سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره
شاپورمحمدزاده[10]

وبلاگ فوق به عنوان ابزار ارتباط با دانشجویان علوم اجتماعی وجامعه شناسی،روابط عمومی ،مدیران و کارکنان آموزش وپرورش وعلاقمندان در حوزه های علوم اجتماعی ، جامعه شناسی وآموزش و پرورش طراحی گردیده است. بدون تردید دیدگاهها و نظرات ارزشمند شما عزیزان می تواند درغنای هر چه بیشتر آن موثر باشد.
ویرایش
جستجو
صفحات اختصاصی
امکانات دیگر


[مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ]

[ Designed By Ashoora.ir ]
علوم اجتماعی - جامعه شناسی - آموزش وپرورش


 

جزئیات نجات معجزه آسای دانش‌آموزان در مکه تشریح شد

 

 

در حالی که زائران دانش‌آموز ایرانی عازم مکه بودند، راننده اتوبوس در حین رانندگی سکته کرده و در دم جان می‌دهد، اما با عنایت الهی و به صورت معجزه آسا، سی نفر از دانش‌آموزان از این حادثه نجات می‌یابند.

شاپور محمد زاده نماینده ستاد عمره دانش آموزی در مکه مکرمه در گفت وگو با خبرنگار اعزامی پایگاه اطلاع رسانی حج به مکه مکرمه، با تایید این خبر که جمعه شب،‌ راننده یکی از اتوبوس‌های حامل کاروان دانش آموزان ایرانی در حین رانندگی سکته کرده و در دم درگذشت، اظهار داشت: شب گذشته در مسیر حدود 140 کیلومتری مدینه به مکه مکرمه راننده یکی از اتوبوس‌های کاروان دانش آموزان عمره گزار در حین رانندگی دچار ایست قلبی می‌شود و در دم جان می‌دهد که این حادثه سبب انحراف خودرو شده و لحظاتی موجب ترس و نگرانی زائران می‌شود.

وی ادامه داد: در همین لحظه یکی از مربیان حاضر در این اتوبوس با درایت و شجاعت مثال زدنی به سمت جلو رفته و فرمان اتوبوس را در اختیار می‌گیرد و خودرو را تحت کنترل در می‌آورد تا این حادثه نادر وغیر مترقبه با عنایت خداوند و دعای خیر پدرو مادران عزیز ختم به خیر شود.

نماینده ستاد عمره دانش آموزی در مکه مکرمه با بیان این که پس از این اتفاق گروه امداد و پیگری ستاد عملیات عمره با حضور در محل، اتوبوس دیگری را جهت انتقال دانش آموزان جایگزین کردند، گفت: تمامی 420 دانش آموزی که شب گذشته در قالب 4 کاروان عازم زیارت خانه خدا بودند در کمال سلامتی به مکه مکرمه رسیدند و پس از استقبال و پذیرایی در هتل میدان توسط مسوولان بعثه مقام معظم رهبری و ستاد عمره با حضور در مسجد الحرام اعمال عمره خود را انجام دادند.

یکی از شاهدان عینی این حادثه گفت: ساعت یازده شب، اتوبوس در حال انحراف از جاده بود و دانش‌آموزان از جریان مطلع شدند، وقتی به سوی راننده رفتیم دیدیم وی سکته کرده و در همان لحظه جان داده است.

وی افزود: بلافاصه یکی از مربیان کارکشته فرمان اتوبوس را بدست گرفت و یکی دیگر از مربیان راننده اتوبوس را به سختی از روی صندلی به داخل اتوبوس انتقال داد.

این شاهد عینی تصریح کرد: با کمک الهی و دعای دانش‌آموزان و به صورت معجزه آسا، سی نفر از دانش‌آموزان از این حادثه نجات یافتند.

وی ادامه داد: پس از این حادثه، گروه امداد و پیگری ستاد عملیات عمره یک دستگاه اتوبوس را جهت انتقال دانش آموزان عمره گزار به محل وقوع حادثه اعزام کرد که عزیزان ما با کمال سلامتی به مکه مکرمه رسیدند و اعمال مناسک عمره را انجام دادند.

خوشبختانه هم‌اینک تمامی دانش‌آموزان عمره گزار در سلامتی به سر می‌برند و هیچ گونه نگرانی در این خصوص وجود ندارد.

همچنین محمد زاده با اشاره به این که امسال 2600 دانش آموز ایرانی در قالب 24 کاروان به سرزمین وحی مشرف می‌شوند، تصریح کرد: از تاریخ 27 بهمن ماه اعزام دانش آموزان عمره گزار به مدینه و مکه آغاز شده و در حال حاضر 900 نفر در قالب 8 کاروان وارد مدینه منوره و مکه مکرمه شده اند.

وی افزود: عملیات اعزام دانش آموزان عمره گزار به سرزمین وحی تا 18 اسفند ماه ادامه خواهد داشت و یک کاروان نیز مخصوص دانش آموزان اهل سنت در قالب این عملیات به زیارت خانه خدا و انجام اعمال عمره مشرف خواهند شد.






      

بسمه تعالی

اطلاعیه

باتوجه به تشرف اینجانب به مدینه منوره ومکه مکرمه شروع تشکیل کلاس های دروس جامعه شناسی تبلیغات واصول گزارش نویسی ومقاله، دانشجویان کارشناسی رشته روابط عمومی ازتاریخ22/12/1392 برگزار می گردد ضمناً جبران کلاس های تشکیل نشده با هماهنگی دانشکده درطول ترم انجام می پذیرد که متعاقباً اعلام می شود.

 

شاپور محمدزاده





      

 

معانی فقر در نهج البلاغه  

در نهج البلاغه از انواع مختلف و معانی گوناکون آن سخن به میان رفته است که می توان به فقر اقتصادی، فقر مادی، فقر روحی، فقر علم و آگاهی، فقر ایدئولوژیکی فقر فرهنگی و... اشاره ای داشت که به چند نمونه آن اشاره خواهیم داشت.  

الف : فقر به معنای نیاز مالی  

"... درجات فقر از نظر شدّت و ضعف متفاوت است. گاهى منظور از فقر نیازمندى به مال است و گاه نیازمندى به فضیلت هاى نفسانى و آمادگى است ...گاهى مقصود از نیازمندى، هر دو صورت یاد شده است، مالى و کمالات نفسانى ... "  

"... و گاهى فقر در این جا بر معناى ظاهرى که همان نیازمندى به مال یا نداشتن مال است حمل مى‏شود... "

ب : فقر به معنای سادگی

"...گاهى منظور از آن: یک نوع سادگى در زندگى و مبارزه با تجمل پرستى، همراه با آزادگى و بیدارى است... "

فقر همة اولیاء و اصفیایالهی به این معناست. آنها با انتخاب این شیوه در حقیقت مبارزه‌ای بی‌امان را با زراندوزی، فخر فروشی، خودبزرگ بینی و تجمل گرایی را سرلوحة مبارزات خود قرارداند و البته به این فقر، فخر هم می‌کردند.

کشکول فقر، شد سبب افتخار ما ای یار دل فریب، بیفزای افتخار

"الفقر فخری " فقر افتخار من است

یک ذره ز حد خویش بیرون نشود خود بینان را معرفت افزون نشود

آن فقر که مصطفی بر آن فخر آورد آنجا نرسی تا جگرت خون نشود

ج: فقر به معنای مطلق ناداری

" ... واژه فقر ـ نادارى ـ گاهی اعمّ از معناى متعارف و رایج آن تلقّى و بر معناى مطلق نادارى و نیازمندى حمل شود تا ستایش خداوند تعمیم یابد، چنان که غنا نیز به معناى سلب مطلق نیازمندى مى‏باشد، و چون ثابت است که هر ممکن الوجودى در وجود و بقاى خود محتاج خداست و همه موجودات روى نیاز به او دارند، و او پدید آورنده و برپا دارنده وجود انسان است لذا ثابت مى‏شود که برطرف کننده نیاز هر موجود بلکه هر ممکن، خداوند متعال است "

"...گاهى غنا گفته مى‏شود و منظور از آن بى نیازى است و گاهى گفته مى‏شود و مقصود از آن به دست آمدن کارهایى است که بدان نیاز دارد و به هر دو معنى، در مقابل فقر مى‏باشد. "

د : فقر به معنای نادانی

" هر فقرى رخنه‏اش بستنى است جز فقر نادانى " (که چاره‏اش نشدنى است)

لا فقر اشدّ من الجهل.

" نیاز و فقرى، زیانبرتراز نادانى نیست "

مقصود از فقر در این جا نیازمندى به فضیلتها و استعداد مى‏باشد . سخت‏ترین درجات کاهش عقل، نداشتن استعداد است که لازمه‏اش خالى بودن انسان از فضایل و کمالات نفسانى است.

ذ: فقر روحی

تجربه و مشاهدات تاریخى بروشنى نشان داده است که فقر اقتصادى اغلب مستند به فقر روحى انسان‏هایى بوده است که حیات مطلوب خود را در تورم خود طبیعى بوسیله مواد اقتصادى و ثروت و مالکیت‏هاى بیحساب خلاصه مى‏کردند.

علل بروز فقر

الف : شرایط حاکم بر جامعه

یکی از مواردی که باعث بروز فقر در اجتماع می شود شرایط اجتماعی ، سیاسی و فرهنگی موجود در جامعه است. اینکه چه کسی بر مردم حکومت می کند؟ میزان اهتمام حاکم در برقراری عدالت اجتماعی تا چه اندازه است؟ برخورد و عکس العمل مردم در برابر حاکم چگونه است؟ میزان عمل به احکام اسلامی توسط حاکم و مردم تا چه اندازه است؟ نحوه عمل بزرگان جامعه در برابر مردم ، حضور جدی پرهیز کاران و دلسوزان دین و مواردی از این دست، از مسایلی است که در بروز زود هنگام فقر در جامعه مؤثر خواهد بود.

" ...چه بسیار پرهیزکارانى که وقت خود را تلف کرده‏اند و چه بسیار زحمتکشانى که در پایان زیان برده‏اند. در زمانى قرار گرفته‏اید که نیکى به طرف نقص و شرارت به طرف افزایش رهسپار است و شیطان تمام طمع خود را صرف هلاکت انسان کرده است. اینک زمانى فرا رسیده که نیروى او تقویت شده، نیرنگهایش همگانى گردیده و به طعمه خود دست یافته است. به هر گوشه‏اى از اجتماع مى‏خواهى نگاه کن: فقیرى را مى‏بینى که با فقر دست و پنجه نرم مى‏کند، یا ثروتمندى را که نعمت‏هاى خدا را در غیر رضاى خدا صرف مى‏کند یا بخیلى را مى‏بینى که بخل او را ناگزیر کرده حق خدا را نپردازد و یا گردنکشى را مى‏بینى که گوشش براى شنیدن پند و اندرز سنگین است. خوبان و شایستگان شما کجا رفتند؟ آزادگان و دست و دلبازانتان کجا هستند؟ آنانکه در کسب و کار خود پرهیز مى‏کردند و در عقائد خویش دقت نشان مى‏دادند چه شدند؟ مگر تمام آنان از این دنیاى پست کوچ نکردند و رفتند و از لذت‏هاى آن محروم گردیدند؟ مگر ته مانده‏اى بیشتر گذاشته‏اند که در اثر بى ارزشى لب براى مذمت آن باز نمى‏گردد و اعتنایى به نام آنان نمى‏شود؟ الَّذِینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قالُوا إِنَّا: ما همه در اختیار خدا هستیم و به او باز مى‏گردیم. فساد جامعه را فرا گرفته، نه منکرى تغییر مى‏کند و نه کسى جلوگیرى مى‏نماید آیا با همین روش مى‏خواهید در خانه قدس الهى همسایه‏ى خدا گردید و گرامى‏ترین بندگان شایسته در نظر خدا باشید افسوس خدا در مورد بهشت گول نمى‏خورد و خوشنودى او فقط از طریق فرمانبردارى‏اش بدست مى‏آید. لعنت بر کسانى که امر بمعروف مى‏کنند و خودشان عمل نمى‏نمایند. لعنت بر آنانکه نهى از منکر مى‏کنند اما خودشان آن را انجام مى‏دهند... "

ب : زمامداران زراندوز

"... و بیچارگى و فقر آنها بخاطر آن است که زمامداران به جمع اموال مى پردازند و نسبت به بقاى حکومتشان بدگمانند، و از تاریخ زمامداران گذشته عبرت نمى‏گیرند... "

ج: فخر فروشی

" ... فخر کردن و بالیدن در حالت غنا و توانگرى تخم پریشانى در فقر و پریشانى مى‏کارد (و یا مى‏ترساند خوارى را در پریشانى، چون وقتى همین ثروتمند فقیر شد دیگر کسى به او اعتناء نخواهد کرد.)

د : حکمت الهی

"... فقراء، حسد و کینه و تنافس نورزند از دیدار حال اغنیاء، و اغنیاء مفتون مال و ثروت نبوده و دل باختگى دنیا ایشان را از عقبى باز ندارد، در پى اعمال خالصه باشند از ریاء و سمعه بپرهیزند ... تمام امور مربوط بتقدیر و قضاء الهى بوده، ثروت و غنا و فقر مقتضاى حکمت و مصلحت الهیّه است، عاقل تدبّر و تأمّل نموده بتقدیر الهى راضى و شاکر باشد، به فتنه مفتون نگردد... "

و: جپاول معاش فقیر

غصب حق و حقوق مردم توسط پولداران و ثروتمندان و زورمداران جامعه ، در طول تاریخ وجود داشته و یکی از مهمترین عامل بروز فقر و تنگدستی مردم بوده است.

ما منع فقیر الّا بما متّع به غنىّ

"... هیچ فقیرى از معاش خود محروم نمانده است، مگر این که یک غنى از حق مالى آن فقیر بهره‏مند گشته است "

ز : ولخرجی

التّبذیر عنوان الفاقة.

" ولخرجى نشانه و سرآغاز فقر و نیازمندى است. "

هزینه‌های بیهوده در طول زندگی نیز باعث فقر و تنگدستی و نیازمندی می‌شود. هزینه‌های بطور قطع و یقین نوعی ولخرجی قلوداد می‌شود.

ح : تصمیم نابجا

درطول زندگی فراز ونشیب هایی برای آدمی وجود خواهد آمد ، بحران هایی در جامع شکل خواهد گرفت که همه آنها نیازمند اخذ تصمیم هایی مدبرانه و هوشمندانه است . چه بسا یک تصمیم نابجا در چنین مواقعی باعت بروز بحرانی جدید در زندگی شود که خلاصی از آن ممکن نیست و از طرف دیگر با یک تصمیم منطقی، انسان به راحتی از سختی خلاصی یافته و نجات پیدا خواهد کرد.

سوء التّدبیر مفتاح الفقر.

" تدبیر بد، کلید فقر و نادارى است "

"لا فقر مع حسن تدبیر "

به همراه حسن تدبیر، فقر نیست.

ط: حسد ورزی

روى سخن امام علیه السلام با تهیدستان و محرومان از دنیا است که آتش حسد و بدبینى را بر فقر مادّى علاوه نکنند تا از لذات دیگر زندگانى محروم نشوند و وحدت اجتماعى را مختل ننمایند چه با اختلال اجتماع، دچار پراکندگى دیگرى مى‏شوند. یکى از دانشمندان می‌گوید: ملتى ذلیل نشد مگر آنکه قبل از آن ضعیف شد، و ضعیف نشدند مگر آنکه متفرق شد، و متفرق نشد مگر آنکه در روش زندگانى مختلف گشت، و مختلف نشدند مگر آنکه به هم حسد ورزیدند، حسد به میان نیامد مگر آنکه جمعى منافع شخصى را بر صلاح دیگران برگزیدند.

ی: ترک جهاد

در آیات قرآن مجید و روایات، اهمّیتى به جهاد داده شده است که به کم‏تر چیزى داده شده، به خصوص اگر جهاد را به معناى گسترده و در مورد جهاد با دشمن درون و بیرون تفسیر کنیم که تمام برنامه‏هاى الهى و دینى را فرا مى‏گیرد. در احادیث مختلفی از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم و ائمه اطهار در اهمیّت جهاد گفته شده که اگرکسى که جهاد را ترک کند، خداوند، لباس ذلّت بر او مى‏پوشاند و در زندگى مادّى نیز گرفتار فقر و تنگدستى مى‏شود و دین او بر باد مى‏رود . ازاین احادیث، به خوبى، استفاده مى‏شود که ترک جهاد، هم زندگى معنوى انسان را به خطر مى‏افکند و هم زندگى مادّى او را.

ن: خیانت در امانت

اگرنظام ارزشى جامعه که معیارى است براى سنجش نیکى‏ها و بدى‏ها، واژگون گردد، ظهور پدیده‏ فقر در آن جامعه دور از انتظار نیست، معروف منکر مى‏شود، و منکر معروف. دیو به صورت فرشته نمایان مى‏شود، و فرشتگان در نظرها به صورت دیوان با نهایت تأسف این موضوع در عصر و زمان ما نیز به طور گسترده ظاهر شده، که حیله‏گران مکار و پیمان شکنان در عرصه سیاست جهان به عنوان سیاستمداران لایق شناخته مى‏شوند، و آنها که پایبند به عهد و پیمان الهى و انسانى هستند افرادى ساده اندیش و خام و بى‏تجربه. ممکن است در کوتاه مدت پیمان شکنى و حیله‏گرى منافعى براى صاحبش به بار آورد، و او را در سیاستش موفّق سازد، ولى بى‏شک در دراز مدّت فقر فراگیرشده وشیرازه‏هاى اجتماع را از هم مى‏پاشد. این درست به فرد متقلّبى مى‏ماند که با چند بار تقلب در معاملات سرمایه‏اى مى‏اندوزد، ولى هنگامى که تقلب و نیرنگ او گسترش یافت چرخهاى اقتصادى از کار مى‏افتد، و همه در گرداب ضرر و زیان فرو مى‏روند. روى همین جهت بسیارى از افراد بى‏ایمان و بى‏بند و بار براى حفظ منافع دراز مدّت خود سعى مى‏کنند اصل امانت و احترام به قرارداد را در معاملات خود حاکم کنند، مخصوصا در برنامه‏هاى اقتصادى در دنیاى امروز از سوى شرکتهاى مهم بیگانه این اصل رعایت مى‏شود، تا با جلب اعتماد ( و به اصطلاح امانت داری) دیگران بتوانند منافع سرشار خود را تضمین کنند.

نکته پایانی در این مبحث اینکه برخی از ناآگاهان مى‏گویند: قرآن که اصیل‏ترین منابع مکتب اسلام است، معاش و روزى مردم را به قضا و قدر حواله مى‏کند و اختلاف انسانها را در بهره‏بردارى از مواد معیشت، یک قانون ضرورى تلقى مى‏کند. این ادعا، بسیار دور از حقیقت است. 

