ آن جماعت با سکوتشان جواب دادند. آن‏گاه عثمان بی پروا گفت: اگر کلیدهای بهشت در دستم بود، به بنی‏امیه می‏بخشیدم تا داخل آن شوند.

درباره امتیاز ندادن حضرت علی(ع) به هیچ‏کس، حتی به خواهر و برادر خویش، نقل شده است که روزی خواهرش ام‏هانی خدمتش رسید. حضرت به وی بیست درهم بخشید. ام‏هانی از برده آزادشده‏اش پرسید: امیرمؤمنان! چه‏قدر به تو داد؟ گفت: بیست‏درهم. ام‏هانی بازگشت. حضرت علی(ع) به وی فرمود: بازگرد؛ خداوند تو را رحمت کند. ما در کتاب خداوند، برتری‏ای برای اسماعیل بر اسحاق نیافتیم.

شکمبارگی

بسیاری از زمامداران و رهبران جوامع پس از رسیدن به پست و مقام به شکمبارگی مبتلا می‏شوند و از انواع غذاها و نعمت‏ها بهره‏مند می‏گردند. امام علی(ع) در انتقاد از شکمبارگی خلیفه سوم و اطرافیانش فرمود:

تا آن‏که سومی [عثمان] به خلافت رسید، دو پهلویش از پرخوری باد کرده و همواره بین آشپزخانه و آبریزگاه در حرکت بود. خویشان پدری او از بنی امیه به‏پاخاستند و به همراه او بیت المال را خوردند و بر باد دادند؛ چون شتر گرسنه‏ای که به جان گیاه بهاری افتد. عثمان آن‏قدر اسراف کرد که ریسمان بافته او باز شد، و اَعمال او مردم را برانگیخت، و شکمبارگی نابودش ساخت.

رشوه‏پذیری

یکی از شوم‏ترین پدیده‏هایی که در دستگاه‏های اجرایی و نظام‏های سیاسی نفوذ می‏کند، رشوه خواری است. امام علی(ع) حلوای زعفرانی اشعث بن قیس را که با عنوان فریبنده هدیه، آن هم شبانه به در خانه امام علی(ع) برده بود، به معجونی از آب دهان مار سمّی، یا قی کرده آن تشبیه می‏کند و می‏فرماید:

به او گفتم: زنان بچه مرده بر تو بگریند! آیا از راه دین وارد شدی که مرا بفریبی؟ یا عقلت آشفته شده است؟! به خدا قسم، اگر هفت اقلیم و آنچه را در آن است به من دهند که در نافرمانی خدا، پوست جوی از دهان مورچه‏ای بگیرم، نخواهم گرفت... پناه بر خدا از خواب آلودگی عقل‏ها و لغزش‏های زشت.

در جریان شورش برضد عثمان، تنها کسانی از عثمان دفاع می‏کردند که منافع خویش را در خطر می‏دیدند. علت اصلی دفاع آنان پول‏های فراوانی بود که عثمان به ایشان داده بود. زید بن ثابت در روز محاصره چنان از او دفاع می‏کرد که مردم گفتند: ای زید! عثمان شکم تو را از دارایی بیوه‏زنان پر کرده است؛ لذا باید از او دفاع کنی.

از آن حضرت در این خصوص چنین روایت شده است:

اِنْ أَخَذَ هَدِیةً کَانَ غَلُولاً، وَ اِنْ أَخَذَ رُشْوَةً فَهُوَ مُشْرِکٌ

اگر زمامدار، هدیه بپذیرد، خیانتکار است و اگر رشوه قبول کند، مشرک است.

ممکن است کسانی برای پذیرفتن هدیه محمل درست کنند، اما امام به صراحت از پذیرفتن هر چیزی حتی به عنوان هدیه امتناع ورزیدند. بدیهی است که هدیه‏دهنده، هدایای خود را به دلیل منصبی که والی یا کارگزار حکومتی دارد، به وی تقدیم می‏کند و اگر در آن منصب نمی‏بود هدیه‏ای نیز در کار نبود.