ما در این مبحث تنها به مفهوم قضا و قدر و ارتباط آن با معاش مردم اشاره مى‏کنیم: قضا یعنى حکم خداوندى، قدر یعنى هندسه منظمى که از آن قضا در جریان هستى نقش مى‏بندد. با نظر به صدها دلیل قرآنى و عقلى و حدیثى، چنانکه ضرورت کار و کوشش براى تحصیل معاش و استخراج مواد اقتصادى حیات از طبیعت، به وسیله قواى مغزى و عضلانى همه و همه مربوط به قضاى الهى است که باید در هندسه عالم هستى نقش ببندند، همچنین لزوم گرفتن حق و دریافت ارزشهاى واقعى کار و فعالیتهاى فکرى و عضلانى نیز از قضاء الهى سرچشمه مى‏گیرد و به وسیله معرفت و آگاهى و قدرت آدمى در هندسه حیات و عالم هستى نقش مى‏بندد.

کار و کوشش براى تهیه معاش و گرفتن حق و دریافت ارزشهاى واقعى کار و فعالیتهاى فکرى و عضلانى، مورد مشیت خداوندى در قضا و قدر مى‏باشند. مسئله‏اى به نام اختلاف مردم در بهره‏بردارى از رزق وجود دارد و این چیزى نیست که قابل انکار و تردید بوده باشد و هیچ مکتب و ایده‏ئولوژى و قوانین علمى هم نمى‏تواند این پدیده را منتفى بسازد، زیرا اختلاف در کمیت و کیفیت رزق که بطور طبیعى حتى در اشتراکى‏ترین جوامع دنیا در موضوعات اقتصادى وجود دارد، نمى‏توان با فقر و ثروتمندى‏هاى ناشى از چپاولگرى و استثمار و از ارزش انداختن نیروهاى حیاتى مردم که منشأ کارهاى فکرى و عضلانى آنها است، مخلوط کرد1.

 

1( بخشى‏اززیبایى‏هاى‏نهج‏البلاغه‏، جورج جرداق‏، م: محمدرضاانصارى‏ ،کانون‏انتشارات‏محمدى‏، 1373، اول ، تهران‏ )

 

2(.‏ترجمه‏وتفسیرنهج‏البلاغه، محمد تقى جعفرى‏ ، دفترنشرفرهنگ‏اسلامى، 1376، سوم، تهران)

3(ترجمه‏گویاوشرح‏فشرده‏اى‏برنهج‏البلاغه، محمدرضاآشتیانى، محمدجعفرامامى، ‏هدف‏، اول، قم)‏

نتیجه‏گیری

حاصل این مباحث این است که پرداختن به موضوع آسیب‏شناسی اجتماعی  در جامعه کنونی با توجه به حکومت اسلامی و نظام ولایی، ضرورتی انکارناپذیر است. آشنایی با دیدگاه امام علی(ع) و بهره‏گیری از آن در این خصوص، با تکیه بر نمونه‏های تاریخی، می‏تواند الگویی علمی و عملی برای کارگزاران نظام باشد و نظام اسلامی را از خطرهایی که می‏تواند آن را به انحراف بکشاند یا مضمحل سازد، نجات دهد.

اسراف و اتراف فرمانروایان و رجال بزرگ اسلامى بالاخره اثر شوم خود را در اجتماع خواهد گذاشت و به نابودى و انفجار جامعه کمک خواهد کرد. قرآن مجید این حقیقت را در ضمن آیه بخوبى بیان فرموده و به پیروان خود هشدار داده است :

"وَ أَنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ لا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَةِ وَ أَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِین‏ ".

"از ثروت خود در راه خدا انفاق کنید و با دست‏هاى خود، خود را بمهلکه و نابودى نیفکنید ". از این آیه قرآن چنین استفاده مى‏شود که اگر ثروت ملّى در راه خدا و بسود جامعه مصرف نشود سرنوشت آن ملت بهلاکت و سقوط مى‏انجامد. اگرثروت ها در راه مصالح ملت مسلمان و تعلیم و تربیت و ارشاد جامعه و پیشرفت اقتصادى و آبادى و عمران سرزمینهاى اسلامى و رفاه عمومى بکار مى‏رفت آیا هم‏اکنون باز هم شاهد این هلاکت‏ها و فقر اقتصادى که گریبانگیر ملل عقب‏افتاده اسلامى شده است بودیم اگر این ثروتها در راه اعتلاء و شکوهمندى مسلمانان صرف مى‏شد امروز سایه شوم استعمارگران و استثمارگران بى‏رحم را بر سر ملل ضعیف مسلمان مى‏دیدیم

اسلام مبانى اقتصادى خود را طورى تنظیم کرده که اگر پیاده شود از فقر ، نام و نشانى در جامعه باقى نمى‏ماند، اما اگر روزى در جامعه به واسطه پیاده نشدن مبانى اقتصادى اسلامى، فقیرى وجود داشته باشد باید زمامدار وقت، زندگى بسیار ساده و هماهنگ با فقرا داشته باشد. تامین و تنظیم زندگى مادى فردى و دسته جمعى، بطورى که هیچ انسانى تا آنجا که امکانات جامعه و محیط اجازه مى‏دهد، دچار فقر و وابستگى اقتصادى اهانت‏بار نگردد. این اصل بدون مدیریت منطقى مسائل اقتصادى از طرف هیئت حاکمه عادل امکان‏پذیر نخواهد بود.

از اساسى‏ترین عوامل بى‏نیازى در اقتصاد، این است که حاکم، با شدت هر چه تمام از اسرافگرى و کامکارى و مال اندوزى وابستگان خود و دیگر تبهکاران جلوگیرى نمود.

" ...اگر رفاه و آسایش مادى یک جامعه کاملا آماده شده باشد و فقر و نیاز بکلى مرتفع گردد، آن جامعه هر گونه ناگوارى و درد و بدبختى را از خود دور کرده و افراد آن ذاتا عوض میشوند و خود خواهى و زورگوئى و سودجوئى شخصى را به دور مى‏اندازند... "

1(جلوه‏هاى‏حکمت‏، سید اصغر ناظم زاده قمى ، مرکزانتشارات‏دفترتبلیغات‏اسلامى‏، 1375، دوم، قم ‏-با تلخیص)

پیشنهادها

ارائه ی یک تحقیق علمی در رابطه با موضوع آسیب ها و انحرافات از دیدگاه امام علی(ع) بسیار شیرین و زیبا و از جهاتی واقعاُ مشکل است یکی از عمده ترین مشکلات عدم وجود کتاب های گوناگون در رابطه با این موضوع یا حداقل دسترسی مشکل به آنهاست.همچنین عدم وجود پایان نامه یا تحقیق دانشگاهی در این رابطه که البته این نشاندهنده بدیع بودن این موضوع است .همچنین با مطالعاتی که در این رابطه داشتم  این نکته برایم روشن شد که علاوه بر تاکید مقام معظم رهبری و امام خمینی (ره) بر انجام کارهای تحقیقاتی در رابطه با ائمه اطهار و بالاخص امام علی(ع) متاسفانه کار چندانی در این رابطه انجام نگرفته است.امید است در رابطه با این موضوع ارزنده در آینده ای نزدیک کارهای ارزنده ای صورت پذیرد.

 

تهیه وتنظیم :  گروه علوم اجتماعی واقتصاد شهرستان شهرضا

 

منابع

1.نهج البلاغه

 2.بخشى‏اززیبایى‏هاى‏نهج‏البلاغه‏، جورج جرداق‏، م: محمدرضاانصارى‏ ،کانون‏انتشارات‏محمدى‏، 1373، اول ، تهران‏

3. ترجمه‏وتفسیرنهج‏البلاغه، محمد تقى جعفرى‏ ، دفترنشرفرهنگ‏اسلامى، 1376، سوم، تهران‏

4. مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، قم، صدرا، 1377، ج 2

5. عبدالمجید معادیخواه، فرهنگ آفتاب، ذره، 1372، ج 1

6.جلوه‏هاى‏حکمت‏، سید اصغر ناظم زاده قمى ، مرکزانتشارات‏دفترتبلیغات‏اسلامى‏، 1375، دوم، قم

7.ترجمه‏نهج‏البلاغه،سید رضى، مترجم مصطفى‏زمانى‏، نشرنبوى‏، 1378، دوازدهم، تهران‏ .

8. گروه محققین، درآمدى بر جامعه‏شناسى اسلامى، دفتر همکارى حوزه و دانشگاه

9. احمد رهنمایى، آسیب‏شناسى فرهنگى، مجله معرفت، ش 30، 1378

10.محمدباقر صدر، سنت‏هاى تاریخ در قرآن، ص 152

11.گروه محققین، مسائل جامعه‏شناسى از دیدگاه امام على علیه السلام، بنیاد نهج‏البلاغه، قم، 1375

12.محمدتقى مصباح، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، سازمان تبلیغات اسلامى، 1368

13.آقایی،محمد رضا،1380،شماره12

14.امام خمینی (ره)،1361،جلد1

15بروس کوئن،ترجمه غلامعباس توسلی

16.صدیق سروستانی ،رحمت الله،آسیب شناسی اجتماعی،1386

 

 

 





      

 

7. اخلاق و روحیات ناپسند 

دنیازدگی و رفاه‏طلبی 

از آفات بزرگی که معمولاً دامنگیر رجال سیاست می‏شود، دنیازدگی و فریفتگی به زرق و برق دنیاست. امام علی(ع) با دنیا این‏گونه سخن می‏گوید: 

ای دنیا! از من دور شو. مهار تو را بر پشتت نهادم و از چنگالت رهایی یافتم، و از دام‏های تو رسته و از لغزشگاه‏های تو دوری گزیده‏ام. کجایند بزرگانی که به بازیچه‏های خود فریبشان دادی؟ و کجایند امت‏هایی که با زر و زیورت آنان را فریفتی؟ که اکنون در گورها گرفتارند و در درون لحد پنهان!، ای دنیا! به خدا سوگند، اگر شخصی دیدنی بودی و قالبی حس کردنی داشتی، حدود خدا را بر تو جاری می‏کردم، به جهت بندگانی که آنان را با آرزوهایت فریفتی، و ملت‏هایی که به خاک هلاک افکندی، و قدرتمندانی که تسلیم نابودی کردی و هدف انواع بلاها قرار دادی که دیگر نه راه پس دارند و نه راه پیش. اما هیهات، کسی که در لغزشگاه‏های تو قدم بگذارد سقوط خواهد کرد و کسی که بر امواج تو سوار گردد غرق می‏شود. اما کسی که از دامهای تو رست پیروز می‏شود و آن کس که از تو به سلامت بگذرد نگران تنگی جایگاهش (در قبر) نیست؛ زیرا دنیا در پیش او چونان روزی است که گذشت. از برابر دیدگانم دور شو. سوگند به خدا، رام تو نمی‏گردم تا خوارم سازی، و مهارم را به دست تو نمی‏سپارم تا هر کجا که خواهی مرا بکشانی... . 

سیاست‏های اقتصادی خلفای نخستین در تدوین دیوان و اختلاف پرداخت‏های توجیه‏ناپذیر و به‏دست آوردن غنایم فراوان در جریان فتوحات و عواملی دیگر، موجب دنیازدگی زمامداران و مردم شد. نمونه آن، سعید بن العاص اموی بود که در دوران امارتش بر کوفه گفت: «ان السواد بستان لقریش و بنی‏أمیة». این سخن مورد اعتراض مالک اشتر و کوفیان قرار گرفت.

یکی از آثار طبیعی رسیدن به قدرت و حکومت، تمکّن مالی است. هرکس به امکانات زیاد دسترسی پیدا کند، روح رفاه طلبی و تجمل گرایی در او زنده می‏شود؛ گرچه در گذشته حتی با آن مخالف بوده باشد.

پیدا شدن روح رفاه‏زدگی و تجمل‏گرایی مانع بسیاری از خدماتی است که مدیران جامعه می‏توانند برای توده‏های مردم انجام دهند. این رفاه زدگی در زوایای مختلف زندگی از قبیل خرید خانه، اتومبیل، برپایی مهمانی‏های آن‏چنانی بروز می‏کند که با پارسایی و ساده‏زیستی، که از زمامداران باید انتظار داشت، منافات دارد.

امام علی(ع) از خرید خانه هشتاد دیناری توسط قاضی شهر کوفه (شریح) انتقاد می‏کند و او را از این که خانه را از غیر مال حلال تهیه کرده باشد، برحذر می‏دارد. هم‏چنین وقتی خانه مجلل و بزرگ یکی از کارگزاران حکومتی را مشاهده کرد، فرمود:

سکه‏های طلا و نقره سربرآوردند و خود را آشکار ساختند. همانا این ساختمان مجلل و با شکوه توانگری تو را می‏رساند.

امام علی(ع) الگوی تمام عیار پارسایان و پیشوای همه رهبران تاریخ بشر، هنگام ورود به خزانه بیت‏المال بصره، وقتی نگاهش به طلاها و نقره‏ها افتاد با بی اعتنایی فرمود:

یا صَفْراءُ و یا بَیضاءُ غُرّی غیری، المالُ یَعْسوبُ الظَلَمة و أنا یعسوب المؤمنین.

ای سیم‏ها و زرها غیر مرا فریب دهید، مال نگهدارنده ظالمان است و من نگهدارنده مؤمنان هستم.

همو زمانی رفتن عثمان بن حنیف والی بصره را به مجلسی که فقرا در آن حضور نداشتند، دور از شأن والی خود بیان کرد و فرمود:

ای عثمان بن حنیف! من نفس خود را با تقوا ریاضت داده‏ام، تا در قیامت در امان و ثابت قدم باشد. من اگر می‏خواستم، می‏توانستم از عسل پاکیزه و مغز گندم و بافته‏های ابریشم برای خود غذا و لباس تهیه کنم؛ اما هیهات که هوای نفس بر من چیره شود... درحالی که در حجاز یا یمامه کسی باشد که به قرص نانی نرسد یا شکمی سیر نخورد...

بدین‏ترتیب رفاه‏زدگی زمامداران و رهبران یکی از عوامل آسیب پذیری نظام سیاسی و نیز سبب از بین رفتن اقتدار شخصیت آنان است.

قدرت‏طلبی

یکی از پدیده‏های شوم اخلاقی در قاموس سیاست و سیاست‏مداران، قدرت‏طلبی است. قدرت و حکومت چیزی است که افراد غیرمهذب، حریصانه به دنبال آنند و کمال مطلوب خود را در آن می‏جویند؛ غافل از آن‏که قدرت، نعمتی زوال‏پذیر و از خطرناک‏ترین نعمت‏هاست. امام علی(ع) می‏فرماید:

همنشین قدرت و سلطنت سلطان و حاکم، شیر سواری را ماند که دیگران غبطه او را می‏خورند، ولی خود می‏داند که در چه جایگاه خطرناکی است.

امیرالمؤمنین(ع) فلسفه مبارزات سیاسی و نظامی خود را چنین بیان می‏کند:

خداوندا! تو خود می‏دانی که جنگ و درگیری ما برای به دست آوردن قدرت و حکومت و ثروت دنیا نیست، بلکه می‏خواهیم نشانه‏های از میان رفته دینت را باز گردانیم، و در سرزمین‏های تو اصلاحات انجام دهیم، تا بندگان ستم دیده‏ات در امن و امان زندگی کنند، و قوانین و مقررات فراموش شده دینت دو باره اجرا گردد.

در جای دیگر راجع به حق مسلم خویش و سزاوارتر بودنش به حاکمیت اسلامی سخن می‏گوید، ولی یادآوری می‏کند تا زمانی که اوضاع مسلمانان روبه‏راه باشد و جز بر من، بر دیگری ستم نشود، برای رضای خدا سکوت خواهم کرد. هم‏چنین در نامه‏ای به مردم مصر این مطلب را یادآوری می‏کند:

وقتی دیدم دین محمد (ص) از بین می‏رود، برخاستم و حکومت را پذیرفتم ... تا آن‏جا که دیدم گروهی از اسلام بازگشته و می‏خواهند دین محمد(ص) را نابود سازند؛ پس ترسیدم که اگر اسلام و طرفدارانش را یاری نکنم، رخنه‏ای در آن بینم یا شاهد نابودی آن باشم که مصیبت آن بر من سخت‏تر از رها کردن حکومت بر شماست.

پس به دست گرفتن قدرت اگر با انگیزه خدمت به مردم و رشد جامعه باشد، پسندیده است؛ اما فی نفسه قدرت‏طلبی امری ناپسند و موجب آفات فراوان برای حاکم و جامعه است.

زراندوزی

انباشتن ثروت ـ به‏ویژه برای رجال سیاسی ـ آفت است. فریاد ابوذر غفاری در مدینه از زراندوزی‏های عثمان و اطرافیان، گرچه او را به تبعید و مرگ در غربت (ربذه) کشاند،49 اما فریادهای او هم‏چنان در گوش تاریخ طنین‏انداز است. امام علی(ع) به ابوذر فرمود:

ای ابوذر! تو برای خدا به خشم آمدی و به او امیدوار باش. این مردم [حاکم و اطرافیانش] برای دنیای خود از تو ترسیدند، و تو بر دین خویش از آنان... ای ابوذر! اگر تو هم دنیای آنان را پذیرفته بودی، تو را دوست می‏داشتند و اگر سهمی از آنان برمی‏گرفتی، دست از تو برمی‏داشتند و چون دیگران در امان بودی.50

حضرت علی(ع) به قُدامَة بن عِجْلان، یکی از کارگزاران خود در کَسْکَر، که دارایی خزانه را ربوده و به سوی حجاز گریخته بود، نوشت:

تصور نکنی که مال کسکر برای تو مباح است؛ آن گونه که از پدر و مادرت به ارث برده باشی.

گزارش مهمی به روایت ذهل بن حارث در این زمینه آمده است. او می‏گوید: مصقله مرا به محل اقامت خود فراخواند و غذایی آماده ساخت و خوردیم. سپس گفت: به خدا سوگند، امیرمؤمنان این ثروت‏ها را از من می‏خواهد و من برآن توانایی ندارم. ذهل می‏گوید که به او گفتم: اگر مایلی یک هفته دستور را به اجرا نگذار تا ثروت‏ها را گردآوری کنی. گفت: به خدا سوگند، نمی‏خواهم آن را بر خویشاوندانم تحمیل کنم یا از کسی درخواست کنم. به خدا قسم، اگر پسر هند یا پسر عفّان، آن ثروت را مطالبه می‏کردند، آن را برای من می‏گذاشتند. ندیدی که چگونه در حکومت عثمان، اشعث بن قیس، صدهزاردرهم از مالیات آذربایجان را هر ساله خرج میهمانی می‏کرد؟ ذهل می‏گوید که به او گفتم: این مرد [علی بن ابی‏طالب] بدین رأی معتقد نیست و چیزی را به تو نخواهد بخشید. یک شب از این گفت‏وگو نگذشت که مصقله به معاویه پیوست.

سیره امام علی(ع) نیز بر عدم زراندوزی او گواهی می‏دهد تا آن‏جا که درباره خود می‏گوید:

از دنیای شما تنها به دو جامه کهنه و دو قرص نان کفایت کردم؛ و گرچه شما توان زندگی علی‏گونه را ندارید، ولی با تلاش و پاک‏دامنی و درستی مرا یاری رسانید.

امتیازخواهی

یکی از نقاط ضعف رهبران و زمامداران جوامع، امتیاز خواهی برای خود و نزدیکانشان است. امام علی(ع) مالک اشتر را از امتیاز خواهی برحذر می‏دارد:

ای مالک! مبادا در آنچه همه مردم مساوی‏اند، امتیازی برای خود در نظر بگیری... زیرا به‏زودی پرده‏ها کنار می‏رود و انتقام ستمدیدگان را از تو باز می‏ستانند... .