آسیب‏های دیگری درباره زمامداران و کارگزاران در نهج‏البلاغه مطرح شده، که عبارت‏اند از:

الف) انحراف فکری؛

 ب) قانون‏گریزی،

ج) بی‏خبری و ناآگاهی؛

د) ابتلا به رذائل اخلاقی؛

 ه ) جناح‏بندی‏های سیاسی؛

 و) مردم‏گریزی؛

ز) بازداشتن مردم از حقوق مسلم آنان و باطل‏گرایی؛

 ح) پذیرش مسؤولیت بدون شایستگی؛

ط) افراط و تفریط در کارها؛

ی) خشونت و خونریزی؛

ک) هواپرستی؛

ل) تزویر و دروغگویی؛

م) گناه ومعصیت خداوند؛

ن) عملکرد نادرست اطرافیان؛

س) گفتار بدون عمل؛

ع) نفاق و دورویی؛

ف) لجاجت و ستیزه‏جویی؛

ص) نداشتن استقلال رأی و وابستگی به افراد ناصالح؛

ق) بخل؛

ر) تنگ‏نظری؛

ش) جهل و نادانی؛

ت) تملق‏پذیری.

روش‏های مقابله با آسیب‏ها

از آنچه گذشت به‏دست می‏آید که آسیب‏های زمامداران به نظام، یا ناشی از روحیات و اخلاق ناپسند آنان است، یا به سبب عملکرد نادرستشان، که در هر دو صورت می‏توان بتغییر در روحیه و ایجاد توانایی مدیریتی قوی برای آنان، از این قبیل آسیب‏ها جلوگیری کرد. برخی از راه‏های مقابله با این آسیب‏ها عبارت‏اند از:

1. خود سازی (تقوا و پرهیزگاری)

پرهیزگاری، از جمله اصول حاکم بر تمام رفتارهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فردی یک مسلمان متعهد است. امیرمؤمنان(ع) تقوا را سردسته اخلاق معرفی می‏کند83 و در نامه‏ای به والی مصر (محمد بن ابی‏بکر) آن را عامل سعادت دنیا و آخرت برشمرد و در جای دیگر مشکل‏گشای مسائل سیاسی و اجتماعی مسلمانان می‏داند.

اگر زمامداران مسلمان روح خود را به زینت تقوا بیارایند، امکان ندارد که از سرِ علم و عمد آسیبی به نظام اسلامی برسانند؛ بلکه به حکم تقوای سیاسی، زمینه رشد و تعالی آن را نیز فراهم می‏کنند.

بی‏تردید بزرگ‏ترین مسؤولیت علم اخلاق، راهنمایی انسان به سوی کمالات انسانی و انسان‏های وارسته از خود رسته و به خدا پیوسته است. تمام پیشرفت‏های انسان ـ حتی پیشرفت‏های علمی و صنعتی ـ اگر با تهذیب نفس و خودسازی همراه نباشد، مانند کاخ مجللی است که بر قله کوه آتشفشان بنا گردد. امام علی(ع) می‏فرماید:

گیرم که اصلاً ثواب و عقابی در کار نباشد، چرا در کسب مکارم اخلاق کوتاهی می‏کنید؟!

اگر جامعه‏ای بخواهد به صلاح و سداد برسد و روی عافیت و پیشرفت را ببیند، زمامداران آن باید خود را به صلاح و سداد بیارایند و از خلاف و فساد و رذایل اخلاقی چشم بپوشند. امام علی(ع) در همه جای نهج‏البلاغه درباره رذایل اخلاقی سخن گفته و زمامداران و عامه مسلمانان را از آن برحذر داشته‏است و حتی به مالک اشتر فرمان می‏دهد با کسانی که در رذایلی همچون بخل، حرص و ترس غنوده‏اند، مشورت نکند:

ای مالک! بخیل را در مشورت خویش دخالت مده که تو را از نیکوکاری بازمی‏دارد و از تنگدستی می‏ترساند. با ترسو نیز مشورت نکن، که در انجام دادن کارها روحیه تو را سست می‏کند. با آزمند و حریص نیز به رایزنی منشین، که افزون خواهی ستمکارانه را در نگاهت می‏آراید؛ زیرا بخل و ترس و حرص، غرایز گوناگونی هستند که ریشه در بدگمانی به خدای بزرگ دارند.

از موارد فوق و دیگر تعابیر در نهج البلاغه به‏دست می‏آید که زمامداران باید دارای این خصوصیات و صفات باشند: همراه بودن با مردم، حقگویی، تعهد، سعی و تلاش، عدالت، امانت، انصاف در برابر مردم، قاطعیت، دور بودن از خودبینی و خودپسندی و منت‏گذاردن برای انجام کار و... .

2. نظارت

یکی از راه‏های مقابله با بروز آسیب‏های ناشی از زمامداران، نظارت همه جانبه است؛ از جمله:

الف) حسابرسی از کارگزاران؛

ب) نظارت بر چگونگی تقسیم بیت المال؛

ج) مراقبت از غارت بیت المال؛

د) نظارت بر گفتار کارگزاران؛

ه ) نظارت بر مکاتبات کارگزاران؛

و) نظارت بر مهمانی‏های کارگزاران؛

ز) نظارت بر رفتار کارگزاران با مخالفان؛

ح) نظارت بر رفت و آمد کارگزاران و شهروندان؛

ط) نظارت و دقت در گزینش کارگزاران.

طبیعی است که این گونه نظارت‏های فراگیر و پیگیری‏های متعاقبِ آن بر تخلف‏های کارگزاران و زمامداران، آسیب‏های وارد آمده را کاهش خواهد داد.

3. عدالت‏خواهی و ظلم‏ستیزی

عدالت‏خواهی و انعطاف‏ناپذیری حضرت زبانزد بود. گاهی اصحابش می‏آمدند و از ایشان می‏خواستند مقداری انعطاف داشته باشند. حضرت می‏فرمود:

از من می‏خواهید که پیروزی و موفقیت در سیاست را به قیمت ستمگری و پایمال کردن حق مردم ضعیف به دست آورم؟ به خدا قسم تا شبی و روزی در دنیا هست، تا ستاره در آسمان در حرکت است، چنین چیزی عملی نیست.

موارد دیگری از روش‏های مقابله

با مراجعه به کلام علی(ع) در نهج‏البلاغه می‏توان موارد زیر را نیز از روشهای مقابله بآسیب‏رسانی زمامداران به حکومت دینی داشت که تجزیه و تحلیل هرکدام از آن نیازمند مجالی دیگر است.

الف) پیروی از الگوهای ارزشمند (پیامبران و ائمه معصوم)؛

ب) تقویت روح مذهبی (اسلام‏گرایی)؛

ج) حق‏طلبی و باطل‏ستیزی؛

د) پارسایی و ساده‏زیستی؛

ه ) یاد مرگ و قیامت و آمادگی برای آن؛

و) هم‏سطح قراردادن زندگی خود با طبقات پایین یا متوسط جامعه،

ز) پرهیز از دنیازدگی؛

ح) پرهیز از خودکامگی؛

ط) پرهیز از اختلاف و گذشت از حق خویش؛

ی) پرده‏پوشی نسبت به عیوب مردم؛

ک) اطلاع‏رسانی صحیح و به موقع به مردم؛

ل) رعایت حال مردم (با تخفیف در مالیات‏ها) در بحران‏های اقتصادی؛

م) رعایت حقوق متقابل زمامداران و مردم؛

ن) تشویق نیکوکاران؛

س) تنبیه خلافکاران؛

ع) سخت‏گیری با خائنان و عفو خطاکاران؛

ف) انتخاب همکاران صالح؛

ص) پرهیز از خونریزی؛

ق) اهمیت دادن به وظایف قانونی؛

ر) اصلاح‏طلبی صحیح در امور؛

ش) امر به معروف و نهی از منکر؛

ت) برطرف نمودن مشکلات اقتصادی کارکنان دولت؛

ث) استفاده از نیروهای صالح و آزمایش شده؛

خ) مشورت در انتخاب همکاران و معاونان.1

(1 احمد رهنمایى، آسیب‏شناسى فرهنگى، مجله معرفت، ش 30، 1378، ص 26)

(2 محمدباقر صدر، سنت‏هاى تاریخ در قرآن، ص 152)

(3- محمدتقى مصباح، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، سازمان تبلیغات اسلامى، 1368، ص 145- 148)

فصل پنجم :

فقر

در لغت ، فقیر، به معنی مسکین‌ و بی‌چیز وغنی، مأخوذ از تازی و به معنی توانگر و مالدار آمده است . در نهج البلاغه از انواع مختلف و معانی گوناکون فقر سخن به میان رفته است که می توان به فقر اقتصادی، فقر مادی، فقر روحی، فقر علم و آگاهی، فقر ایدئولوژیکی فقر فرهنگی و... اشاره ای داشت که به چند نمونه آن اشاره خواهیم داشت. 