عثمان در شش سال دوم خلافتش در کار رعیت سستی کرد و خویشان و بستگان نزدیک خود را به امارت و ولایت نشانید. خمس غنایم مصر و افریقا را تیول مروان ساخت، اموال بیت‏المال را میان بنی‏امیه تقسیم کرد و بی‏مهابا در مقابل مردم گفت: ابوبکر و عمر سهم خودشان را نیز برنمی‏داشتند، اما من آن را برمی‏دارم و میان خویشاوندانم پخش می‏کنم.55 او جمعی از صحابه را، که عمار نیز جزو آنان بود،

فراخواند و به آنان گفت: از شما سؤالی می‏پرسم و پاسخ آن را به راستی و صدق می‏خواهم؛ شما را به خدا! آیا پیامبر(ص) قریش را بر دیگران، و بنی‏هاشم را بر سایر قریش ترجیح نمی‏داد و مقدم نمی‏داشت؟ آن جماعت با سکوتشان جواب دادند. آن‏گاه عثمان بی پروا گفت: اگر کلیدهای بهشت در دستم بود، به بنی‏امیه می‏بخشیدم تا داخل آن شوند.

درباره امتیاز ندادن حضرت علی(ع) به هیچ‏کس، حتی به خواهر و برادر خویش، نقل شده است که روزی خواهرش ام‏هانی خدمتش رسید. حضرت به وی بیست درهم بخشید. ام‏هانی از برده آزادشده‏اش پرسید: امیرمؤمنان! چه‏قدر به تو داد؟ گفت: بیست‏درهم. ام‏هانی بازگشت. حضرت علی(ع) به وی فرمود: بازگرد؛ خداوند تو را رحمت کند. ما در کتاب خداوند، برتری‏ای برای اسماعیل بر اسحاق نیافتیم.

شکمبارگی

بسیاری از زمامداران و رهبران جوامع پس از رسیدن به پست و مقام به شکمبارگی مبتلا می‏شوند و از انواع غذاها و نعمت‏ها بهره‏مند می‏گردند. امام علی(ع) در انتقاد از شکمبارگی خلیفه سوم و اطرافیانش فرمود:

تا آن‏که سومی [عثمان] به خلافت رسید، دو پهلویش از پرخوری باد کرده و همواره بین آشپزخانه و آبریزگاه در حرکت بود. خویشان پدری او از بنی امیه به‏پاخاستند و به همراه او بیت المال را خوردند و بر باد دادند؛ چون شتر گرسنه‏ای که به جان گیاه بهاری افتد. عثمان آن‏قدر اسراف کرد که ریسمان بافته او باز شد، و اَعمال او مردم را برانگیخت، و شکمبارگی نابودش ساخت.

رشوه‏پذیری

یکی از شوم‏ترین پدیده‏هایی که در دستگاه‏های اجرایی و نظام‏های سیاسی نفوذ می‏کند، رشوه خواری است. امام علی(ع) حلوای زعفرانی اشعث بن قیس را که با عنوان فریبنده هدیه، آن هم شبانه به در خانه امام علی(ع) برده بود، به معجونی از آب دهان مار سمّی، یا قی کرده آن تشبیه می‏کند و می‏فرماید:

به او گفتم: زنان بچه مرده بر تو بگریند! آیا از راه دین وارد شدی که مرا بفریبی؟ یا عقلت آشفته شده است؟! به خدا قسم، اگر هفت اقلیم و آنچه را در آن است به من دهند که در نافرمانی خدا، پوست جوی از دهان مورچه‏ای بگیرم، نخواهم گرفت... پناه بر خدا از خواب آلودگی عقل‏ها و لغزش‏های زشت.

در جریان شورش برضد عثمان، تنها کسانی از عثمان دفاع می‏کردند که منافع خویش را در خطر می‏دیدند. علت اصلی دفاع آنان پول‏های فراوانی بود که عثمان به ایشان داده بود. زید بن ثابت در روز محاصره چنان از او دفاع می‏کرد که مردم گفتند: ای زید! عثمان شکم تو را از دارایی بیوه‏زنان پر کرده است؛ لذا باید از او دفاع کنی.

از آن حضرت در این خصوص چنین روایت شده است:

اِنْ أَخَذَ هَدِیةً کَانَ غَلُولاً، وَ اِنْ أَخَذَ رُشْوَةً فَهُوَ مُشْرِکٌ

اگر زمامدار، هدیه بپذیرد، خیانتکار است و اگر رشوه قبول کند، مشرک است.

ممکن است کسانی برای پذیرفتن هدیه محمل درست کنند، اما امام به صراحت از پذیرفتن هر چیزی حتی به عنوان هدیه امتناع ورزیدند. بدیهی است که هدیه‏دهنده، هدایای خود را به دلیل منصبی که والی یا کارگزار حکومتی دارد، به وی تقدیم می‏کند و اگر در آن منصب نمی‏بود هدیه‏ای نیز در کار نبود.

آسیب‏های دیگری درباره زمامداران و کارگزاران در نهج‏البلاغه مطرح شده، که عبارت‏اند از:

الف) انحراف فکری؛

 ب) قانون‏گریزی،

ج) بی‏خبری و ناآگاهی؛

د) ابتلا به رذائل اخلاقی؛

 ه ) جناح‏بندی‏های سیاسی؛

 و) مردم‏گریزی؛

ز) بازداشتن مردم از حقوق مسلم آنان و باطل‏گرایی؛

 ح) پذیرش مسؤولیت بدون شایستگی؛

ط) افراط و تفریط در کارها؛

ی) خشونت و خونریزی؛

ک) هواپرستی؛

ل) تزویر و دروغگویی؛

م) گناه ومعصیت خداوند؛

ن) عملکرد نادرست اطرافیان؛

س) گفتار بدون عمل؛

ع) نفاق و دورویی؛

ف) لجاجت و ستیزه‏جویی؛

ص) نداشتن استقلال رأی و وابستگی به افراد ناصالح؛

ق) بخل؛

ر) تنگ‏نظری؛

ش) جهل و نادانی؛

ت) تملق‏پذیری.

روش‏های مقابله با آسیب‏ها

از آنچه گذشت به‏دست می‏آید که آسیب‏های زمامداران به نظام، یا ناشی از روحیات و اخلاق ناپسند آنان است، یا به سبب عملکرد نادرستشان، که در هر دو صورت می‏توان بتغییر در روحیه و ایجاد توانایی مدیریتی قوی برای آنان، از این قبیل آسیب‏ها جلوگیری کرد. برخی از راه‏های مقابله با این آسیب‏ها عبارت‏اند از:

1. خود سازی (تقوا و پرهیزگاری)

پرهیزگاری، از جمله اصول حاکم بر تمام رفتارهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فردی یک مسلمان متعهد است. امیرمؤمنان(ع) تقوا را سردسته اخلاق معرفی می‏کند83 و در نامه‏ای به والی مصر (محمد بن ابی‏بکر) آن را عامل سعادت دنیا و آخرت برشمرد و در جای دیگر مشکل‏گشای مسائل سیاسی و اجتماعی مسلمانان می‏داند.

اگر زمامداران مسلمان روح خود را به زینت تقوا بیارایند، امکان ندارد که از سرِ علم و عمد آسیبی به نظام اسلامی برسانند؛ بلکه به حکم تقوای سیاسی، زمینه رشد و تعالی آن را نیز فراهم می‏کنند.

بی‏تردید بزرگ‏ترین مسؤولیت علم اخلاق، راهنمایی انسان به سوی کمالات انسانی و انسان‏های وارسته از خود رسته و به خدا پیوسته است. تمام پیشرفت‏های انسان ـ حتی پیشرفت‏های علمی و صنعتی ـ اگر با تهذیب نفس و خودسازی همراه نباشد، مانند کاخ مجللی است که بر قله کوه آتشفشان بنا گردد. امام علی(ع) می‏فرماید:

گیرم که اصلاً ثواب و عقابی در کار نباشد، چرا در کسب مکارم اخلاق کوتاهی می‏کنید؟!

اگر جامعه‏ای بخواهد به صلاح و سداد برسد و روی عافیت و پیشرفت را ببیند، زمامداران آن باید خود را به صلاح و سداد بیارایند و از خلاف و فساد و رذایل اخلاقی چشم بپوشند. امام علی(ع) در همه جای نهج‏البلاغه درباره رذایل اخلاقی سخن گفته و زمامداران و عامه مسلمانان را از آن برحذر داشته‏است و حتی به مالک اشتر فرمان می‏دهد با کسانی که در رذایلی همچون بخل، حرص و ترس غنوده‏اند، مشورت نکند:

ای مالک! بخیل را در مشورت خویش دخالت مده که تو را از نیکوکاری بازمی‏دارد و از تنگدستی می‏ترساند. با ترسو نیز مشورت نکن، که در انجام دادن کارها روحیه تو را سست می‏کند. با آزمند و حریص نیز به رایزنی منشین، که افزون خواهی ستمکارانه را در نگاهت می‏آراید؛ زیرا بخل و ترس و حرص، غرایز گوناگونی هستند که ریشه در بدگمانی به خدای بزرگ دارند.

از موارد فوق و دیگر تعابیر در نهج البلاغه به‏دست می‏آید که زمامداران باید دارای این خصوصیات و صفات باشند: همراه بودن با مردم، حقگویی، تعهد، سعی و تلاش، عدالت، امانت، انصاف در برابر مردم، قاطعیت، دور بودن از خودبینی و خودپسندی و منت‏گذاردن برای انجام کار و... .

2. نظارت

یکی از راه‏های مقابله با بروز آسیب‏های ناشی از زمامداران، نظارت همه جانبه است؛ از جمله:

الف) حسابرسی از کارگزاران؛

ب) نظارت بر چگونگی تقسیم بیت المال؛

ج) مراقبت از غارت بیت المال؛

د) نظارت بر گفتار کارگزاران؛

ه ) نظارت بر مکاتبات کارگزاران؛

و) نظارت بر مهمانی‏های کارگزاران؛

ز) نظارت بر رفتار کارگزاران با مخالفان؛

ح) نظارت بر رفت و آمد کارگزاران و شهروندان؛

ط) نظارت و دقت در گزینش کارگزاران.

طبیعی است که این گونه نظارت‏های فراگیر و پیگیری‏های متعاقبِ آن بر تخلف‏های کارگزاران و زمامداران، آسیب‏های وارد آمده را کاهش خواهد داد.

3. عدالت‏خواهی و ظلم‏ستیزی

عدالت‏خواهی و انعطاف‏ناپذیری حضرت زبانزد بود. گاهی اصحابش می‏آمدند و از ایشان می‏خواستند مقداری انعطاف داشته باشند. حضرت می‏فرمود:

از من می‏خواهید که پیروزی و موفقیت در سیاست را به قیمت ستمگری و پایمال کردن حق مردم ضعیف به دست آورم؟ به خدا قسم تا شبی و روزی در دنیا هست، تا ستاره در آسمان در حرکت است، چنین چیزی عملی نیست.

موارد دیگری از روش‏های مقابله

با مراجعه به کلام علی(ع) در نهج‏البلاغه می‏توان موارد زیر را نیز از روشهای مقابله بآسیب‏رسانی زمامداران به حکومت دینی داشت که تجزیه و تحلیل هرکدام از آن نیازمند مجالی دیگر است.

الف) پیروی از الگوهای ارزشمند (پیامبران و ائمه معصوم)؛

ب) تقویت روح مذهبی (اسلام‏گرایی)؛

ج) حق‏طلبی و باطل‏ستیزی؛

د) پارسایی و ساده‏زیستی؛

ه ) یاد مرگ و قیامت و آمادگی برای آن؛

و) هم‏سطح قراردادن زندگی خود با طبقات پایین یا متوسط جامعه،

ز) پرهیز از دنیازدگی؛

ح) پرهیز از خودکامگی؛

ط) پرهیز از اختلاف و گذشت از حق خویش؛

ی) پرده‏پوشی نسبت به عیوب مردم؛

ک) اطلاع‏رسانی صحیح و به موقع به مردم؛

ل) رعایت حال مردم (با تخفیف در مالیات‏ها) در بحران‏های اقتصادی؛

م) رعایت حقوق متقابل زمامداران و مردم؛

ن) تشویق نیکوکاران؛

س) تنبیه خلافکاران؛

ع) سخت‏گیری با خائنان و عفو خطاکاران؛

ف) انتخاب همکاران صالح؛

ص) پرهیز از خونریزی؛

ق) اهمیت دادن به وظایف قانونی؛

ر) اصلاح‏طلبی صحیح در امور؛

ش) امر به معروف و نهی از منکر؛

ت) برطرف نمودن مشکلات اقتصادی کارکنان دولت؛

ث) استفاده از نیروهای صالح و آزمایش شده؛

خ) مشورت در انتخاب همکاران و معاونان.1

(1 احمد رهنمایى، آسیب‏شناسى فرهنگى، مجله معرفت، ش 30، 1378، ص 26)

(2 محمدباقر صدر، سنت‏هاى تاریخ در قرآن، ص 152)

(3- محمدتقى مصباح، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، سازمان تبلیغات اسلامى، 1368، ص 145- 148)

فصل پنجم :

فقر

در لغت ، فقیر، به معنی مسکین‌ و بی‌چیز وغنی، مأخوذ از تازی و به معنی توانگر و مالدار آمده است . در نهج البلاغه از انواع مختلف و معانی گوناکون فقر سخن به میان رفته است که می توان به فقر اقتصادی، فقر مادی، فقر روحی، فقر علم و آگاهی، فقر ایدئولوژیکی فقر فرهنگی و... اشاره ای داشت که به چند نمونه آن اشاره خواهیم داشت. 

سیره پیامبر و على(ع) و جمعى از بزرگان صحابه نیز بیشتر برگزیدن فقر و ترک تجمّلات دنیا بود، در حالى که در سیاستهاى کشورى و رعایت مصالح اجتماعى با اهل دنیا همکارى کرده و از جامعه و مردم کناره‏گیرى نداشتند.

امام برای درمان فقر راه های مختلفی را عنوان می کند، راه های که عمدتا منشا از درون آدمی دارد. عدم وجود تقوا، ایمان، اخلاق و معنویت و وجود غرور، حسادت و مسایلی از این دست را باعث بروز فقر می داند و با برطرف شدن آنها ، فقر نیز درمان می یابد.

امام علی علیه السلام زمینه ساز و علت بروز فقر را مسایلی چون ؛ شرایط حاکم بر اجتماع، زمامداران زراندوز ، خود را به فقیری زدن ، چپاول معاش فقیر، ولخرجی ، حکت خداوند، تصمیم های بد و فخر فروشی می داند . برای از بین رفتن فقر نیز راه های ویژه ای را بر شمرده و به مردم توصیه می کند.

در مکتب امام على علیه السلام، همه افراد بشر حق دارند از یک زندگى انسانى بهره‏مند باشند. این که دیده مى‏شود گروهى در ناز و نعمتند، و گروهى دیگر با فقر دست بگریبان، یا بخاطر اینست که ثروتمندان به وظیفه خود عمل نمى‏کنند، و یا بجهت اینست که فقرا، وظیفه انسانى خود را در تحصیل یک زندگى آبرومندانه انجام نمى‏دهند و یا به این علت است که زمامداران مردم شایسته‏اى نیستند و در تدبیر اداره امور و طرح پروژه‏هاى صحیح و بر قرارى عدالت اجتماعى عاجزند. در هر صورت اگر در جامعه اسلامى افرادى پیدا شدند که از زندگى انسانى بى بهره بودند، در مکتب امام علیه السلام تأمین زندگى تنها بعهده حکومت اسلامى است چنانکه آن حضرت در فرمان تاریخیش به مالک اشتر تأکید مى‏کند. امام علیه السلام نه تنها حق بهره‏مندى از یک زندگى انسانى را براى همه افراد جامعه طبق این فرمان ضرورى مى‏داند، بلکه این حق را شخصا حتى براى غیر مسلمین نیز در دوران حکومت چند ساله‏اش پیاده فرموده است. سیری در زندگانی و سخنان امام علیه السلام نشان مى‏دهد که، دنیاى بشریت پیش از آنکه در فکر افراد بى نوا و درمانده بیافتد و زندگیشان را از راه آبرومندى تأمین نماید، در مکتب علوى این گروه داراى زندگى انسانى بوده‏اند.

امام فقر را مرگی بزرگ می‌داند " فقر ، مرگ بزرگ است . "

این که از فقرو تنگدستى به نوعى مردن تشبیه شده است، به دلیل آن است که شخص بى‏چیز، از خواسته‏ها و مقاصدى که سرمایه زندگى مادى است بریده و به خاطر از دست دادن آنها غمگین است. و اما این که بزرگتر است، چون در طول زندگى شخص تنگدست، غمها و سختیهاى تنگدستى پیاپى مى‏رسد، امّا غم مردن یک‏باره است. "

امام علیه السلام از زاویه دیگری نیز به مسئله فقر نگاه می کند . خداوند چنان که بندگان خود را با مبتلا ساختن به فقر و نیازمندى و گرفتار ساختن به مشقتها و ناگواریها مى‏آزماید همچنین آنان را به افزودن اموال و فرزندان آزمایش و امتحان مى‏کند.

" أَ یَحْسَبُونَ أَنَّما نُمِدُّهُمْ بِهِ مِنْ مالٍ وَ بَنِینَ نُسارِعُ لَهُمْ فِی الْخَیْراتِ بَلْ لا یَشْعُرُونَ "

"... یعنى گنهکاران مى‏پندارند ما که اموال و امور دنیوى آنان را زیاد مى‏کنیم، این امر دلیل رضایت و خشنودى ما از کارها و عقاید پست آنان مى‏باشد، و حال آن که چنین نیست بلکه ایشان بى‏خبراند از این که آنچه به ایشان داده‏ایم براى امتحان و آزمایش آنهاست و این امور بر بلا و گر فتارى آنان مى‏افزاید... "

 





      

 

فصل چهارم : 

  

آسیب‏شناسى جامعه دینى و نقش حکومت در آسیب‏زایى آن از منظر نهج البلاغه 

  

جوامع انسانى در طول تاریخ خود، همواره از انواع انحرافات و آسیب‏هاى اجتماعى رنج‏برده‏اند لیکن هر قدر به دوران جدید نزدیک‏تر مى‏شویم، همان‏گونه که بر حجم آسیب‏هاى اجتماعى تهدیدکننده افزوده مى‏شود، بر میزان تلاش‏ها و کوشش‏ها در جهت رفع ناهنجارى‏ها و ایجاد زمینه‏هاى مناسب براى عدم بازگشت‏به وضعیت‏هاى نامطلوب نیز بیش‏تر مى‏شود . خاستگاه بحث در زمینه این تلاش و کوشش را مباحث آسیب‏شناسى تشکیل مى‏دهد . «آسیب‏شناسى‏» بحث و مطالعه درباره علل بیمارى و عوارض و علایم غیرعادى است که در مباحث اجتماعى اختلال‏ها، بى‏نظمى‏ها و نابسامانى‏هاى اجتماعى را با سه هدف عمده زیر بررسى مى‏کند:

1 . مطالعه و شناخت آسیب‏ها و علل پیدایش آن;

2 . پیش‏گیرى از وقوع انواع انحرافات در جامعه با هدف بهسازى محیط زندگى جمعى;

3 . درمان انحرافات اجتماعى با به کارگیرى روش‏هاى علمى و استفاده از شیوه‏هاى مناسب .

بنابراین، مطالعات آسیب‏شناسى اجتماعى با هدف تشکیل و تامین فرایندهاى سه‏گانه شناسایى، تشخیص و پیش‏گیرى یا درمان صورت مى‏گیرد که برایند آن، ارائه پیشنهاد و راه‏حل‏هاى مناسب براى رفع آفات و آسیب‏هاى اجتماعى و دفع آسیب‏هاى محتمل است1 .( گروه محققین، درآمدى بر جامعه‏شناسى اسلامى، دفتر همکارى حوزه و دانشگاه)

روش‏شناسى آسیب‏هاى اجتماعى

پیش از بررسى روش‏شناسى آسیب‏ها، لازم به ذکر است که در این مقاله، به دلیل وسعت‏بحث آسیب‏شناسى و عدم مجال کافى براى بررسى همه آن‏ها، آسیب‏ها در دو بخش عمده فرهنگى و سیاسى بررسى مى‏شوند .

امراض و اختلالات اجتماعى و فرهنگى برخلاف امراض و اختلالات روانى و جسمانى، داراى تعاریف روشنى نیستند و از این‏رو، ممکن است‏یک آفت و آسیب براى جامعه‏اى آسیب و براى جامعه‏اى دیگر، کاملا عادى و بهنجار جلوه کند . درعین حال، وظیفه شناسایى و تشخیص آسیب‏هاى فرهنگى در جوامع دینى، از آن‏رو که عناصر دینى با عناصر فرهنگى در آمیخته‏اند و فرهنگ جامعه شکل دینى به خود گرفته، داراى محتوا و معیارهاى دینى است، تا حدى آسان به نظر مى‏رسد; چرا که معیارها و ضوابط دینى برگرفته از قرآن و سنت عمدتا ثابت و لایتغیر است، بر خلاف جوامع لائیک که از چنین معیارهایى تهى است و همه چیز به محک عرف عام و تشخیص مردم سنجیده مى‏شود . بر این اساس یکى از شیوه‏هاى بررسى آسیب‏هاى اجتماعى را مى‏توان قضاوت عرف مردم دانست که به جوامعى اختصاص دارد که از الهامات و رهنمودهاى دین فاصله گرفته‏اند .

شیوه دیگر عمدتا بر فردیت و عقلانیت فردى تکیه دارد و در آن عقلانیت و ذهنیت فرد جایگزین سایر منابع شناختى مى‏گردد . از مشخصه‏هاى این شیوه، فردگرایى و گرایش به ذهنیت و داورى شخصى است . این‏جا نقطه عزیمت تکثرگرایى است که خود به طور طبیعى، عامل ایجاد نوعى هرج و مرج در ساختار فرهنگى جامعه مى‏باشد و در نتیجه، بى‏ثباتى سیاسى، اقتصادى، تربیتى و حتى دینى را به دنبال دارد .

دو شیوه یادشده بجز مواردى که به حسن و قبح ذاتى و عقلى مربوطند - که خود مؤید شرع هستند - به دلایل متعدد که در جاى خود قابل اثبات‏اند کارایى لازم و کافى را در بحث آسیب‏شناسى ندارند;

 1.بهره‏مندى شیوه دیگر که اختصاص به جامعه دینى دارد و از دو شیوه دیگر متمایز است . از روش‏هاى منطقى صحیح و استدلال‏هاى عقلانى و همچنین استفاده از منابع دینى - از جمله قرآن و سنت اهل‏بیت علیهم السلام - مى‏باشند .

از آن‏جا که بحث این مقاله بررسى آسیب‏شناسى و آسیب‏زدایى در جامعه دینى است و نهج‏البلاغه به عنوان یکى از منابع معتبر در مجموعه منابع دینى، عهده‏دار تحلیل‏هاى عقلانى - اجتماعى و از جمله توجه به آفات و آسیب‏هاى زندگى اجتماعى مى‏باشد، لذا در این زمینه، از این کتاب شریف و گفتار گهربار امام على علیه السلام بهره‏بردارى شده، و به ویژه که بخش اعظمى از گفتار حضرت در دورانى است که مردم جامعه، حکومت دینى را تجربه کرده و آن حضرت حاکمیت آن را به عهده دارد .

آسیب شناسی زمامداران از منظر امام علی (ع)

 

حکومت‏ها هرچند از نظر سیاسی، نظامی و اقتصادی مقتدر باشند، با مجموعه‏ای از آسیب‏ها مواجه‏اند که می‏تواند آن‏ها را تضعیف کند یا حتی به اضمحلال بکشاند.

در سطح کلان، عامل این آسیب‏ها ممکن است دشمنان داخلی و خارجی و یا خودی‏ها نظیر زمامداران و یا مردم باشند. از آن‏جا که معمولاً حکومت‏ها برای مقابله با دشمنان داخلی و خارجیِ خود، معمولاً برنامه‏ریزی و آمادگی لازم را فراهم می‏سازند، کمتر اتفاق می‏افتد که نظامی تثبیت شده، از طریق این خطرها به نابودی کشیده شود. امّا مهم‏ترین خطرها برای جامعه دینی، آسیب‏های وارد آمده از سوی خودی‏ها و به خصوص زمامداران است که ناآگاهی آنان از وظایف یا ناتوانی در انجام وظایف و یا انحراف آنان بزرگ‏ترین ضربه را به جامعه دینی وارد می‏آورد که نتیجه آن، یا انحراف از دستورهای دینی و یا اضمحلال جامعه اسلامی است.

فلسفه پذیرش مسؤولیت در هر حکومت، تلاش برای استحکام پایه‏های آن، اجرای دقیق قوانین، برقراری امنیت، تأمین رفاه و آسایش مردم، برطرف کردن مشکلات و گرفتاری‏ها، جبران ضعف‏ها و کمبودها، خشنود کردن مردم، دلگرم نمودن آنان نسبت به حکومت، تلاش برای شکوفایی و پیشرفت همه جانبه جامعه، دفاع از ارزش‏های مادی و معنوی نظام، آباد کردن شهرها و بازسازی ویرانی‏ها و... است. دست‏یابی به تمام یا بیشتر هدف‏های از پیش تعیین شده یک نظام حکومتی در گرو ادای وظیفه صحیح زمامداران و کارگزاران است. اگر زمامداران، نادرست، خودسر و بی‏برنامه عمل کنند، می‏توانند سخت‏ترین آسیب‏ها را بر نظام وارد سازند و چه بسا با توسل به کارهای خلاف شرع و قانون و خلاف شأن، عوامل سقوط و تباهی و بی‏اعتباری حکومت را نیز فراهم آورند.

امام علی(ع) با آگاهی کامل از این واقعیت، در بیانات خود در موارد مختلف به این آسیب‏ها و راه‏های مقابله با آن اشاره کرده‏اند. این مقاله در سطور آتی با تکیه بر کلام آن حضرت و نیز شواهد تاریخی به آن‏ها می‏پردازد.

1. خیانت

مؤثرترین راه آسیب‏پذیری نظام، نفوذ پدیده شوم خیانت در سیستم کارگزاری و نظام اجرایی کشور است. بر اساس حکم عقل و منطق، خیانت در هر شرایط و از هر کسی ناپسند و غیرموجّه است، ولی خیانت کارگزاران و زمامداران به نظام، مردم و رهبر

بدترین نوع خیانت است. امام علی(ع) می‏فرماید:

همانا بزرگ‏ترین خیانت، خیانت به مردم، و رسواترین دغلکاری، دغلبازی با رهبران و امامان است.

به خدا سوگند! من می‏دانستم که مردم شام به زودی بر شما [کوفیان[ پیروز خواهند شد؛ زیرا آنان... نسبت به رهبر خود امانتدار، و شما نسبت به امام خود خیانتکارید...، اگر من یک کاسه چوبی را به یکی از شما به رسم امانت بسپارم، می‏ترسم خیانت کنید و بند آن را بدزدید.»

تاریخ دفتری است که خیانت بسیاری از کارگزاران را در خود ثبت کرده است. خیانت ابولُبابه در افشای تصمیم پیامبر(ص) در مورد نبرد با بنی‏قریظه خیانت حاطب بن أبی‏بَلْتَعَه در رساندن خبر حمله قریب الوقوع پیامبر(ص) به مکه، و خیانت جریر بن عبدالله بجلی نمونه‏هایی از این موارد است. جریر به نمایندگی از طرف حضرت علی(ع) برای ابلاغ پیام امام به معاویه و مذاکره با وی و دعوت او به بیعت با امام رهسپار شام شد. معاویه مقدم وی را گرامی داشت و در پذیرایی از او و بخشش به وی بسیار کوشید. نماینده امام کار را اطاله داد و بیش از یک ماه در آن‏جا اقامت گزید و با چشمداشت به کیسه‏های زر و سیم معاویه در ادای وظیفه خیانت ورزید. گزارش خیانت و مداهنه و تساهل وی به امام رسید. او نزد امام بازگشت و با شنیدن توبیخات، از آن حضرت جدا شد. حضرت دستور داد طبق فرمان پیامبر(ص) خانه وی را آتش زدند.

حضرت با قاطعیت با کارگزاران خائن برخورد می‏کرد. برای نمونه ایشان در نامه‏ای شدیداللحن به اشعَث بن قیس هنگامی که در بیت‏المال خیانت کرده بود، فرمود:

آنچه بر عهده توست ادا نما، وگرنه گردن تو را با شمشیر خواهم زد.

اشعث در دوران زمامداری‏اش صدهزاردرهم اندوخته بود. امام فرمان داد تا آن را پس دهد. او گفت: این ثروت را در دوران حکومت شما به دست نیاورده‏ام. امام فرمود:

به خدا سوگند، اگر آن را در بیت المال مسلمانان حاضر نسازی، این شمشیر را چنان بر تو فرود آورم که هر چه خواست، از تو باز ستانَد.

در جای دیگر به فرمانروای مصر ـ مالک اشتر ـ فرمان می‏دهد که با این پدیده شوم نفرت‏انگیز با قاطعیت مبارزه کند و خیانتکاران را به سزای اعمال زشتشان برساند:

ای مالک! از همکاران نزدیکت سخت مراقبت کن. اگر یکی از آنان دست به خیانت یازید و گزارش بازرسانت آن را تأیید کرد، به همین مقدار گواهی قناعت کن و او را با تازیانه کیفر نما و از آنچه در اختیار دارد او را عزل کن و در جایگاه خواریش بنشان، و داغ خیانت بر چهره‏اش بگذار و قلاده ننگ و بدنامی به گردنش بیاویز.

این شدت و قاطعیت درجه آسیب‏پذیری نظام از خیانت را روشن می‏کند. نظام‏هایی که به خیانت کارگزاران خود رسیدگی نکنند، سرانجام محتوم آنان شکست خواهد بود. برای مثال انقراض نظام امویان را می‏توان در خیانت حاکمان آن جستجو کرد. نظام اموی به اعتراض مردم توجهی نمی‏کرد و اگر هم مجبور می‏شد یا سیاست‏شان اقتضا می‏کرد، کارگزار خائن را از شهری عزل می‏کردند و در شهری دیگر بر منصبی دیگر می‏گماردند و زمامدار دیگری را که در خیانت دست کمی از قبلی نداشت نصب می‏کردند. مثلاً در مدینه سه بار مروان بن حکم و ولید بن عتبه به جای یکدیگر عزل و نصب شدند. آنان همچون مهره‏هایی بودند که به‏دست حاکمان جابه‏جا می‏شدند.

2. ضعف مدیریت

یکی از راههای آسیب‏پذیری نظام‏های سیاسی و اجتماعی ضعف مدیریت زمامداران و کارگزاران حکومتی و ناتوانی آن‏ها در اداره امور جاری کشور است. در طول تاریخ هر زمان افراد ضعیف و سست عنصر رهبری جوامع یا مسؤولیت بخشی از حکومت را به عهده گرفته‏اند، خسارات فراوانی بر دولت، ملت و نظام سیاسی وارد کرده‏اند. امام علی(ع) از پذیرش مسؤولیت بدون لیاقت و شایستگی انتقاد می‏کند و از بیعت مردم با ابابکر پس از رحلت پیامبر(ص) اظهار شگفتی می‏نماید.

آگاه باشید به خدا سوگند، پسر ابوقحافه در حالی جامه خلافت را بر تن کرد که خوب می‏دانست جایگاه من در حکومت اسلامی همانند محور سنگ‏های آسیاست و آن جز بر محور من نمی‏چرخد [کسی چون من شایستگی این مقام را ندارد] و خوب می‏دانست چشمه‏سارهای علم و دانش از دامن کوهسار وجودم جاری است، و مرغان دور پرواز اندیشه‏ها را به ژرفای آسمان عظمتم راه نیست... شگفتا! ابابکر که در حیات خود از مردم می‏خواست عذر او را بپذیرند، چگونه به هنگام مرگ آن را به دیگری واگذار کرد؟! به راستی هر دو [عمر و ابوبکر] از پستان شتر خلافت دوشیدند و نوشیدند، و سرانجام حکومت را در اختیار کسی قرارداد که مجموعه‏ای از خشونت، سختگیری، اشتباه و پوزش‏طلبیبود...

امام از مدیران صالح استفاده می‏کرد که ممکن بود در مدیریت ضعف داشته باشند، اما ایشان آن ضعف‏ها را نادیده نمی‏گرفت. حضرت در نامه‏ای به کمیل بن زیاد نخعی والی هیت، ضعف مدیریت او را نکوهیده است:

ای کمیل! سستی انسان در انجام دادن کارهایی که بر عهده اوست و پافشاری در کاری خارج از مسؤولیتش نشانه ناتوانی آشکار و اندیشه‏ای ویرانگر است... ای کمیل! تو در آن سامان پلی شده‏ای تا دشمنان از آن بگذرند و بر دوستانت هجوم آورند؛ زیرا نه قدرتی داری که با آنان نبرد کنی و نه هیبتی داری که از تو حساب برند و بگریزند، نه مرزی را حفظ می‏کنی و نه می‏توانی شوکت دشمن را در هم بکوبی، نه نیازهای مردمت را بر طرف می‏کنی، و نه امامت را راضی نگه می‏داری.

از آن‏جا که انتخاب مدیرانِ کارآمد و دلسوز مدّ نظر امام علی(ع) بود، هنگامی که مشاهده کرد محمد بن ابی‏بکر در اداره شهر مصر ناتوان است، مردی لایق و کارآزموده و مدیری مدبر چون مالک را به ولایت آن سامان گمارد و از محمد بن ابی‏بکر که از این موضوع ناراحت شده بود، دلجویی کرد. پس از شهادت محمد بن ابی‏بکر فرمود:

من می‏خواستم هاشم بن عتبه را والی آن‏جا قرار دهم که اگر او والی می‏شد، عمروعاص نمی‏توانست دروازه‏های مصر را بگشاید، در عین این که هیچ مذمت و سرزنشی متوجه محمد بن ابی‏بکر نیست.

در نامه‏ای به محمد بن ابی‏بکر نیز می‏نویسد:

اگر تو را از فرمانداری مصر عزل کردم، در عوض فرماندار جایی کردم که اداره‏اش بر تو آسان‏تر و حکومت تو در آن سامان خوشتر است.

مدیر قوی می‏تواند پاسخگوی مردم باشد و اگر عمّال، کارگزاران، معاونان و مجریان در انجام اموری درمانده شدند، خود مدیران بایستی توانایی به سرانجام رساندن امور را داشته باشند. حضرت علی(ع) به مالک فرمان می‏دهد:

... در آن‏جا که معاونان تو از پاسخ دادن به مشکلات کارگزاران درمانده‏اند خود اقدام نما.

3. استبداد و خودرایی

استبداد پدیده‏ای ضداخلاقی است که ممکن است دامنگیر هر زمامداری شود و نظامی را به سقوط کشاند و ارزش‏ها و اعتبارات بسیاری را بر باد فنا دهد و خسارات جبران‏ناپذیر مادی و معنوی برجای گذارد. امام علی(ع) در نهج‏البلاغه، سلطنت و قدرت سیاسی و اجرایی را در صورتی که به همراه خودسازی معنوی زمامداران نباشد، عامل پیدایش استبداد آنان معرفی می‏کند و آن را عامل هلاکت و تباهی زمامداران می‏داند. آن‏گاه که پرونده قتل خلیفه سوم را بررسی می‏کند، در یک کلام استبداد عثمان و بی طاقتی مردم را عامل پیدایش آن حادثه ذکر می‏کند:

... من جریان عثمان را به نحو خلاصه و جامع برای شما بیان می‏کنم؛ عثمان استبداد ورزید و چه بد استبدادی، و شما شورشیان (از اهالی کوفه، مصر، مدینه) نیز بیتابی کردید و از حد گذراندید، و چه بیتابی زشتی.

در سخنی دیگر، نافرمانی مردم از حکومت و استبداد و زیاده‏روی والیان در برابر مردم را عامل مشکلات فراوان و جبران‏ناپذیر معرفی می‏کند:

اگر مردم بر زمامدارن چیره شوند و نافرمانی کنند، و یا زمامداران در برابر مردم زیاده‏طلبی و استبداد پیشه سازند، وحدت کلمه از بین می‏رود و نشانه‏های ستم آشکار، نیرنگ بازی در دین فراوان، راههای شناخته شده سنتها متروک، هواپرستی رایج، احکام دین تعطیل، کینه توزی و بد دلی فراوان خواهد شد، و مردم در برابر تعطیل شدن حق و رواج باطل بی تفاوت، نیکان خوار و ذلیل، اشرار و بَدان قدرتمند و کیفر الهی بر بندگان بزرگ و دردناک خواهد شد.

کارگزاران حکومت باید مجری سیاست‏های حکومت و حاکم باشند و البته این با اظهارنظر و مشورت در امور منافات ندارد. برای تبیین این مهم حضرت به ابن عباس فرمود:

لَکَ أَنْ تُشیرَ عَلیَّ و أَری، فَإنْ عَصَیتُکَ فأَطعْنی.

این وظیفه توست که در هنگام مشورت نظر خود را اعلام داری، اما اگر بر خلاف نظر تو عمل کردم، باید از دستور من اطاعت کنی.

حضرت در نامه‏ای به اشعَث بن قیس کِندی وی را از استبداد و خودرأیی نهی می‏کند:

... تو را نرسد که آنچه خواهی، به شهروندان فرمایی و بدون دستور، به کاری دشوار درآیی.