سیره پیامبر و على(ع) و جمعى از بزرگان صحابه نیز بیشتر برگزیدن فقر و ترک تجمّلات دنیا بود، در حالى که در سیاستهاى کشورى و رعایت مصالح اجتماعى با اهل دنیا همکارى کرده و از جامعه و مردم کناره‏گیرى نداشتند.

امام برای درمان فقر راه های مختلفی را عنوان می کند، راه های که عمدتا منشا از درون آدمی دارد. عدم وجود تقوا، ایمان، اخلاق و معنویت و وجود غرور، حسادت و مسایلی از این دست را باعث بروز فقر می داند و با برطرف شدن آنها ، فقر نیز درمان می یابد.

امام علی علیه السلام زمینه ساز و علت بروز فقر را مسایلی چون ؛ شرایط حاکم بر اجتماع، زمامداران زراندوز ، خود را به فقیری زدن ، چپاول معاش فقیر، ولخرجی ، حکت خداوند، تصمیم های بد و فخر فروشی می داند . برای از بین رفتن فقر نیز راه های ویژه ای را بر شمرده و به مردم توصیه می کند.

در مکتب امام على علیه السلام، همه افراد بشر حق دارند از یک زندگى انسانى بهره‏مند باشند. این که دیده مى‏شود گروهى در ناز و نعمتند، و گروهى دیگر با فقر دست بگریبان، یا بخاطر اینست که ثروتمندان به وظیفه خود عمل نمى‏کنند، و یا بجهت اینست که فقرا، وظیفه انسانى خود را در تحصیل یک زندگى آبرومندانه انجام نمى‏دهند و یا به این علت است که زمامداران مردم شایسته‏اى نیستند و در تدبیر اداره امور و طرح پروژه‏هاى صحیح و بر قرارى عدالت اجتماعى عاجزند. در هر صورت اگر در جامعه اسلامى افرادى پیدا شدند که از زندگى انسانى بى بهره بودند، در مکتب امام علیه السلام تأمین زندگى تنها بعهده حکومت اسلامى است چنانکه آن حضرت در فرمان تاریخیش به مالک اشتر تأکید مى‏کند. امام علیه السلام نه تنها حق بهره‏مندى از یک زندگى انسانى را براى همه افراد جامعه طبق این فرمان ضرورى مى‏داند، بلکه این حق را شخصا حتى براى غیر مسلمین نیز در دوران حکومت چند ساله‏اش پیاده فرموده است. سیری در زندگانی و سخنان امام علیه السلام نشان مى‏دهد که، دنیاى بشریت پیش از آنکه در فکر افراد بى نوا و درمانده بیافتد و زندگیشان را از راه آبرومندى تأمین نماید، در مکتب علوى این گروه داراى زندگى انسانى بوده‏اند.

امام فقر را مرگی بزرگ می‌داند " فقر ، مرگ بزرگ است . "

این که از فقرو تنگدستى به نوعى مردن تشبیه شده است، به دلیل آن است که شخص بى‏چیز، از خواسته‏ها و مقاصدى که سرمایه زندگى مادى است بریده و به خاطر از دست دادن آنها غمگین است. و اما این که بزرگتر است، چون در طول زندگى شخص تنگدست، غمها و سختیهاى تنگدستى پیاپى مى‏رسد، امّا غم مردن یک‏باره است. "

امام علیه السلام از زاویه دیگری نیز به مسئله فقر نگاه می کند . خداوند چنان که بندگان خود را با مبتلا ساختن به فقر و نیازمندى و گرفتار ساختن به مشقتها و ناگواریها مى‏آزماید همچنین آنان را به افزودن اموال و فرزندان آزمایش و امتحان مى‏کند.

" أَ یَحْسَبُونَ أَنَّما نُمِدُّهُمْ بِهِ مِنْ مالٍ وَ بَنِینَ نُسارِعُ لَهُمْ فِی الْخَیْراتِ بَلْ لا یَشْعُرُونَ "

"... یعنى گنهکاران مى‏پندارند ما که اموال و امور دنیوى آنان را زیاد مى‏کنیم، این امر دلیل رضایت و خشنودى ما از کارها و عقاید پست آنان مى‏باشد، و حال آن که چنین نیست بلکه ایشان بى‏خبراند از این که آنچه به ایشان داده‏ایم براى امتحان و آزمایش آنهاست و این امور بر بلا و گر فتارى آنان مى‏افزاید... "