حضرت به ابوموسی اشعری حاکم کوفه نامه‏ای نوشت و فرمان داد برای مبارزه بناکثین نیرو اعزام کند. وی از این فرمان سرپیچید و با خودرأیی با دستور امام مخالفت کرد و مردم را به همکاری نکردن با امام تشویق می‏نمود. حضرت نامه‏ای تند و با عتاب تمام برایش فرستاد و چنین نوشت:

ای فرزند تکبر و فریب و ای پیرو نیاکان کافر و جاهل متعصب! به خدا سوگند، معتقد بودم که دوری تو از این حکومت، که خداوند تو را شایسته آن قرار نداده و برایت بهره و نصیبی در آن وضع نکرده است، به‏زودی تو را از پاسخگویی به فرمانم منع خواهد کرد و باعث شورش و طغیانت خواهد شد... .

حضرت او را عزل کرد و تهدید فرمود که در صورت مقاومت، کشته خواهد شد.

خودرایی فرماندهان نظامی در جنگ صفین یکی از عوامل مهم سستی سپاه امیرمؤمنان(ع) شد. مخالفت علنی اشعث بن قیس که فرمانده میمنه سپاه و نیروهای یمنی ربیعه و کنده بود، در آن‏جا صورت گرفت. نافرمانی او در ادامه جنگ موجب شد حضرت وی را عزل کند.

4. کوتاهی زمامداران در انجام وظایف و پرداختن به کارهای غیر ضروری

یکی از نقاط ضعف دستگاه‏های اجرایی، کم‏کاری و انجام ندادن کارهای اولیه و حیاتی در حوزه وظایف تعیین شده است. امام علی(ع) کوتاهی زمامداران در انجام مسؤولیت و پرداختن به کارهای فرعی و غیرمرتبط با مسؤولیت را یکی دیگر از عوامل آسیب پذیری نظام و حکومت و سبب ناامن شدن مرزها، سلب امنیت از شهرها، ناراضی شدن رهبر از کارگزاران و نشانه بی‏کفایتی معرفی می‏کند.

حضرت در نامه‏ای به کمیل بن زیاد نخعی، والی هیت، اقدام او را در حمله به قرقیسا و نسنجیده رها ساختن حوزه مأموریتش، نکوهش می‏کند و می‏فرماید:

ای کمیل! اقدام تو به جنگ با مردم قرقیسا در مقابل رها کردن پاسداری از مرزهایی که تو را بر آن گمارده بودیم و کسی در آن‏جا نیست تا آن را حفظ کند، و سپاه دشمن را دور سازد، اندیشه‏ای است باطل...

هم‏چنین حضرت در نامه‏ای به منذر بن جارود چنین می‏نویسد:

به من خبر رسیده است که کارهای بسیاری را بر زمین می‏گذاری و به سرگرمی و تفریح و صید بیرون می‏روی و در ثروت خداوند، نسبت به بادیه‏نشینان قبیله‏ات گشاده‏دستی می‏کنی، گویا میراث پدر و مادر توست.

حضرت او را عزل کرد و به زندان انداخت و از وی سی هزار درهم غرامت گرفت.

امام(ع) زمانی که مالک را به فرماندهی منصوب کرد، او را چنین ستود و معرفی نمود:

مالک کسی است که بیم سستی و لغزش بر او نمی‏رود. کُندی نمی‏کند آن‏جا که شتاب باید، و شتاب نمی‏گیرد آن‏جا که کُندی شاید.

هم‏چنین امام علی(ع) به مالک اشتر، تأکید می‏کند که:

ای مالک! مبادا در کاری که وقت آن نرسیده است، شتاب کنی یا در کاری که وقت آن رسیده است سستی ورزی... بکوش هرکار را در جای خود و زمان مخصوص به خود انجام دهی.

5. ستم بر مردم

خطرناکترین پدیده‏ای که سلامت و اقتدار هر نظامی را تهدید می‏کند، ستم زمامداران بر مردم است. امام علی(ع) مظهر عدل الهی در زمین و کانون مهر و محبت به بندگان خداست، تا آن‏جا که او را بزرگ‏ترین شهید راه عدالت (قتل فی محراب عبادته لشدة عدالته) معرفی کرده‏اند. حضرت نشانه‏های ستمگران و انواع ستم‏ها را بیان فرموده و ستمگری را نکوهیده است. ایشان ستم را در سه دسته طبقه‏بندی می‏کنند: ستم نابخشودنی (شرک به خدا)، ستم بخشودنی (گناه و ستم برخویشتن)، ستم قابل پیگیری (ستم بر دیگران).

امام علی(ع) برای ستمگران سه نشانه ذکر می‏نماید:

مردان ستمگر را سه نشانه است: سرکشی از فرمان مافوق، زورگویی و ستم به زیردستان و همکاری و یاری رساندن به ستمگران.

در دیدگاه امام علی(ع) زمامداران ستمگر بدترین مردم نزد خدا هستند:

بدترین مردم در نزد خداوند، رهبر ستمگری است که خود گمراه و عامل گمراهی دیگران می‏باشد... .

حضرت در بیانی دیگر ستمگران را برای رهبری جامعه، ناشایسته و نالایق معرفی می‏فرماید و یادآور می‏شود که ستمگری، دشمنی و جنگ با خداست.

از دیدگاه نهج‏البلاغه یکی از مهم‏ترین عوامل سقوط و شکست نظام‏های سیاسی، ستمگری بر مردم است. حضرت، خطاب به مالک می‏فرماید:

کسی که به بندگان خدا ستم روادارد، خدا به جای بندگانش دشمن اوخواهد بود، و آن را که خدا دشمن شود، دلیل او را نپذیرد؛ چراکه با خدا سر جنگ دارد تا آن‏گاه که دست از ستمگری بکشد و توبه کند و چیزی چون ستمکاری، نعمت خدا را دگرگون نمی‏کند، و کیفر او را نزدیک نمی‏سازد، که خدا نفرین ستمدیدگان را می‏شنود و در کمین ستمکاران است.

6. فاصله گرفتن از مردم

یکی از راه‏های آسیب‏پذیری و تضعیف حکومت، فاصله گرفتن زمامداران از مردم و رنجش خاطر آنان از حکومت است. اگر نظامی بتواند رضایت عمومی را به نفع خود جلب نماید، به یقین از حمایت‏های آنان در حوادث و مشکلات مهم برخوردار خواهد بود و در مقابل، اگر با نارضایتی عمومی مواجه باشد، در مشکلات و حوادث غیرمترقبه نه‏تنها حمایت نخواهد شد، بلکه مورد اعتراض و خشم مردم نیز قرار خواهد گرفت.

فاصله گرفتن از مردم موجب عدم تشخیص درست حق و باطل می‏شود و باعث بدبینی مردم به کارگزار و اصل نظام و حکومت، و نیز موجب شکاف عمیق میان مردم و حکومت می‏گردد. این سه پیامد شوم، از عملکرد بد کارگزاران متوجه هر نظام می‏شود. سرنگونی اکثر حکومت‏های طاغوتی دنیا نیز ناشی از مخالفت‏های مردمی و فاصله گرفتن آن‏ها از مردم است.

امام علی(ع) در فرمانش به مالک، بیشترین حساب را برای توده مردم باز نموده و وی را به جلب رضایت مردم و بر طرف کردن فاصله‏های حکومت با مردم فرمان داده است:

ای مالک! قلب خویش را مملو از رحمت و محبت و لطف نسبت به مردم خود کن، و مبادا که چون حیوان درنده‏ای خوردن آنان را غنیمت شماری.

و در جای دیگر به مالک فرمان می‏دهد که سعی او در جلب رضایت توده مردم باشد:

ای مالک! باید پسندیده‏ترین کارها نزد تو اموری باشد که با حق و عدل موافق‏تر، و با رضایت توده مردم هماهنگ‏تر است؛ زیرا خشم توده مردم خشنودی خواص را بی اثر می‏کند، و ناخشنودی خواص و اطرافیان با رضایت عامه مردم جبران‏پذیر است.

در قسمت دیگری از عهد نامه مالک، فرمان می‏دهد که با نیکوکاری، درجه وفاداری و خوش‏بینی مردم به حکومت را بالا ببرد تا بتواند به آنان اعتماد کند:

بدان ای مالک! هیچ وسیله‏ای برای جلب اعتماد والی به رعیت، بهتر از نیکوکاری به آنان و تخفیف مالیات و عدم اجبار آنان به کاری که دوست ندارند، نیست. پس در این راه آن قدر بکوش تا به وفاداری رعیت خوش‏بین شوی که این خوش‏بینی بار سنگین و رنج‏آور مشکلات را از تو برمی‏دارد.

و در بخش دیگر از آن عهد نامه سفارش می‏کند اگر مردم به تو مراجعه کردند با بذل و بخشش گره از کارشان بگشای و اگر کاری برایشان انجام ندادی با خوشرویی و عذرخواهی، از ناراضی شدن و فاصله گرفتنشان از حکومت جلوگیری کن.

 





      

 

فصل دوم: 

چارچوب نظری تحقیق 

دانشمندان و جامعه شناسان زیادی دررابطه با شخصیت والای امام علی(ع) و سخنان گوهر بارشان اظهار عقیده کرده اند و همگی معترف به جاذبه ی والای کلام آن بزرگوار بوده اند و اظهار داشته اند برای درک کلام والای آن بزرگوار بارها باید نهج البلاغه را خواند تا شاید به رموز نهفته در آن پی برد وهمگی بر این باور و عقیده بوده اند که مولای شیعیان علی (ع)دانشمند و جامعه شناس بزرگی بوده اند و آن چنان به تبیین رویدادها پرداخته اند گویی از احوال آینده مطلع بوده اند و در همه ی دورانها حضور داشته اند و بسیاری از دانشمندان برای شناخت جامعه ی خود و نظریه پردازی پیرامون آن از کلام ایشان بهره جسته اند و اذعان داشته اند کلام آن امام همام هیچ گاه رنگ کهنگی نمی پذیرد.  

چنانچه می بینیم دکتر علی شریعتی،آیت الله مرتضی مطهری،آیت الله خامنه ای و حتی امام خمینی(ره) از اندیشه ها وبیانات آن اسوه ی تقوا حمایت وبهره جسته اند.     

دیدگاههای مختلف در زمینه تحقیق :

1.دیدگاههای زیست شناختی انحراف

2.دیدگاههای روانشناختی

3.دیدگاههای محیطی و اجتماعی جامعه شناسی انحرافات

پیشینه نظری

یکی از دلایل پیدایش سخنان امام علی (ع) شخصیت علمی ودینی بی نظیر آن حضرت در جامعه ی اسلامی بود.

که دوست ودشمن به این حقیقت اعتراف کرده اند.

مسلمانان صدر اسلام ،پس از رسول خدا (ص)متوجه عظمت و ارزش والای امام علی (ع) بودند و طبیعی بود که دلها و جان های آماده و بیدار به سوی او پر بکشند و مسائل و مشکلات فردی،اجتماعی و عقیدتی خود را از او بپرسند و راه حل های اسلامی و رهنمودهای واقعی را از او بطلبند.

اینجاست که چشمه های علوم و معارف الهی از جان نورانی امام جوشیدن آغاز کرده و بصورت خطبه ها و کلمات کوتاه حکمت آمیز از زبان حق گوی آن ابرمرد تاریخ جاری می شود و جان و جهان را رنگ حقیقت زده ونورانی می کند.

پس شخصیت و موقعیت امام علی(ع) عامل اصلی مراجعه ی مستمر زن و مرد و همه ی محققان و دانشمندان حق طلبان به سوی آن حضرت به حساب می آید.

ادبیات تحقیق

کلام امام علی(ع) دستور العمل زندگی است.

کلام امام علی(ع)شیوه های کاربردی اجرای عدالت اجتماعی است.

نهج البلاغه کتاب سیاست و حکومت است.

نهج البلاغه کتاب اخلاق فردی وسیاسی-اجتماعی است.

نهج البلاغه راهنمای صحیح دفاع و صلح وجنگ و اخلاق نظامی است.

سخنان امام علی (ع) بیان کننده ی راه و رسم  زندگی است.

نهج البلاغه کتاب جاودانه ی ولایت است.

امام علی (ع)میفرمایند:همواره با بزرگترین جمعیت ها باشید که دست خدا با جماعت است از پراکندگی بپرهیزید که انسان تنها بهره ی شیطان است آن گونه که گوسفند تنها طعمه ی گرگ خواهد بود.

آگاه باشید هر کس مردم را به تفرقه و جدایی دعوت کند او را بکشید هر چند که زیر عمامه من باشد

با ترس از خدایی که یکتاست و همتایی ندارد حرکت کنید شما را به ترس از خدا سفارش می کنم  وتوصیه می کنم که هر چند دنیا به شما روی آورد به آن توجه نکنید نسبت به آن چه از دست می دهید اندوهگین نباشید حرف حق بگویید برای سود آخرت انجام وظیفه کنید دشمن ستمگر و یاور مظلوم    باشید از خدا بتر سید امور خود را منظم و اختلاف های خود را بر طرف کنید زیرا از رسول خدا (ص) شنیدم که می فرمود اصلاح میان دو نفر بهتر از یک سال نماز و روزه است.

خدا را خدا را درباره ی یتیمان در نظر گیرید دهان های آنان را برای لقمه ای غذا باز نگذارید و به آنان بی اعتنایی نکنید.لازم است روابط خود را حفظ کنید در راه خدا بخشش نمایید از بی اعتنایی وقطع رابطه با یکدیگر بپرهیزید امر به معروف و نهی از منکر را فراموش نکنید.1

(نامه 47 نهج البلاغه،ص752-753)

 

انواع آسیب های اجتماعی از دیدگاه امام علی(ع):

ظلم وستم -  بی ایمانی - رشوه خواری و ربا - دنیا گرایی -فقر - ثروت اندوزی -همنشینی با افراد منحرف - کاستی درعقل ونادانی -نفاق -تکبر و خود پسندی -بی تفاوتی در یاری حق -ترک امر به معروف و نهی از منکرحاکمیت نا اهلان و انزوای صالحان -پیمان شکنی -انحصار طلبی -فتنه -زمینه های فتنه -استبداد -تجاوز - تهدید و ارعاب - سلطه گری و سلطه پذیری -شیوه های برخورد امام علی (ع) با منحرفین - عامل انحراف فرد  است یا اجتماع.

راهکارهای امام علی(ع)در برخورد با آسیب های اجتماعی

1.تعلیم و تربیت بعنوان راهی برای پیشگیری از آسیب های اجتماعی 2.مفهوم تربیت 3. عوامل تربیت. 

4.روش های تربیت 5. ایمان 6. عبرت گرفتن 7.قرآن خواندن 8.نگه داری زبان 9. پرهیزگاری (تقوا)ویاد مرگ10-درمان شهوت 11-شیوه ی برخورد با دنیا12 -درمان تکبر انفاق13- راه های پیشگیری و مقابله با استبداد 14-مالیات بعنوان راهی برای مبازه با فقر و ثرو ت اندوزی 15-عدالت اجتماعی  وظایف فرماندار در قبال فقرا و محرومان جامعه

دیدگاه های امام علی(ع) پیرامون نقش فرمانروا:

1. دولت و حکومت در حفظ و تعادل جامعه

2.حقوق متقابل مردم و حکومت

3.قدرت سیاسی و نقش آن در مبارزه با فقر

4.دستگاه قضایی و نقش آن در مبارزه با ظلم و فساد

5.راهکارهای مقابله با فتنه

مفهوم انحراف از دیدگاه امام علی(ع)

با مطالعه نهج البلاغه و تا?مل در خطبه های زیبای آن چنین به نظر می آید که انحراف به معنای خارج شدن از راه راست است (صراط مستقیم)و همچنین در معنای افراط و تفریط می باشد و به گمراهی نیز تعبیر شده است.

امام علی (ع)درقسمتی از خطبه ی 16 چنین می فرمایند:

آن کس که بهشت و دوزخ را در پیش داردکارش زیاد است و این ها سه دسته اند دسته ای به سرعت کار میکنند و

 نجات می یابند و علا قمندان بی حالی که امید پیروزی دارند و اشتباهکار ا ین که در آتش جهنم سقوط می کنند. چپ و راست گمراهی است و راه وسط ،طریق اصلی در راه اصلی قرآن و روایات خاندان رسالت و علامت های آن ها موجود است و سر انجام،آنان می باشند .

هر کسی ادعا داشت نابود می شود و هر کسی دروغ گفت خسارت  می بیند.کسی که در برابر حق ابراز وجود کند  در برابر نادانان سقوط  می کند. برای نادانی فرد کافی است که ارزش خود را نداند. اساسی که بر پرهیز گاری باشد سقوط نمی کند.

 

آسیب شناسی جامعه ازدیدگاه امام علی(ع)

امام علی(ع) طی گفتاری درآغازخلافت به انتقاد ازوضع موجودجامعه پرداخته وبانگاهی علمی ازنظر فرهنگی ، سیاسی و اجتماعی به آسیب شناسی آن پرداختند.

آسیب شناسی وضع موجود باشناخت ضعف ها وقوت ها وتوجه به بیم ها وامیدها با پند گرفتن ازگذشته ونگاه به آینده نشان از نگرش وتفکرراهبردی امام(ع) نسبت به مسائل جامعه وجهان وزمانه خوددارد.امام دادگری که درانتخابی(بیعت)آزاد ومردمی (دموکراتیک) به حکومت رسید ونفی تبعیض وخودکامگی واشرافیت وفاصله طبقاتی وتاکید برآزادی وبرابری وعدالت وتامین حقوق انسان ها را درسرلوحه برنامه اصلاحات اجتماعی خویش قرارداد. با تاسف در فضای فتنه آلود جهل وناآگاهی وجنگ قدرت ،آلودگی سیاست وفرهنگ با تعصب وخشونت وپس رفت جامعه به عصر جاهلیت،"اصلاحات علوی" نیزناتمام ماند.

اکنون مائیم وجهان اسلام وسرنوشت امت مظلومی که پیامبرش(ص) نگران سوء مدیریت و مهجورماندن قرآن به عنوان درس زندگی وکمالات انسانی درمیان آنها بود.

راه دورنرویم!

به جامعه وکشورخود هم نیم نگاهی داشته باشیم که باتوجه به شاخص ها وشدت ناهنجاری های اجتماعی، سیاسی، فرهنگی واقتصادی اش،ازدیدگاه جامعه شناسان ونظریه پردازان توسعه : "جامعه ای درحال گذار، درحال فروپاشی ، استبدادی ، نفتی ، رانتی ، توده ای(پوپولیستی) و.....والگوئی ازتوسعه نامتوازن وناپایدار" نام گرفته است!!

اگرچه اهداف وآرمان هائی چون کرامت و منزلت انسان ، آزادی ها وحقوق شهروندی ، برابری وعدالت ، امنیت و رفاه ، اخلاق وارزش های معنوی وتوسعه وپیشرفت درهرنظام اجتماعی مطلوب مورد تاکیداست اما شکل وروش وساختار حکومت درهرزمانی اقتضائات خاص خود رادارد وقصد ندارم ازاین نظرمقایسه ای انجام دهم . درهرصورت مطالعه دقیق تاریخ سرگذشت دولت ها وجوامع پیشین می تواند درس آموزباشد.این است که علیرغم گذشت 1400سال ازدوران حکومت امام علی(ع) ، بازهم بررسی اوضاع اجتماعی ، فرهنگی وسیاسی آن زمان ودر زمان ما با نگاه آسیب شناسانه امیرموءمنان(ع) جالب توجه است :

مردم! ما در جامعه ای آکنده ازستم وناسپاسی به سرمی بریم . نیکوکاردرآن بدکاربه شمارآید وستمکارهردم برسرکشی اش می افزاید.ازآنچه آموخته ایم بهره نمی گیریم وآنچه را نمی دانیم نمی پرسیم وازفاجعه ای که درپیش است نمی ترسیم

مردم چهار گروه اند:

گروه اول ، سیاست بازانی که اگر درزمین فساد نمی کنند تنها به سبب ناتوانی و زبونی ، کندی شمشیر و کمبود امکان ها ومنابع مالی است.

گروه دوم ، قدرتمداران شروری که شمشیرازنیام برکشیده ، سواران وپیادگانشان را فراخوانده وخود راآماده فتنه گری ساخته تا برای اندک متاع دنیا وفرماندهی سواری چند و( وعظ و خطابه بر)منبری که برآن بنشینند ، خود را به دنیا فروخته و دین را به تباهی کشانده اند! چه سوداگری زشتی ست که انسان ، دنیا را بهای خود بداند واین سرای ناپایداررا جایگزین پاداش جاوید پروردگارش کند!

گروه سوم ، مقدس مآبان تزویرگری که به جای کاروتلاش سازنده برای خدا واجرآخرت ، با ریاکاری و تظاهر درجستجوی دنیا هستند.اینان گامهای کوتاه برمی دارند ، دامن جامه کوتاه می کنند ، خود را به زیورصلاح وامانت می آرایند و پرده پوشی خداوند راابزارگناه می سازند.

گروه چهارم ، افراد حقیری که به دلیل نداشتن موقعیت وامکان از پست ومقام جامانده ولی درماندگی خود را به عنوان قناعت وزهد و تقوی می نمایند ، در حالی که اززهد و پرهیزبهره ای نبرده اند.

در این میان ، مردمانی دیگرند که یاد قیامت دیده شان را فرو بسته و بیم رستاخیز اشکشان را روان کرده است.اینان (به خاطرسخن حقی که می گویند) یا درتبعید اند و تنها ، یا مورد سرکوب وهراسان ، یا لب ازسخن فروبسته اند ! واز روی اخلاص خدا را یاد می کنند و گریان ودردمندند. در گمنامی زیسته اند تا ازآسیب حکومتگران ستمکاردرامان مانند وازخواری ومذلت گویی در دریای نمک غوطه ورند! خاموش اند و خون دل می خورند ،از پند (نقد مشفقانه ) بی حاصل خسته شده اند ،از چیرگی جاهلان به ستوه آمده اند و چندان قربانی داده اند که انگشت شمارند!

اینک بکوشید که دنیا درنظرتان ازپرکاه وخشکیده گیاه بی مقدارترباشد! پیش ازآنکه خود مایه عبرت آیندگان گردیدازپیشینیان خودپندگیرید. دلبستگی به دنیای پست را ترک گوئید ، زیرا دنیا کسانی را ازخود رانده که بیش ازشما به آن دلباخته بودند.1

(- نهج‏البلاغه، نامه 31/خطبه 156/نامه 69/خطبه 104/خطبه 139/خطبه 234 (قاصعه/) نامه 79/همان، نامه 53/نامه 53)                                                                                                                                                              

2(مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، قم صدرا، 1377، ج 2)   

 3 (گروه محققین، مسائل جامعه‏شناسى از دیدگاه امام على علیه السلام، بنیاد نهج‏البلاغه، قم، 1375، ص 198)   

4(گروه محققین، درآمدى بر جامعه‏شناسى اسلامى، دفتر همکارى حوزه و دانشگاه)

فصل سوم :

زندگی نامه امام علی (ع)

ولادت

حضرت علی ( ع ) نخستین فرزند خانواده هاشمی است که پدر و مادر او هر دو فرزند هاشم اند . پدرش ابوطالب فرزند عبدالمطلب فرزند هاشم بن عبدمناف است و مادر او فاطمه دختر اسد فرزند هاشم بن عبدمناف می باشد . خاندان هاشمی از لحاظ فضائل اخلاقی و صفات عالیه انسانی در قبیله قریش و این طایفه در طوایف عرب ، زبانزد خاص و عام بوده است . فتوت ، مروت ، شجاعت و بسیاری از فضایل دیگر اختصاص به بنی هاشم داشته است . یک از این فضیلتها در مرتبه عالی در وجود مبارک حضرت علی ( ع ) موجود بوده است . فاطمه دختر اسد به هنگام درد زایمان راه مسجدالحرام را در پیش گرفت و خود را به دیوار کعبه نزدیک ساخت و چنین گفت : " خداوندا ! به تو و پیامبران و کتابهایی که از طرف تو نازل شده اند و نیز به سخن جدم ابراهیم سازنده این خانه ایمان راسخ دارم . پرودگارا ! به پاس احترام کسی که این خانه را ساخت ، و به حق  " کودکی که در رحم من است ، تولد این کودک را بر من آسان فرما ! لحظه ای نگذشت که دیوار جنوب شرقی کعبه در برابر دیدگان عباس بن عبدالمطلب و یزید بن تعف شکافته شد . فاطمه وارد کعبه شد ، و دیوار به هم پیوست . فاطمه تا سه روز در شریفترین مکان گیتی مهمان خدا بود . و نوزاد خویش سه روز پس از سیزدهم رجب سی ام عام الفیل فاطمه  را به دنیا آورد . دختر اسد از همان شکاف دیوار که دوباره گشوده شده بود بیرون آمد و گفت :" پیامی از غیب شنیدم که نامش را " علی " بگذار . "

دوران کودکی

حضرت علی ( ع ) تا سه سالگی نزد پدر و مادرش بسر برد و از آنجا که خداوند می خواست ایشان به کمالات بیشتری نائل آید ، پیامبر اکرم ( ص ) وی را از بدو تولد تحت تربیت غیر مستقیم خود قرار داد . تا آنکه ، خشکسالی عجیبی در مکه واقع شد . ابوطالب عموی پیامبر ، با چند فرزند با هزینه سنگین زندگی روبرو شد . رسول اکرم ( ص ) با مشورت عموی خود عباس توافق کردند که هر یک از آنان فرزندی از ابوطالب را به نزد خود ببرند تا گشایشی در کار ابوطالب باشد . عباس ، جعفر را و پیامبر ( ص ) ،  علی ( ع ) را به خانه خود بردند . به این طریق حضرت علی ( ع ) به طور کامل در کنار پیامبر قرار گرفت . علی ( ع ) آنچنان با پیامبر ( ص ) همراه بود ، حتی هرگاه پیامبر از شهر خارج می شد و به کوه و بیابان می رفت او را نیز همراه خود می برد . بعثت پیامبر ( ص ) و حضرت علی ( ع ) شکی نیست که سبقت در کارهای خیر نوعی امتیاز و فضیلت است . و خداوند در آیات بسیاری بندگانش را به انجام آنها ، و سبقت گرفتن بر یکدیگر دعوت فرموده است . از فضایل حضرت علی ( ع ) است که او نخستین فرد ایمان آورنده به پیامبر ( ص ) باشند . ابن ابی الحدید در این باره می گوید : بدان که در میان اکابر و بزرگان و متکلمین گروه " معتزله " اختلافی نیست که علی بن ابیطالب نخستین فردی است که به اسلام ایمان آورده و پیامبر خدا را تایید کرده است .

حضرت علی ( ع ) نخستین یاور پیامبر ( ص )

پس از وحی خدا و برگزیده شدن حضرت محمد ( ص ) به پیامبری و سه سال دعوت مخفیانه ، سرانجام پیک وحی فرا رسید و فرمان دعوت همگانی داده شد . در این میان تنها حضرت علی ( ع ) مجری طرحهای پیامبر ( ص ) در دعوت الهیش و تنها همراه و دلسوز آن حضرت در ضیافتی بود که وی برای آشناکردن خویشاوندانش با اسلام و دعوتشان به دین خدا ترتیب داد . در همین ضیافت پیامبر ( ص ) از حاضران سؤوال کرد : چه کسی از شما مرا در این راه کمک می کند تا برادر و وصی و نماینده من در میان شما باشد ؟ فقط علی ( ع ) پاسخ داد : ای پیامبر خدا ! من تو را در این راه یاری می کنم پیامبر ( ص ) بعد از سه بار تکرار سؤوال و شنیدن همان جواب فرمود : ای خویشاوندان و بستگان من ، بدانید که علی ( ع ) برادر و وصی و خلیفه پس از من در میان شماست . از افتخارات دیگر حضرت علی ( ع ) این است که با شجاعت کامل برای خنثی کردن توطئه مشرکان مبنی بر قتل رسول خدا ( ص ) در بستر ایشان خوابید و زمینه هجرت پیامبر ( ص ) را آماده ساخت .

حضرت علی ( ع ) بعد از هجرت

بعد از هجرت حضرت علی ( ع ) و پیامبر ( ص ) به مدینه دو نمونه از فضایل علی ( ع ) را بیان می نمائیم : 1 - جانبازی و فداکاری در میدان جهاد : حضور وی در 26 غزوه از 27غزوه پیامبر ( ص ) و شرکت در سریه های مختلف از افتخارات و فضایل آن حضرت است . 2 - ضبط و کتابت وحی ( قرآن ) کتابت وحی و تنظیم بسیاری از اسناد تاریخی و سیاسی و نوشتن نامه های تبلیغی و دعوتی از کارهای حساس و پرارج امام ( ع ) بود . ایشان آیات قرآن چه مکی و چه مدنی ، را ضبط می کرد . به همین علت است که وی را از کاتبان وحی و حافظان قرآن به شمار می آورند . در این دوران بود که پیامبر ( ص ) فرمان اخوت و برادری مسلمانان را صادر فرمود و با حضرت علی ( ع ) پیمان برادری و اخوت بست و به حضرت علی ( ع ) فرمود : " تو برادر من در این جهان و سرای دیگر هستی . به خدایی که مرا به حق برانگیخته است ... تو را به برادری خود انتخاب می کنم ، اخوتی که دامنه آن هر دو جهان را فرا گیرد . " حضرت علی ( ع ) داماد رسول اکرم ( ص ) عمر و ابوبکر با مشورت با سعد معاذ رئیس قبیله اوس دریافتند جز علی ( ع ) کسی شایستگی زهرا ( س ) را ندارد . لذا هنگامی که علی ( ع ) در میان نخلهای باغ یکی از انصار مشغول آبیاری بود موضوع را با ایشان در میان نهادند و ایشان فرمود : دختر پیامبر ( ص ) مورد میل و علاقه من است . و به سوی خانه رسول به راه افتاد . وقتی به حضور رسول اکرم ( ص ) رسید ، عظمت محضر پیامبر ( ص ) مانع از آن شد که سخنی بگوید ، تا اینکه رسول اکرم ( ص ) علت رجوع ایشان را جویا شد و حضرت علی ( ع ) با تکیه به فضایل و تقوا و سوابق درخشان خود در اسلام فرمود : " آیا صلاح می دانید که فاطمه را در عقد من درآورید ؟ " پس از موافقت حضرت زهرا ( س ) آن حضرت به دامادی رسول اکرم ( ص ) نائل آمدند .غدیر خم

پیامبر ( ص ) بعد از اتمام مراسم حج در آخرین سال عمر پربرکتش در راه برگشت در محلی به نام غدیرخم در نزدیکی جحفه دستور توقف داد ، زیرا پیک وحی فرمان داده بود که پیامبر ( ص ) باید رسالتش را به اتمام برساند . پس از نماز ظهر پیامبر ( ص ) بر بالای منبری از جهاز شتران رفت و فرمود : " ای مردم ! نزدیک است که من دعوت حق را لبیک گویم و از میان شما بروم درباره من چه فکر می کنید ؟ " مردم گفتند : " گواهی می دهیم که تو آیین خدا را تبلیغ می کردی " پیامبر فرمود : " آیا شما گواهی نمی دهید که جز خدای یگانه ، خدایی نیست و محمد بنده خدا و پیامبر اوست ؟ " مردم گفتند : " آری ، گواهی می دهیم . " سپس پیامبر ( ص ) دست حضرت علی ( ع ) را بالا گرفت و فرمود : " ای مردم ! در نزد مؤمنان سزاوارتر از خودشان کیست ؟ " مردم گفتند : " خداوند و پیامبر او بهتر می دانند . " سپس پیامبر فرموند : " ای مردم ! هر کس من مولا و رهبر او هستم ، علی هم مولا و رهبر اوست . " و این جمله را سه بار تکرار فرمودند . بعد مردم این انتخاب را به حضرت علی ( ع ) تبریک گفتند و با وی بیعت نمودند .

حضرت علی ( ع ) بعد از رحلت رسول اکرم ( ص )

پس از رحلت رسول اکرم ( ص ) به علت شرایط خاصی که بوجود آمده بود ، حضرت علی ( ع ) از صحنه اجتماع کناره گرفت و سکوت اختیار کرد. نه در جهادی شرکت می کرد و نه در اجتماع به طور رسمی سخن می گفت . شمشیر در نیام کرد و به وظایف فردی و سازندگی افراد می پرداخت . فعالیتهای امام در این دوران به طور خلاصه اینگونه است : 1 - عبادت خدا آنهم در شان حضرت علی ( ع ) 2 - تفسیر قرآن و حل مسائل دینی و فتوای حکم حوادثی که در طول 23سال زندگی پیامبر ( ص ) مشابه نداشت . 3 - پاسخ به پرسشهای دانشمندان ملل و شهرهای دیگر . 4 - بیان حکم بسیاری از رویدادهای نوظهور که در اسلام سابقه نداشت . 5 - حل مسائل هنگامی که دستگاه خلافت در مسائل سیاسی و پاره ای از مشکلات با بن بست روبرو می شد . 6 - تربیت و پرورش گروهی که از ضمیر پاک و روح آماده ، برای سیر و سلوک برخوردار هستند . 7 - کار و کوشش برای تامین زندگی بسیاری از بینوایان و درماندگان تا آنجا که با دست خویش باغ احداث می کرد و قنات استخراج می نمود و سپس آنها را در راه خدا وقف می نمود .

خلافت حضرت علی ( ع )

در زمان خلافت حضرت علی ( ع ) جنگهای فراوانی رخ داد از جمله صفین ، جمل و نهروان که هر یک پیامدهای خاصی به دنبال داشت .

شهادت امام علی ( ع )

بعد از جنگ نهروان و سرکوب خوارج برخی از خوارج از جمله عبدالرحمان بن ملجم مرادی ، و برک بن عبدالله تمیمی و عمروبن بکر تمیمی در یکی از شبها گرد هم آمدند و اوضاع آن روز و خونریزی ها و جنگهای داخلی را بررسی کردند و از نهروان و کشتگان خود یاد کردند و سرانجام به این نتیجه رسیدند که باعث این خونریزی و برادرکشی حضرت علی ( ع ) و معاویه و عمروعاص است . و اگر این سه نفر از میان برداشته شوند ، مسلمانان تکلیف خود را خواهنددانست . سپس با هم پیمان بستند که هر یک از آنان متعهد کشتن یکی از سه نفر گردد . ابن ملجم متعهد قتل امام علی ( ع ) شد و در شب نوزدهم ماه رمضان همراه چند نفر در مسجد کوفه نشستند . آن شب حضرت علی ( ع ) در خانه دخترش مهمان بودند و از واقعه صبح با خبر بودند ، وقتی موضوع را با دخترش در میان نهاد ، ام کلثوم گفت : فردا جعده را به مسجد بفرستید . حضرت علی ( ع ) فرمود : از قضای الهی نمی توان گریخت . آنگاه کمربند خود را محکم بست و در حالی که این دو بیت را زمزمه می کرد عازم مسجد شد . کمر خود را برای مرگ محکم ببند ، زیرا مرگ تو را ملاقات خواهدکرد . و از مرگ ، آنگاه که به سرای تو درآید . جزع و فریاد مکن ابن ملجم ، در حالی که حضرت علی ( ع ) در سجده بودند ، ضربتی بر فرق مبارک خون از سر حضرتش در محراب جاری شد و محاسن  آن حضرت وارد ساخت . شریفش را رنگین کرد . در این حال آن حضرت فرمود : " فزت و رب الکعبه " به خدای کعبه سوگند که رستگار شدم سپس آیه 55سوره طه را تلاوت فرمود : " شما را از خاک آفریدیم و در آن بازتان می گردانیم و بار دیگر از آن  بیرونتان می آوریم . حضرت علی ( ع ) در واپسین لحظات زندگی نیز به فکر صلاح و سعادت مردم بود و به فرزندان و بستگان و تمام مسلمانان چنین وصیت فرمود : " شما را به پرهیزکاری سفارش می کنم و به اینکه کارهای خود را منظم کنید و اینکه همواره در فکر اصلاح بین مسلمانان باشید . یتیمان را فراموش نکنید ، حقوق همسایگان را مراعات کنید . قرآن را برنامه ی عملی خود قرار دهید . نماز را بسیار گرامی بدارید که ستون دین شماست . حضرت علی ( ع ) در 21ماه رمضان به شهادت رسید و در نجف اشرف به خاک سپرده شد ، و مزارش میعادگاه عاشقان حق و حقیقت شد1 .

1(مرتضی مطهری،مجموعه آثار،1377،ص485-491) (جامعه الزهرا)

 





      

 

بررسی آسیب ها و انحرافات اجتماعی از دیدگاه امام علی (ع) 

  

مقدمه 

آسیب های اجتماعی  بحث ومطالعه درباره ی علل بیماری و عوارض و علائم غیر عادی است ،که درمباحث  اجتماعی اختلال ها ،بی نظمی ها و نابسامانی ها ی اجتماعی رابا سه هدف عمده ی زیر بررسی می کند : 

1.مطالعه وشناخت آسیب ها و علل پیدایش آن  

2.پیشگیری از وقوع انواع انحرافات در جامعه با هدف بهسازی محیط زندگی جمعی

3.درمان انواع انحرافات با بکارگیری روشهای علمی واستفاده از شیوه های مناسب1

(1آقایی ،محمد رضا ـ1380،شماره12)

بنابراین ،مطا لعات آسیب شناسی اجتماعی با هدف تشکیل وتامین سه گانه شناسایی ،تشخیص و پیشگیری  یادرمان صورت می گیرد که در برآیند آن ارائه پیشنهاد و راه حل های مناسب برای رفع افات و آسیب های اجتماعی و دفع آسیب های محتمل است.

بعد از تحولات رنسانس در اروپا ،علوم انسانی با شاخه های متعددی همچون جامعه شناسی به مرور زمان شکل گرفته وپدید امدند .

از آن زمان به بعد بود که علت یابی آسیب ها وانحرافات شکل آکادمیک به خود گرفت و اندیشمندان ومتفکران درباره ی علل وعوامل اختلال در نظم و نظام جامعه به ارائه ی نظرات وایده های خود پرداختند.

هم اکنون رشته جامعه شناسی با گرایش های متعدد ،عهده دار شناسایی  وضعیت جامعه در حالتهای گوناگون است  از همین روست که شاخه "جامعه شناسی انحرافات "سعی در شناسایی حالات بیمار گونه جامعه دارد تا با این  شناخت به درمان آسیب هایی بپردازد که جامعه را از مسیر تعادل خارج می سازد.

بدون تردید اکثر نظریه پردازان این رشته علمی(آسیب شناسی اجتماعی)متفکران غربی می باشند که تئوری هاو  نظرات آنان همواره مورد استفاده و بهره برداری قرار گرفته است.

آن چه زمینه انتخاب این موضوع را پدید آورد ،طرح این سؤال بود که آیا شخصیت های اسلامی نیز به انحرافات  وآسیب هایی که تعادل جامعه را مختل می نماید ،توجه داشته اند.

حضرت علی علیه السلام به عنوان یکی از چهره های تابناک و برجسته است که سخنان رسا و جاودانه ای را از  خود عرضه داشته اند که ذهن هر انسان متفکر و آزاده ای را چه مسلمان وچه غیر مسلمان را به خود مشغول می دارد.

بی شک هر جا سخن ازعدل و عدالت وداد  ،به میان می آید امام علی (ع)به عنوان یک شا خص بزرگ مطرح  می شود.همچنین در زمینه ی علم،عرفان ،عقل و....نیز ایشان سرآمد هستند.سخنان امیرالمؤمنین علی (ع) در گنجینه ای به نام نهج البلاغه گرد آمده است که پس از قرآن کریم دومین سرچشمه زلال وگوارای معارف الهی  است.این کتاب،نمونه وبیانگر حکومت علوی ،یعنی حکومت عدل وعلم و فضیلت است.

بر همین اساس ،موضوع "بررسی آسیب ها وانحرافات اجتماعی از دیدگاه امام علی (ع)"برای این کار تحقیقی  انتخاب گردید تا شاید راهگشایی باشدبرای دستیابی به علوم اسلامی که همواره مورد تاکید و سفارش رهبر انقلاب  بوده است."امام خمینی ره"در همین خصوص می فرمایند برشما جوانان مسلمان،لازم است که در تحقیق وبررسی حقایق اسلام در زمینه های سیاسی،اقتصادی،اجتماعی و...اصالت های اسلامی رادر نظر گرفته وامتیازاتی که اسلام رااز همه مکاتب دیگر جدا می سازد فراموش نکنیم.مبادا قرآن مقدس وآئین نجات بخش اسلام را با مکاتب غلط ومنحرف کننده ای که از فکر بشر تراوش کرده است خلط نمایید.1

(1. امام خمینی،1361،جلد1)

چکیده

هدف ازاین مقاله دستیابی به اندیشه های امام علی (ع)پیرامون آسیب های اجتماعی است.

به دنبال این هدف پیش از بررسی نظریات گوناگون در مورد انحرافات و آسیب های اجتماعی با مبنا قرار دادن کتاب"نهج البلاغه" به گزینش سخنان امام علی(ع)پیرامون موضوع تحقیق پرداخته شده است.

سپس عوامل متعددی همچون ظلم و ستم  فتنه نفاق ترک امربه معروف ونهی از منکرپیمان شکنی فقروثروت  اندوزی و.... بعنوان آسیب های مطرح شده توسط  امام علی(ع) مورد بررسی قرار گرفت. پس از شناسایی این عوامل به راهکارهای ارائه شده از سوی امام علی (ع)در برخورد با این آسیب ها توجه گردیده است.

به دنبال آن مقایسه ای بین اندیشه های امام علی (ع) پیرامون آسیب ها ی اجتماعی  ونظریات اندیشمندان و متفکران زیست شناسی  روان شناسی وجامعه شناسی صورت گرفت.

نتیجه این دیدگاه ها ی امام علی(ع) تعارضی با متفکرین مطرح شده نداشته  و از بسیاری جهات شبیه  یکدیگر بوده

است.با این تفاوت که امام علی (ع) در شناخت ماهیت انحرافات وآسیب های اجتماعی همه ی عوامل فردی و                                             اجتماعی  زیستی وروانی را مورد توجه قرار داده و توجه به یک دسته از عوامل مانع از نادیده گرفتن سایر عوامل نگشته است .

فصل اول :

کلیات تحقیق

          بیان مسئله

بطور کلی در بررسی وتحقیق پیرامون آسیب ها وانحرافات اجتماعی همواره به تئوری ها ونظرات اندیشمندان وجامعه شناسان غربی بر می خوریم که سعی در ارائه تعاریف مشخصی از انواع آسیب ها وانحرافات اجتماعی  داشته اند وبه بررسی چگونگی ایجاد و شکل گیری آنها پرداخته و نهایتا راهکارهاییبرای جلوگیری ومبارزه با این آسیب ها ارائه داده اند. آنان کوشیده اند تا عواملی که باعث ناهمگونی و مانع ایجاد نظم اجتماعی گردیده را شناسایی نموده و به رفع ان ها اهتمام ورزند.

بدون شک انحرافات باعث فرسوده شدن و تحلیل رفتن تدریجی نیروی لازم برای شکوفایی و تجدیدحیات جامعه

می گردد،لذا بررسی و شناسایی و پیشگیری از آن یک عامل مهم درراه پیشرفت هر جامعه است.

در این تحقیق با مراجعه به آراء و نظرات امام علی (ع) در نهج البلاغه به این مسئله می پردازیم که:آیا امام علی(ع) در سخنان و نوشته هایشان به آسیب ها و انحرافات اجتماعی نیز پرداخته اند؟و آنها شامل چه مواردی می دانسته اند.

اهمیت و ضرورت تحقیق

"امام خمینی ره"پس از پیروزی انقلاب اسلامی تاکید بسیار زیادی در خصوص اسلامی شدن علوم انسانی ،بحث  جامعه شناسی اسلامی و...داشته اند که متاسفانه کار چشمگیری در این زمینه انجام نگرفته است.

اما اکثر تئوری ها و نظریه های مربوط به آسیب ها و انحرافات اجتماعی توسط متفکرین و اندیشمندان غربی با توجه  به شرایط زمانی و مکانی خاص آن مطرح شده است.

در این موقعیت زمانی که ما در آن زندگی می کنیم که سیل تهاجم فرهنگی غرب سعی در تخریب ریشه های اعتقادی - فکری مسلمانان خصوصاٌ نسل جوان را دارد مراجعه به منابع غنی اسلامی ما را در راه بازسازی جامعه ای منطبق بر معیارهای اسلامی و انسانی یاری خواهد داد.

الگو گرفتن از رفتارهای امام علی (ع) مستلزم شناخت صحیح اندیشه های آن حضرت است.

امام علی (ع) یکی از بزرگترین اندیشمندان و متفکران اسلامی و بشریت است و در زمینه های مختلف علمی،دارای  آراء و دیدگاه های عمیق و ناب می باشند.و ایشان را باید بنیانگذار جامعه ای مدنی و سر شار از احترام به حقوق

مردمان و گسترش روحیه ی عدالت جویی و بسط عنصر معنویت در تمامی حالات و رفتارهای  انسان دانست.1

(1. نهج البلاغه،ترجمه محمد عابدینی،ص 5)

اهداف تحقیق

هدف اصلی در این کار پژوهشی  بررسی اندیشه ها و دیدگاه های امام علی (ع)در مورد آسیب های اجتماعی و همچنین بررسی راه های اصلاح انحرا فات از دیدگاه امام علی(ع) میباشد.

بطور کلی اهداف تحقیق عبارتند از:

1.از دیدگاه امام علی (ع) چه مواردی انحراف محسوب می گردد؟

2.انحرافات جه پیامدهایی برای جامعه خواهد داشت؟

3.علل بوجود آمدن انحرافات درجامعه چیست؟

4.امام علی (ع) چه راه هایی برای  پیشگیری از این انحرافات پیشنهاد می کنند؟

کاربرد و نتایج تحقیق

روش بکار رفته در این تحقیق اسنادی یا کتابخانه ای می باشد پس قطعا نتایجی همچون تحقیقات میدانی و یا کاربردی در پی نخواهد داشت.

روش تحقیق

روش این تحقیق از نوع تحقیقات کاربردی نبوده و یک کار اسنادی و کتابخانه ای می باشد و جمع آوری اطلاعات از طریق تهیه فیش از کتب ومجلات گوناگون وسپس دسته بندی فیش ها و تجزیه و تحلیل اطلاعات و داده ها اساس کار را تشکیل می دهد.

محدودیت های تحقیق

در تحقیقات کتابخانه ای کمیت و کیفیت منابع مورد استفاده از اهمیت بسزایی برخوردار است که متأسفانه عدم وجود منابع کافی و همچنین عدم دسترسی به منابع موجود از موانع موجود بر سر راه این تحقیق بوده است.

بیان مفاهیم و توضیح پیرامون آن ها

آسیب شناسی اجتماعی:آسیب شناسی اجتماعی مفهوم جدیدی است که از علوم زیستی گرفته شده است و مبتنی برنشانه هایی است که دانشمندان بین بیماری های عضوی و انحرافات اجتماعی قائل می شوند.1

(1. بروس کوئن،ترجمه غلامعباس توسلی،213)

هم چنین در تعریفی دیگر از آسیب شناسی چنین آمده است:

آسیب شناسی عبارت است از مطالعه ی بنیان کارکردهای نابسامان در علوم پزشکی به بیان دیگر مطالعه ی

فرآیند ها و علل امراض است.

البته همانطور که گاهی تشخیص دقیق مرض و تعیین فصل ممیز آن با تندرستی کاری است دشوار،به همان نحو جامعه شناسی که این اصطلاح را بکار گرفته وآسیب شناسی اجتماعی را عنوان کرده است در معرض وضعیت  بهنجار و مطلوب حیات اجتماعی ـوضعیتی که انحراف از آن آسیب تلقی می شودـبا دشواری هایی مواجه خواهد

 بود.بنابراین آسیب شناسی اجتماعی عبارت است از مطالعه ی نابسامانی و اختلال و عدم هماهنگی و تعادل در  کارکردهای مربوط به کالبد حیات اجتماعی انسان ها آشکار است که اصطلاح آسیب شناسی ،از دیدگاهی کارکردی ،از علوم زیست شناختی به عاریت گرفته شده است :

اما در مباحث جامعه شناختی ،هدف آسیب شناختی اجتماعی  را با تسامح شناخت کجرفتاری ،علل و عوامل ،انواع و پیامدهای آن می دانند کجرفتاری اجتماعی:تخطی وسر پیچی از قوانین اجتماعی کجرفتاری اجتماعی نامیده می شود.1

(1. رحمت الله صدیق سروستانی1386، 11ـ10 )

انحراف:لغت انحراف هم بطورعام  به معنی میل کردن ،برگشتن،کشف کردن و... است.

انحرافات اجتماعی:هر گونه رفتاری است که با انتظارات جامعه یا یکی از گروه های مشخص درون جامعه  منطبق و هماهنگ نباشد. بعبارت دیگر انحرافات اجتماعی ،پیروی نکردن از هنجارهاست و هنگامی رخ می دهد که فرد یا گروهی معیارهای جامعه را رعایت نکنند.                                         

انحرافات به دو دسته تقسیم می شوند:

1.انحرافاتی که مجازات قانونی در پی دارند وجرم محسوب می شوند.

2.انحرافاتی که مجازات رسمی به آن ها تعلق نمی گیرد.1

(1. بروس کوئن،غلامعباس توسلی، ص213)

 





      

http://persiandrive.com/517295





      

سیره نبوی؛ الگوی جامعه اخلاقی

نویسنده:محمود مسعود سعیدی

چکیده

کارکرد الگو بودن پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله) از جهت معرفت شناختی، اقناع ذهنی و از لحاظ روانشناختی، اقناع عاطفی است و این دو کارکرد امروزه بر عهده کسانی است که انتساب بیش تری به دین دارند.

جذابیت پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله) در وهله ی اول در اخلاق اجتماعی ایشان بود. همین اخلاق، محل تجلی عمومی ترین جذابیت‌ها و ارزش های انسانی است و امروزه حتی دلیلی بر حقانیت خود دین نیز تلقی می شود. به همین سان جذاب ترین ویژگی برای الگو شدن یک جامعه، اخلاقی بودن آن است. جامعه ی اخلاقی، جامعه ای است که بستر مناسبی را برای عمل اخلاقی فراهم می کند. این جامعه اثر مطلوبی نیز بر همبستگی اجتماعی دارد. زیباترین الگو برای اخلاق در جامعه ی اسلامی، اخلاق پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)  است.

 

مقدمه

 «لقد کان فی رسول الله أسوه حسنه لمن کان یرجوا الله و الیوم الآخر و ذکر الله کثیراً »(احزاب، 21) .

در این آیه اسوه بودن پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله) برای اهل ایمان مطرح شده است ؛ آن هم نه هر کس که مؤمن اسمی است، بلکه کسانی که قلباً ایمان آورده اند، کسانی که به خدا و روز جزا امید و تعلق خاطر دارند و خداوند را بسیار یاد می کنند. در این مورد پرسش هایی قابل طرح است:

اثر و کارکرد اسوه و الگو بودن پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله) چیست؟

پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله) و یا مومنان در این زمان، در چه جنبه هایی الگو و اسوه هستند یا می توانند باشند ؟

آیا در پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله) ویژگی و خصوصیتی وجود داشت که برای مردم بی ایمان جالب باشد و الگو قرار بگیرد؟

کدام ویژگی جامعه ی دینی شانس بیش تری دارد تا سرمشق جوامع دیگر واقع شود ؟

جامعه ی اخلاقی چگونه جامعه ای است ؟

چگونه می توان با عمل غیر اخلاقی در جامعه، مقابله کرد ؟

کدام اخلاق و کدام الگو را برای تأسیس جامعه ی اخلاقی اساس قرار دهیم ؟

در این مقاله برای دادن پاسخ به این پرسش ها بیش تر از منظر و نگاه برون دینی استفاده شده است.

 

1- اثر و کارکرد اسوه و الگو بودن پیامبر (صلی الله علیه و آله) چیست ؟ 

در مورد این سوال، یک پاسخ این است که سرمشق و مقتدا بودن پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) برای اقناع ذهنی پیروان است (کارکرد اول)، یعنی آنها با عطف نظر به پیامبر (صلی الله علیه و آله)  و تأسی به او بهتر می فهمند که چگونه باید باشند و چگونه باید عمل کنند، تا به مقصد نهایی برسند.

به علاوه، فردی که به آنچه می آموزد، خود عمل می کند، حضور وی در میان مردم، باورپذیری آموزه هایش را، از لحاظ معرفت شناختی، تسهیل می نماید (کارکرد دوم).

این ها کارکردهای مهمی هستند، ولی به نظر می رسد نفس وجود الگو در میان پیروان، کارکرد بسیار مهم دیگری نیز دارد و آن اقناع عاطفی دیگران است (کارکرد سوم).

انتخاب طریق کردن در یک خط مشی خاص که در- ابتدا در - نظر کسانی که می خواهند، ایمان بیاورند، با مخاطراتی همراه است و کم ترین خطر آن هدر دادن عمر و برآورده نشدن نیازها و خواسته های انسانی ایشان است، برای نوع مردم دشوار است. وجود کسی که این راه را می پیماید- ولو هنوز نیل به نتیجه ی نهایی مشهود نباشد - خصوصاً هنگامی که رفتار وی با اطمینان و ایمان همراه است، انتخاب و پیمودن راه را برای دیگران آسان می کند. نوع انسان ها برای قدم گذاردن در راهی که ناآزموده است و مشکل می نماید، از لحاظ روانشناختی نیازمند تکیه گاه و همراه هستند.

وجود همین کارکردها، خصوصاً کارکردهای دوم و سوم، است که حضور و وجود الگو را در بین مردم برای همه ی زمان ها امری مهم و ضروری جلوه می دهد. این مطلب یکی از حکمت های استمرار امامت در مذهب تشیع محسوب شده و بنیان پیدایش مفهوم «حجت» در ادبیات دینی شیعه است. در عصر غیبت این مسوولیت بیش تر متوجه کسانی است که انتساب بیش تری به دین دارند. انتقال اطلاعات و دانش هر چند مهم و لازم است، ابداً کافی نیست. آنچه خصوصاً در شرایط فعلی مهم تر می نماید، وجود و حضور الگوهای عینی، صمیمی و مردمی است تا کار مقایسه و الگوپذیری را تسهیل نماید. در این جا به پرسشی دیگر می رسیم.

 


2) پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله) و یا مومنان در این زمان، در چه جنبه هایی الگو و اسوه هستند، یا می توانند باشند؟

ایمان مقوله ای قابل شدت و ضعف است. بر این اساس مؤمن، بر حسب مرتبه ی ایمانش می تواند هم الگو برای دیگران باشد و هم از مؤمنین دیگر الگوپذیری داشته باشد.

اگر کسانی که می خواهند سرمشق بگیرند، مؤمنان هستند - که منطوق آیه نیز همین است - مسلم است که دامنه ی الگوپذیری گسترده می شود. از نگاه درون دینی، توصیه ی قرآن در آیه ی فوق متوجه همه ی کسانی است که به خدا و روز جزا اعتقاد و امید دارند. اینان برای رسیدن به اهداف نهایی باید پیامبر (صلی الله علیه و آله) را در زندگی سرمشق قرار دهند و مثلاً سعی کنند در باورها، عواطف، انگیزه ها و رفتار، خود را تا جایی که ممکن است، شبیه او بسازند. در عین حال مفهوم آیه، الگو بودن حضرت را از نگاه بیرون دینی برای غیر مومنان نفی نمی کند.

البته این که اول، اعتقاد و باور به آموزه ها حاصل می شود و بعد علاقه و الگوپذیری را به دنبال خود می کشد یا جریان به عکس صورت می گیرد و یا به گونه ی دیگری اتفاق می افتد، خیلی روشن نیست. مکانیسم روانی در این گونه موارد در افراد مختلف، بسیار متفاوت است. گاهی ممکن است اول ایده و ارزش ها درونی شوند و اعتقاد و باور به آموزه ها حاصل شود و بعد تبعیت و الگوپذیری را به دنبال بیاورند، ولی اغلب و در بیش تر مردم جریان به عکس است؛ ابتدا کشش و جاذبه نسبت به شخصی حاصل می شود و بعد افراد به جهت همان جاذبه، در پی همانند سازی با شخص محبوب، ایده ها و ارزش های او را می پذیرند. قابلیت قبول، کشش و جاذبه ی پیام دهنده، نقش موثری در فرایند متقاعد سازی پیام گیران دارد(1). در عمل، واقعیت، آمیزه ای از این مکانیسم هاست. آنچه مهم است، توجه به چند پرسش است که کاملاً به هم مربوط هستند و در واقع از یک چیز می پرسند:

 

3) قبل از این که اطرافیان پیامبر (صلی الله علیه و آله) به ایشان و کلمات ایشان ایمان بیاورند، آیا پیامبر (صلی الله علیه و آله) برای مردم دارای جذابیت بود؟ آیا در حضرت (صلی الله علیه و آله)  ویژگی و خصوصیتی وجود داشت که برای مردم بی ایمان جالب باشد و الگو قرار بگیرد و همان ویژگی در تألیف قلوب ایشان و همانندسازی با پیامبر (صلی الله علیه و آله) موثر افتاده باشد؟ آیا اکنون مؤمنان می توانند برای کسانی که به دین و یا خصوص دین اسلام، ایمان ندارند، و یا ایمان آنها ناقص و ضعیف است، الگو باشند؟ آن کدام ویژگی است که مؤمنان را، حتی برای غیر مؤمنان، سرمشق قرار می دهد و احتمالاً در جلب نظر آنها به سوی ایمان مذهبی موثر است ؟

جواب این سوال ها یک چیز است؛ اخلاق دینی. بدون این که در این جا نیازی به تعریف دین و اخلاق و بحث در رابطه ی این دو داشته باشیم، خیلی ساده، مقصود ما از اخلاق دینی، عملکردها، سفارشات و توصیه هایی است که از پیامبر (صلی الله علیه و آله) و ائمه‌ی معصوم (علیهم السلام) در مورد ویژگی های روانی (صفات نفسانی) و تجلیات رفتاری آنها در منابع دینی منعکس شده است ( هر رفتاری را نمی توان لزوماً تجلی صفتی نفسانی دانست ولی به عکس ویژگی های روانی معمولاً دارای تجلیات رفتاری هستند).
آنچه در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله) در وهله ی اول در وجود حضرتش برای مردم جذاب بود و شایستگی تبعیت داشت و زمینه را نیز برای پذیرش کل دعوت ایشان آماده تر می نمود، اخلاق و خصوصاً نحوه ی برخورد ایشان با دیگران بود (یعنی اخلاق روابط اجتماعی).

به طور کلی اخلاق را می توان به اخلاق فردی و اخلاق اجتماعی تقسیم نمود. در اخلاق فردی رابطه ی انسان با خدا و با خود مطرح می شود و در اخلاق اجتماعی رابطه ی وی با دیگران. یکی از مهم ترین علل موفقیت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) در انجام آن رسالت عظیم و آسمانی، خوی نرم و ملایم آن حضرت بود. در رفتار با مردم بسیار بردبار و حلیم بود و نسبت به آنها حسن رفتار و حسن ظن داشت، به طوری که با اخلاق کریمه و مهر و محبت بی شائبه، جان ها را شیفته ی خود می ساخت، تا آنجا که توانست در جامعه ی منحط عربستان آن روز، انسان هایی را تربیت کند که هر کدام الگویی برای انسانیت و حجتی برای اثبات اصالت این آیین آسمانی به شمار روند.

خدا درباره ی خلق و خوی آن حضرت در قرآن خطاب به پیامبر می فرماید: « إنک لعلی خلق عظیم »، همانا تو بر خلقی عظیم آراسته ای (قلم، 5). « فبما رحمه من الله لنت لهم و لو کنت فطا غلیظ القلب لا نفضوا من حولک فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فی الأمر»؛ ای پیامبر به موجب رحمت و لطف الهی، تو نسبت به مردم مهربان بوده و اخلاق نرم و ملایمی داری و اگر خشن و سخت دل بودی و اخلاق درشتی داشتی، همه از گرد تو پراکنده می شدند، پس ایشان را عفو کن و برای ایشان طلب آمرزش نما و در کارها با ایشان مشورت کن (آل عمران، 159).

سیره ی همه ی انبیاء (علیهم السلام) بر همین منوال بوده است که همواره با مردم به ملایمت و مهربانی رفتار می کردند. همچنان که در مورد اعزام حضرت موسی (علیه السلام) و برادرش (علیه السلام) برای هدایت فرعون خداوند متعال فرمود: « فقولا له قولاً لینا لعله یتذکر أویخشی»؛ با فرعون نرم و ملایم سخن بگویید، شاید در اثر سخنان نرم شما، متذکر حقایق شود یا از عذاب الهی بهراسد (طه ، 44).

اکنون نیز چنین است؛ بی طرف ترین و یا به تعبیر دیگر عمومی ترین جذابیت دین، اخلاق اجتماعی دینی است، زیرا بر عمومی ترین ارزش های انسانی مبتنی است. به علاوه متخلق شدن به اخلاق دینی، عملی ترین و مشهودترین پیامبر دینداری است. بنابراین از حیث، اخلاق دینی لااقل از دو جهت دارای اهمیت است که این دو جهت را قدری بیش تر توضیح می دهم:

اولاً از نگاه بیرون دینی، ارزش های مشترک انسانی بیش تر از همه در اخلاق دینی تجلی یافته اند. البته وجود تنوع اخلاقی در ادیان و فرهنگ های مختلف قابل انکار نیست. هر چند برخی معتقدند که این تنوعات به اموری غیر از اصول اخلاقی پایه و ارزش های مشترک انسانی بر می گردد، (2)

 آنچه در این میان مسلم است این است که در اخلاق روابط اجتماعی، چون هر شخص عملاً خود، طرف رابطه قرار می گیرد، اختلاف کم تری در قواعد اخلاقی مشاهده می شود. این است که می گوییم مناسب ترین جایگاه جذابیت های عمومی و مشترک در دین، اخلاق دینی است. در مقابل، سایر تعلیمات دین مثل باورهای جهان شناختی یا فقهی، مناسکی، حقوقی، اقتصادی و یا سیاسی، هیچ کدام تا کنون عملاً به اندازه ی اخلاق دینی مقبولیت عام - با قطع نظر از تدین به دین خاص - پیدا نکرده اند. یک شاهد برای این مطلب، رویکرد اندیشمندان و دولت هایی با جهان بینی ها و باورهای حقوقی، اقتصادی و یا سیاسی سکولار، به ترغیب اخلاق و معنویت در بین مردم است.

ثانیاً بعد از گذشت دوران طولانی از آغاز تشکیک در دانسته ها و معلومات نظری و طرح جدی نسبیت باوری در فلسفه و معرفت شناسی غرب، انسان امروزی، خسته از براهین انتزاعی و مجادلات نظری در صدق و کذب گزاره های دینی، بیش تر به آثار و ثمرات این جهانی دین برای زندگی خود می اندیشد و چه بسا وجود کارکردهای دنیوی و مطلوب دینداری را ملاکی برای حقانیت خود دین تلقی کند. این مطلب نیز اهمیت اخلاق دینی را آشکار می کند. تخلق به اخلاق دینی می تواند یک پیامد این جهانی و مطلوب برای دینداری محسوب شود.

حاصل از این که از ویژگی های مختلف انسان دیندار، اخلاق، بهتر ا سایر خصوصیات، زمینه ی الگوپذیری دیگران را مهیا می کند. کشش و جاذبه ای که زیبایی های اخلاقی انسان مؤمن در دیگران ایجاد می کند، همانندسازی با او در سایر خصوصیات و ایده ها را آسان می گرداند.

پرسش قبل در سطح فردی مطرح شد، همین پرسش را می توانیم در سطح کلان اجتماعی نیز مطرح کنیم.

 

4- کدام ویژگی جامعه ی دینی شانس بیش تری دارد تا سرمشق جوامع دیگر واقع شود ؟

پاسخ شبیه و متناسب همان پاسخ قبلی است؛ اخلاق. به همان دلایلی که بیان شد، جامعه ی اخلاقی بیش ترین کشش و جاذبه را برای اکثر انسان ها با ایده ها و ارزش های متفاوت دارد. ولی پرسش مهم تر این است که ؛

 

5) جامعه ی اخلاقی چگونه جامعه ای است ؟

جامعه، صرفاً تجمع افرادی کنار هم نیست تا بگوییم جامعه ی اخلاقی زمانی محقق می شود که افراد تشکیل دهنده ی آن، همگی یا اکثراً، اخلاقی باشند. از تجمع انسان ها واقعیاتی به وجود می آیند که در عین این که با فرد و باورها و کنش های فردی ربطی وثیق دارند، در زندگی یک فرد تنها ( بدون وجود جامعه ی انسانی) قابل تصور نمی باشند. (3)

برخی از این واقعیات مهم اجتماعی عبارتند از، هنجار اجتماعی (شامل آداب و رسوم، عادات اجتماعی، قوانین و مقررات، ارزش ها و ...)، موقعیت اجتماعی، نقش و پایگاه اجتماعی، نهاد اجتماعی، ساختار و نظام اجتماعی و غیر این ها که در جای خودش تعریف شده اند.

جامعه ی اخلاقی، جامعه ای است که علاوه بر سیطره ی فرهنگی و اخلاقی بر آن، ساختار نظام اجتماعی اش به گونه ای تنظیم شده باشد که بستر مناسبی را برای کنش اخلاقی فراهم آورد؛یعنی اگر فردی بخواهد از روی اراده و اختیار، به نحو اخلاقی عمل کند، زمینه برای وی آماده باشد. به عکس جامعه ی غیر اخلاقی جامعه ای است که زمینه ی اجتماعی کنش غیر اخلاقی در آن فراهم باشد. در جامعه ی اخلاقی، نه فعل و ترک اخلاقی و نه فعل و ترک غیر اخلاقی هیچ کدام از حیطه ی اراده و اختیار آدمی خارج نیست. انسان ها در چنین جامعه ای مجبور یا مضطر به فعل یا ترک اخلاقی یا غیر اخلاقی نیستند، بلکه می توانند آزادانه انتخاب و گزینش کنند. آنچه در جامعه ی اخلاقی به نفع اخلاق وجود دارد، یکی تشویق و ترغیب به سوی اخلاق است و دیگری زمینه ای مناسب و روان برای اخلاق. این حرف بسیار کلی است، ولی می توان از آن ضابطه ای را استخراج نمود.

 

6) چگونه می توان با عمل غیر اخلاقی در جامعه مقابله کرد؟ آیا دولت اسلامی می تواند در این گونه موارد از نیروی قهریه استفاده کند ؟

می دانیم که امر به معروف و نهی از منکر یک وظیفه ی شرعی است، یا به نحو واجب در واجبات و یا به نحو مستحب در مستحبات، ولی یکی از شرایط وجوب یا استحباب آن، وجود احتمال اثر مطلوب است. کسی که قدری وضعیت فعلی جامعه را حس کرده باشد، به آسانی تصدیق خواهد نمود که در خیلی از موارد، اعمال قدرت و زور از طرف دولت نه تنها اثر مثبت نداشته، بلکه در عمل از اثرات منفی نیز خالی نبوده است. به عنوان نمونه، دولت تا کنون از برخی از « منع» های گذشته چه نتیجه ی مثبتی گرفته است؟ به خیابان ها نگاه کنیم و نتیجه ی ممنوعیت های اولیه در مورد پوشش ببینیم . به خانه ها برویم و نتیجه ویدئو و ماهواره را ببینیم. به نوار فروشی ها برویم و نتیجه ی ممنوعیت موسیقی را ببینیم. به کتابفروشی ها برویم و نتیجه ی ممنوعیت انتشار برخی از کتاب ها را ببینیم. به علاوه اعمال زور و قدرت در سطحی چنین عمومی و گسترده، به فرض، منکر عمومی را حذف و معروف ترک شده در عموم را رونق می داد، از ساختن جامعه ی اخلاقی عاجز بود، زیرا که شرط اخلاقی بودن و اخلاقی عمل کردن، اراده و اختیار است و نه جبر یا اضطرار و اکراه .
از منظری جامعه شناسانه هر گاه جامعه ای دینی ( با توافقی گسترده و عمومی در هنجارهای دینی) با مواردی محدود و استثنایی از ناهنجاری بر می خورد، از باب تقدم حق جامعه بر حق فرد، به منظور سالم ماندن از آسیب مورد توافق اکثریت، بر فرد اعمال قدرت می کند و این موارد از مواردی است که از منظری دینی معمولاً احتمال اثر نیز وجود دارد و با امر و نهی، زمینه ی مناسب برای اخلاقی عمل کردن دیگران حفظ می شود. ولی وقتی که بر اثر گسترش ارتباطات جهانی در همه ی شوون زندگی و علل دیگر، ناهنجاری، عمومی می شود و تنوع و تکثر فردی و فرهنگی پدیدار می گردد، با مواردی روبرو می شویم که احتمال اثر مثبت امر و نهی در آنها تقریباً به صفر نزدیک می شود.

روش دیگر در مبارزه با ناهنجاری اخلاقی، پند، موعظه و تبلیغ است که باید باشد، ولی این روشی است تنها در سطح فردی و با در نظر گرفتن ذهن و روان فردی .

روش اجتماعی مناسب در این مورد، توجه به آن وضعیت ساختاری است که مقتضی کج روی و عمل ناشایست است. اگر وضعیت ساختاری جامعه به گونه ای است که افراد برای رسیدن به نیازهای ضروری خود راهی جز کج روی و مثلاً دروغ گفتن ندارند، از انسان های معمولی، که اکثریت مردم هستند، نمی توان انتظار راست گفتن داشت. نوع مردم در چنین شرایطی تحت تأثیر مثبت پند و موعظه نیز واقع نمی شوند. پس باید قوانین، موقعیت ها، نقش ها و ارتباط آنها را به گونه ای تغییر داد که مردم بتوانند با درستکاری و مثلاً راست گفتن، امور اساسی زندگی خود را اداره کنند.

جامعه ی اخلاقی جامعه ای است که برنامه ریزی های اقتصادی و اجتماعی آن به گونه ای صورت گرفته که مردم نیازی ضروری به عمل غیر اخلاقی احساس نمی کنند، بلکه می توانند بدون مشقت به طور اخلاقی عمل نمایند. چنین جامعه ای که امکان زندگی اخلاقی، آرام و لذت بخش را برای همه ی مردم فراهم می آورد، می تواند الگو و سرمشق جوامع دیگر قرار بگیرد.

کارکرد جذابیت های جامعه ی اخلاقی فقط متوجه جوامع دیگر نیست. بلکه این جذابیت ها برای تقویت همبستگی ملی نیز موثر می نماید. ما در عصری زندگی می کنیم که عملاً نمی توان همه ی مردم را در باورها و ایده ها یک شکل نمود. پیامد عادی وجود ارتباطات جهانی، به وجود آمدن فضای متکثر فرهنگی و دینی است. در این میان تنها زیبایی های اخلاقی هستند که عملاً و به طور نسبی از دستبرد تنوع و تکثر مصون مانده اند. بنابراین ایجاد بستری مناسب برای پرورش زندگی اخلاقی، زمینه ساز جذب و همبستگی همه ی نیروهای داخلی نیز خواهد بود.

هر چند تنوع و تکثر در عرصه ی اخلاق روابط اجتماعی حداقل است و هر چند همان طور که اشاره شد، برخی این تنوع را به اموری حاشیه ای و غیر مهم بر می گردانند، در عین حال در موارد اختلاف، وجود مرجعی مطمئن، انکارناپذیر است.

 

7) کدام اخلاق و کدام الگو را اساس قرار دهیم ؟

مناسب ترین اخلاق و الگو برای مسلمانان و کشور اسلامی فرمایشات و سیره ی عملی پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) در زندگی است. لحظه لحظه ی حیات آن حضرت (صلی الله علیه و آله)، سرشار از زیبایی ها و جذابیت های اخلاقی است. جزئیات شیوه ی زندگی پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) را باید شناخت و شناساند. شیوه ی کارکردن و نظم و انضباط، امانت داری، برخورد با ظلم و حمایت از مظلوم، اخلاق خانوادگی و شیوه ی رفتار با همسر و فرزندان، رفتار با زیردستان، شیوه ی معاشرت با مردم، معنویت و عبادت، وضعیت ظاهری، زهد و ساده زیستی، اراده و استقامت در راه هدف، شیوه ی رهبری و مدیریت، شیوه ی برخورد با انتقاد و یا مداحی و چاپلوسی، روش تبلیغ، و نحوه ی موضع گیری درباره ی علم و دانش و یا مشورت با دیگران، همه و همه را باید دقیقاً و به گونه ای علمی و با توجه به شرایط و اوضاع اجتماعی شناخت و به گونه ای هنرمندانه شناساند. زیبایی ها، خود در دل ها جای می گیرند و قلب ها را تسخیر می کنند، اما رسالت در این جا تمام نمی شود، وظیفه ی مهم و یا مهم تر، آماده کردن بستر اجتماعی مناسب برای عملی کردن و پیاده کردن اخلاق نبوی است. برنامه ریزی های اجتماعی و اقتصادی باید به گونه ای باشد، که افراد معمولی بتوانند از روی اراده و اختیار بدون تکلی طاقت فرسا خود را به ویژگی های زندگی پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) نزدیک سازند.

 

نتیجه گیری

اخلاق دو گونه است: اخلاق فردی و اخلاق اجتماعی. اخلاق فردی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) هر چند برای الگوگیری است مهم است، اما آنچه از طرفی جذابیت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را افزون می سازد، و از سویی بر حقانیت مکتب وی می گردد اخلاق اجتماعی آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم)  است.

در نگاه دوم به اخلاق اجتماعی آن حضرت (صلی الله علیه و آله)، شیوه ی ساختن جامعه را بر اساس نظام اخلاقی می آموزیم و با تأسی به ایشان بنای یک جامعه ی اخلاقی را پی می ریزیم. جامعه ی اخلاقی جامعه ای است که بستر مناسب برای عمل اخلاقی در آن وجود داشته باشد و آن در صورتی است که دو عامل اراده و اختیار بر افراد حاکم باشند نه جبر و اختیار چه آن که در این صورت نتیجه ی مطلوب به دست می آید.


پی نوشت ها:

1- این مسأله امری مسلم در پژوهش های روانشناسی اجتماعی است. برای نمونه نگاه کنید به ارنسون، الیوت، 1379. روانشناسی اجتماعی (مبحث رسانه، تبلیغ و متقاعد سازی)، ترجمه ی حسین شکرکن، تهران، انتشارات رشد، چاپ دوازدهم.
2- برای نمونه نگاه کنید به پترسون، مایکل و دیگران (1990)، 1376. عقل و اعتقاد دینی، ترجمه ی احمد نراقی و ابراهیم سلطانی، تهران، طرح نو، چاپ اول.
3- این مسأله امروزه، خصوصاً در نظریه های جامعه شناسی که در صدد پیوند سطوح خرد و کلان هستند، به بهترین نحو ترسیم شده است. برای نمونه رجوع کنید به نظریه ی ساختاربندی گیدنز یا سایر نظریاتی که به این موضوع پرداخته اند، در ریتزر، جرج، 1379. نظریه ی جامعه شناسی در دوران معاصر (623-596)، ترجمه ی محسن ثلاثی، تهران، انتشارات علمی، چاپ چهارم.

منبع: راسخون





      

ماه فروماند از جمال محمد

 

ماه فرو ماند از جمال محمد

سرو نروید باعتدال محمد

قدر فلک را کمال و منزلتى نیست

در نظر قدر با کمال محمد

وعده دیدار هر کسى بقیامت

لیلة الاسرا شب وصال محمد

آدم ونوح و خلیل و موسى عیسى

آمده مجموع در ظلال محمد

عرصه دنیا مجال همت او نیست

روز قیامت مگر مجال محمد

شمس و قمر در زمین حشر نتابند

نور نتابد مگر جمال محمد

وان همه پیرایه بست جنت فردوس

بو، که قبولش کند بلال محمد

شاید اگر آفتاب و ماه نتابد

پیش دو ابروى چون هلال محمد

چشم مرا تا بخواب دید جمالش

خواب نمى گیرد از خیال محمد

«سعدى» اگر عاشقى کنى و جوانى

عشق محمد بس است و آل محمد

 





      
<   <<   6   7   8   9   10      >